کلمه جو
صفحه اصلی

hyper


(خودمانی) جوشی، پر جوش و خروش، عصبی و پر تکاپو، پیشوند:، زیاده، بیش از حد معمول، بس -، بیش -، پر -، مه - [hypercritical]، موجود در فضای چهار بعدی یا بیشتر [hyperoxide و hyperplane]، پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارجاز حد عادی وفوق العاده و مافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط

انگلیسی به فارسی

پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماورا و خارجاز حد عادی وفوق العاده و مافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط


فوق العاده، بیش از حد، برفراز، روی، اضافه، بالای، بحد افراط، خارج از حد عادی، مافوق، ماوراء


انگلیسی به انگلیسی

• over
hyper- is used to form adjectives that describe someone as having too much of a particular quality. for example, someone who is hyper-cautious is too cautious.

صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) excitable; high-strung.
مشابه: nervous
پیشوند ( prefix )
• : تعریف: over; beyond; excessive.

- hyperbole
[ترجمه ترگمان] گزاف
[ترجمه گوگل] هیپربول
- hypersensitive
[ترجمه ترگمان] خیلی حساس
[ترجمه گوگل] حساسیت
- hypercritical
[ترجمه ترگمان] در دل این کار را می کرد
[ترجمه گوگل] فوق العاده بحرانی

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] پیشوندی است به معنی بالا، بیشتر و یا بیش از حد .
[زمین شناسی] زیاده پیشوندی به معنای خیلی یا بسیار
[نساجی] فوق - ماوراء - بیشتر
[ریاضیات] فوق، فراتر، بالاتر، ابر، عالی، بالا

جملات نمونه

1. I was incredibly hyper. I couldn't sleep.
[ترجمه ملیکا] من خیلی عصبی بودم نتونستم بخوابم
[ترجمه ترگمان]من بطور باورنکردنی بیش از حد جذاب بودم نمی توانستم بخوابم
[ترجمه گوگل]من فوق العاده فوق العاده بودم نمی توانستم بخوابم

2. Sometimes I can be hyper and sometimes I can be reserved, it just depends.
[ترجمه گلی افجه ] گاهی میتوانم خیلی پر جنب و جوش باشم و گاهی ساکت , بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات من می توانم بیش از حد عصبانی باشم و گاهی اوقات می توانم رزرو کنم، فقط به آن بستگی دارد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من می توانم بیش از حد و گاهی اوقات من می توانم محفوظ است، فقط بستگی دارد

3. She was given a dose of Hyper. 30 from her first-aid kit and sent to the neurologist.
[ترجمه ترگمان]او یک دز از این فوق را به او داده بود ۳۰ از جعبه کمک های اولیه خود استفاده کرده و به متخصص اعصاب ارسال کرده است
[ترجمه گوگل]او دوز Hyper داده شد 30 از کیت کمک اول و ارسال به متخصص مغز و اعصاب

4. Sometimes he gets so hyper you can't talk to him.
[ترجمه علی ولی زاده] گاهی اوقات او خیلی جوشی می شود، نمی توانید با او صحبت کنید.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها اون قدر قوی می شه که تو نمی تونی باه اش حرف بزنی
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او خیلی زیاد می شود، نمی توانید با او صحبت کنید

5. The kids are really hyper today - I think I'm going to send them outside.
[ترجمه علی ولی زاده] امروز، بچه ها واقعا پر جنب و جوش هستند - فکر می کنم می خواهم آنها را بیرون بفرستم.
[ترجمه ترگمان]بچه ها امروز بیش از حد عصبانی هستند - فکر می کنم می خواهم آن ها را بیرون بفرستم
[ترجمه گوگل]بچه ها واقعا فوق العاده هستند - من فکر می کنم قصد دارم به خارج از آنها بفرستم

6. It includes hyper correction, ignorance of basis andretarded evaluation system.
[ترجمه ترگمان]این شامل تصحیح بیش از حد، بی توجهی به سیستم ارزیابی مبتنی بر پایه است
[ترجمه گوگل]این شامل اصلاح زیاد، نادیده گرفتن سیستم ارزیابی و پایه است

7. T-1 (3 mm) solid state lamp. Hyper red. Lens type water clear.
[ترجمه ترگمان]لامپ حالت جامد T - ۱ (۳ mm) بی قرار بود نوع لنز به وضوح آب را تمیز می کند
[ترجمه گوگل]لامپ حالت جامد T-1 (3 میلیمتر) بیش از حد قرمز لنز نوع آب روشن است

8. The hyper real entity characterized by B spline and quadruplex parameters is of much importance and great value in the solution of space field.
[ترجمه ترگمان]ماهیت فوق real که با نوار B و پارامترهای quadruplex مشخص می شود از اهمیت زیادی برخوردار است و ارزش بسیار زیادی در راه حل حوزه فضا دارد
[ترجمه گوگل]نهاد فوق العاده واقعی که توسط پارامترهای B و پارامتر چهار پارامتر مشخص می شود اهمیت زیادی دارد و ارزش زیادی در حل فضای زمینه دارد

9. My hyper - tensive patient had stopped her diuretic on the advice of an Internet chat room.
[ترجمه ترگمان]بیمار فوق - من ادرار آور خود را بر روی توصیه یک اتاق گپ اینترنتی متوقف کرده بود
[ترجمه گوگل]بیمار پرخاطره ای من را در مشاوره اتاق چت اینترنتی متوقف کرده است

10. Nokia : We use a new Active hyper focal distance system for video.
[ترجمه ترگمان]نوکیا: ما از یک سیستم فاصله کانونی فعال بیش از حد فعال برای ویدیو استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]نوکیا: ما از یک سیستم جدید سیستم فعال hyper-focal for video استفاده می کنیم

11. The unite of hyper - differentiation and hyper - integration of academic sphere is becoming mightiness'trend in modern society.
[ترجمه ترگمان]متحد شدن بیش از حد و ادغام بیش از حد فضای دانشگاهی در حال تبدیل شدن به یک گرایش mightiness در جامعه مدرن است
[ترجمه گوگل]اتحاد بیش از حد تمایز و بیش از حد یکپارچه سازی حوزه علم، در حال تبدیل شدن به توانایی در جامعه مدرن است

12. Methods: Nine cases with anticonvulsant hyper - sensitivity syndrome that were hospitalized form 1996 to 2002 were analyzed.
[ترجمه ترگمان]روش ها: ۹ مورد با سندروم hyper حساسیت زا که در ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۲ در بیمارستان بستری شدند مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]روش ها: 9 مورد با سندرم حساسیت بالای ضد تشنج که در سال های 1996 تا 2002 بستری شده بودند مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند

13. Based on Hyper Elasto technology the new top sheet matched with upgraded Carbo Sponge offers extra-ordinary playing properties.
[ترجمه ترگمان]بر پایه تکنولوژی فوق elasto، صفحه بالایی که با Sponge ارتقا یافته مطابقت دارد، ویژگی های بازی اضافی را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]بر اساس تکنولوژی Hyper Elasto، ورقه جدید جدید همراه با ارتقاء Carbo Sponge ویژگی های بازی فوق العاده ای را ارائه می دهد

14. Non-well-founded set theory is to study circular or hyper sets.
[ترجمه ترگمان]نظریه مجموعه ها به خوبی بنیان گذاشته شده برای مطالعه مجموعه های گرد یا بیش از حد است
[ترجمه گوگل]تئوری مجموعه ای غیر محتمل برای مطالعه مجموعه های دایرةالمعارف است

15. No, don't give Luke any candy - it'll make him hyper.
[ترجمه ترگمان]نه، به لوک هیچ آب نبات نده - اون رو بیش از حد می کنه
[ترجمه گوگل]نه، لوقا هر نوع آب نبات را نگذار

پیشنهاد کاربران

پیشوندی در پزشکی به معنای "فراتر از حد معمول"

پُرشتاب ، افسارگسیخته ، لگام گسیخته ، لجام گسیخته

[پیشوند]
فرا ، بسیار ، افزون

بیش از حد
Do not make ( hyper ) his love this love too much
بیش از حد ، او را متوجه این محبت در دل افتاده نکنید

[صوت و ایرودینامیک]

فرا اَبَر



پیشوند بسیار ، فرا
Hypertonic محلولی با فشار اسمزی بالا تر از استاندارد

حاد

[ریاضی]: hypergraph
ابرگراف، مَه گراف

کیفیت بالا

به نهایت جذاب . هیجان انگیز برای همه


کلمات دیگر: