کلمه جو
صفحه اصلی

attain


معنی : دست یافتن، رسیدن، نائل شدن، بدست اوردن، زدن، رسیدن به، تمام کردن
معانی دیگر : (در اثر کوشش) به دست آوردن، نایل شدن، کسب کردن، موفق شدن، بانتهارسیدن

انگلیسی به فارسی

دست یافتن، رسیدن، نائل شدن، موفق شدن، تمام کردن، به دست آوردن، به انتها رسیدن، زدن


رسیدن، رسیدن به، دست یافتن، نائل شدن، بدست اوردن، تمام کردن، زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: attains, attaining, attained
(1) تعریف: to achieve through effort.
مترادف: achieve, acquire, compass, gain, get, obtain, realize
مشابه: actualize, earn, effect, hit, procure, secure, win

- Education will help you attain your goals.
[ترجمه ترگمان] تحصیل به شما کمک می کند به اهداف خود برسید
[ترجمه گوگل] آموزش و پرورش به شما در دستیابی به اهداف شما کمک خواهد کرد
- She worked hard to attain her position in the company.
[ترجمه ترگمان] سخت تلاش می کرد تا به موقعیت خود در این شرکت دست پیدا کند
[ترجمه گوگل] او به سختی کار کرد تا موقعیت خود را در شرکت به دست آورد

(2) تعریف: to arrive at or reach successfully.
مترادف: accomplish, achieve, arrive at, reach
مشابه: crown, gain, hit

- The nation struggled to attain independence.
[ترجمه ترگمان] ملت برای رسیدن به استقلال تلاش کرد
[ترجمه گوگل] ملت برای دستیابی به استقلال تلاش کرد
- Serving in the Navy helped him attain maturity.
[ترجمه ترگمان] پذیرایی در نیروی دریایی به او کمک کرد تا به بلوغ برسد
[ترجمه گوگل] خدمت در نیروی دریایی به او کمک کرد تا بلوغ را بدست آورد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: attainable (adj.)
• : تعریف: to achieve or reach something (usu. fol. by "to").
مشابه: aspire

- As our grandmother aged, she attained to wisdom and grace.
[ترجمه ترگمان] به عنوان مادر بزرگ ما، او به عقل و لطف رسید
[ترجمه گوگل] همانطور که مادربزرگ ما در سن، او به عقل و فضل رسید

• reach, achieve, fulfill (goal, desire, etc.)
if you attain something, you achieve it, often after a lot of effort.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] دست یافتن
[ریاضیات] رسیدن، نائل شدن، بدست آوردن

مترادف و متضاد

achieve, accomplish


دست یافتن (فعل)
accede, achieve, attain

رسیدن (فعل)
accede, achieve, attain, get, arrive, come, gain, receive, land, aim, amount, maturate, pull up, strand, run up, ripen

نائل شدن (فعل)
accede, attain, reach, gain, fetch up

بدست اوردن (فعل)
win, attain, get, gain, receive, have, acquire, earn, procure, obtain, reap, enter, catch

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

رسیدن به (فعل)
attain, reach, have, overtake, touch

تمام کردن (فعل)
finish, attain, fulfill, process, end, wrap up, exhaust, integrate, fiddle away, polish off

Synonyms: accede to, acquire, arrive, arrive at, bring off, come through, complete, cop, earn, effect, fulfill, gain, get, get fat, get hands on, get there, glom onto, grasp, hit, latch onto, make it, obtain, procure, promote, pull off, rack up, reach, realize, reap, score, secure, snag, succeed, unzip, win


Antonyms: abandon, desert, fail, forfeit, give in, give up, lose, miss, surrender


جملات نمونه

1. few of the fish attain any size
تعداد کمی از ماهی ها بزرگ می شوند.

2. The cheetah can attain speeds of up to 97 kph.
[ترجمه ترگمان]یوزپلنگ می تواند به سرعت تا ۹۷ درجه سانتیگراد برسد
[ترجمه گوگل]یوزپلنگ می تواند به سرعت 97 کیلومتر بر ساعت دست یابد

3. They ought to attain this aim.
[ترجمه ترگمان]باید به این هدف دست پیدا کنند
[ترجمه گوگل]آنها باید این هدف را بدست آورند

4. These trees attain to remarkable height.
[ترجمه ترگمان]این درختان به ارتفاع قابل توجهی دست می یابند
[ترجمه گوگل]این درخت ها به ارتفاع قابل توجهی می رسند

5. Subordinate groups mobilize to attain new advantages and benefits, while dominant groups mobilize to maintain advantages and benefits.
[ترجمه ترگمان]گروه های Subordinate بسیج می شوند تا به مزایای و مزایای جدیدی دست یابند، در حالی که گروه های حاکم بسیج می شوند تا مزایا و منافع خود را حفظ کنند
[ترجمه گوگل]گروه های تحت سلطه برای دستیابی به مزایا و مزایای جدید بسیج می شوند، در حالی که گروه های مسلط برای حفظ مزایا و مزایای بسیج می کنند

6. In my experience, people who tried to attain their ends by covert means came to unfortunate ends.
[ترجمه ترگمان]در تجربه من مردمی که سعی می کردند به ends خود دست یابند به این نتیجه رسیده بودند که عاقبت به خیر و خوشی پایان می یابد
[ترجمه گوگل]در تجربه من، افرادی که سعی در رسیدن به اهداف خود را به معنی مخفیانه به پایان ناامید شدند

7. For some it was enough to attain dominion over other rulers, in effect establishing satellite or vassal states.
[ترجمه ترگمان]چه، برای برخی از آن کافی بود که بر فرمانروایان دیگر حکومت کند، در حالی که ایالات vassal را برقرار می ساخت
[ترجمه گوگل]برای برخی از آن به اندازه کافی برای رسیدن به حاکمیت بیش از حاکمان دیگر، در واقع تشکیل دولت های ماهواره ای و یا واشنگتن

8. To attain hydrostatic equilibrium the position of the lithosphere adjusts vertically in accordance with its density and thickness.
[ترجمه ترگمان]برای بدست آوردن تعادل هیدرو استاتیک، موقعیت the براساس چگالی و ضخامت آن به صورت عمودی تنظیم می شود
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن تعادل هیدرواستاتیک موقعیت لیتوفسور به صورت عمودی مطابق با تراکم و ضخامت آن تنظیم می شود

9. Most attain that status only because Britain's plants and animals have been so much studied.
[ترجمه ترگمان]اغلب این وضعیت به این دلیل است که گیاهان و حیوانات بریتانیا بسیار مورد مطالعه قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]اکثر این موقعیت را به دست می آورند زیرا گیاهان و حیوانات بریتانیا بسیار مورد مطالعه قرار گرفته اند

10. There will be an objective for Samson to attain before the game is won.
[ترجمه ترگمان]هدفی وجود خواهد داشت که سام سون پیش از برنده شدن بازی دست به دست یابد
[ترجمه گوگل]هدف سامسون برای رسیدن به این هدف قبل از بازی برنده خواهد شد

11. Together with this person[Sentence dictionary], you can attain results far more spectacular than either of you could achieve alone.
[ترجمه ترگمان]به همراه این فرد [ فرهنگ لغت حکم ]، شما می توانید به نتایج بسیار more از آنچه که می توانید به تنهایی برسید، برسید
[ترجمه گوگل]همراه با این شخص [Dictionary dictionary]، شما می توانید نتایج بسیار دیدنی تر از هر یک از شما تنها می تواند به دست آوردن

12. Here is your opportunity to attain a goal.
[ترجمه ترگمان]این فرصت شما برای رسیدن به یک هدف است
[ترجمه گوگل]در اینجا فرصت شما برای رسیدن به یک هدف است

13. Managers and employees will be asked to attain levels of performance previously considered impossible.
[ترجمه ترگمان]از مدیران و کارکنان خواسته می شود تا سطوح عملکرد را که قبلا غیر ممکن در نظر گرفته شده بود به دست آورند
[ترجمه گوگل]از مدیران و کارکنان خواسته خواهد شد تا سطوح عملکردی که قبلا غیرممکن به نظر می رسید، به دست آورد

14. TECs play an important role in helping companies attain it.
[ترجمه ترگمان]TECs نقش مهمی در کمک به شرکت ها ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]TEC ها نقش مهمی در کمک به شرکت ها در دستیابی به آن بازی می کنند

15. The important thing in life is to have a great aim, and thedetermination to attain it.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین چیز در زندگی داشتن یک هدف عالی و تلاش برای رسیدن به آن است
[ترجمه گوگل]مهمترین چیز در زندگی این است که هدف بزرگی داشته باشید و تعیین آن برای رسیدن به آن

Manoochehr attained his goals through hard work and trust in God.

منوچهر با کار شدید و توکل بر خدا به هدفهای خود رسید.


That country attained its independence two years ago.

آن کشور دو سال پیش استقلالش را به دست آورد.


Aunt Mehri attained the age of ninety.

عمه مهری به سن نود سالگی رسید.


پیشنهاد کاربران

برقرار شدن

دست یافتن

مبتلاشدن

دستیابی

attain ( verb ) = gain ( verb ) = obtain ( verb )
به معناهای: بدست آوردن، کسب کردن

با تلاش زیاد و سعی و کوشش زیاد بدست آوردن، با تلاش و زحمت زیاد نائل شدن بچیزی. با تلاش و زحمت زیاد بتمام اهدافم نائل آمدم. I've attained all my aims

رسیدن ، به دست اوردن
The Giant Tortoise of the
Galapagos may attain over 1. 5 metres in length


کلمات دیگر: