کلمه جو
صفحه اصلی

remains


معنی : باقی، بقایا
معانی دیگر : بقیه (بقایا)، باقی ماندگان، پس مانده ها، نشانه های گذشته، یادبودها، یادگارها، آثار، جسد، لاشه، نعش، جنازه، باقی مانده

انگلیسی به فارسی

بقیه (بقایا)، باقی ماندگان، پس ماندهها


نشانههای گذشته، یادبودها، یادگارها، آثار


جسد، لاشه، نعش


آثار چاپ نشده‌ی نویسنده در هنگام مرگ (literary remains هم می‌گویند)


باقی، بقایا


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
(1) تعریف: that which is left when parts have been taken away, destroyed, or the like.
مشابه: remainder, remnant

- the remains of yesterday's dinner
[ترجمه ترگمان] بقایای شام دیروز
[ترجمه گوگل] بقایای شام دیروز

(2) تعریف: a dead body; corpse.
مشابه: cadaver, carrion, corpse

(3) تعریف: ruins or traces of the past.
مشابه: antiquity, remnant, ruin, vestige

(4) تعریف: unpublished writings left by an author at his death; literary remains.

• corpse, dead body; remainders, remnants; ruins or items preserved from earlier times

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] پسمان، باقی مانده .

مترادف و متضاد

باقی (اسم)
rest, residuum, remainder, gleanings, remains, leftovers, leavings

بقایا (اسم)
rest, leftover, vestige, remains, reliquiae, remnants

remaining part


Synonyms: debris, detritus, leavings, leftovers, remainder, remnant, remnants, residue, rest, scraps


جملات نمونه

1. he remains here on sufferance
او با اجازه اینجا می ماند.

2. she remains an optimist
او هنوز خوشبین است.

3. it remains to add that. . .
فقط باید افزود که . . .

4. it remains to be seen
بعدا معلوم خواهد شد،هنوز معلوم نیست

5. his earthly remains were buried in a monastery
جسد او را در خانقاهی خاک کردند.

6. only one bowl remains of that delicious wine. . .
از باده ی نوشین قدحی بیش نماند . . .

7. sea gulls scavenged the remains of the fish market
مرغان دریایی باقیمانده های بازار ماهی را لاشخوری می کردند.

8. his stock with the electorate remains high
رای دهندگان هنوز برای او اعتبار زیادی قائل اند.

9. what he really wanted to say remains indefinite
آنچه که واقعا می خواست بگوید مبهم باقی مانده است.

10. mustard gas is a persistent gas that remains deadly for several minutes
گاز خردل گاز دیرپایی است که تا چندین دقیقه مهلک باقی می ماند.

11. who knows only his own generation always remains a child
کسی که فقط از نسل خود اطلاع دارد همیشه کودک باقی خواهد ماند.

12. Distance doesn't mean separation,the longing feeling remains the same no matter how far it is. I'm your friend on the journey of life.
[ترجمه ترگمان]فاصله به معنای جدایی نیست، احساس اشتیاق نیز یک سان باقی می ماند مهم نیست چقدر است من دوست تو در سفر زندگی هستم
[ترجمه گوگل]فاصله به معنای جدایی نیست، احساس گرایش به همان اندازه مهم نیست من دوست شما در سفر زندگی هستم

13. Building at the site was halted after human remains were unearthed earlier this month.
[ترجمه ترگمان]ساختمان این مکان پس از کشف بقایای انسانی در اوایل این ماه متوقف شد
[ترجمه گوگل]ساختمان در این محل پس از آنکه بقای انسانها در اوایل ماه جاری کشف شد، متوقف شد

14. The remains of some Roman earthenware vessels were found during the dig.
[ترجمه ترگمان]بقایای برخی ظروف سفالی رومی در طول این گودال یافت شد
[ترجمه گوگل]باقی مانده از برخی از عناصر رومی سفال در طول حفاری یافت شد

15. The festival remains a valuable showcase for new talent.
[ترجمه ترگمان]این جشنواره به عنوان یک نمایش ارزشمند برای استعدادهای جدید باقی مانده است
[ترجمه گوگل]این جشنواره یک نمایش ارزشمند برای استعدادهای جدید است

16. The arctic shore remains frozen until the summer thaw.
[ترجمه ترگمان]تا قبل از گرم شدن فصل تابستان، ساحل قطبی منجمد می شود
[ترجمه گوگل]ساحل دریای آرکیک تا زمان تابستان تابستان باقی می ماند

17. The ownership of the painting remains unclear.
[ترجمه ترگمان]مالکیت این نقاشی هنوز مشخص نشده است
[ترجمه گوگل]مالکیت نقاشی هنوز نامشخص است

18. How do you demonstrate that the pressure remains constant?
[ترجمه ترگمان]چگونه ثابت می کنید که فشار ثابت باقی می ماند؟
[ترجمه گوگل]چطور نشان می دهید که فشار ثابت باقی می ماند؟

پیشنهاد کاربران

it remains to be seen
هنوز معلوم نیست. . .

کماکان

همچنان، کماکان


کلمات دیگر: