1. political dissent
تضاد فکری سیاسی
2. voices of dissent
سر و صدای حاکی از ناهم اندیشی
3. they did not tolerate religious dissent
آنان مخالفت با مذهب را تحمل نمی کردند.
4. In those days, religious dissent was not tolerated.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان، مخالفت مذهبی تحمل نشد
[ترجمه گوگل]در آن زمان، مخالفت دینی تحمل نشد
5. These voices of dissent grew louder and louder.
[ترجمه ترگمان]این صداها بلندتر و بلندتر شد
[ترجمه گوگل]این صدای مخالفت بلندتر و بلندتر شد
6. He would brook no serious dissent.
[ترجمه ترگمان]مخالفت جدی در او نبود
[ترجمه گوگل]او هیچ اختلاف نظر جدی نداشت
7. The regime ruthlessly suppresses all dissent.
[ترجمه ترگمان]این رژیم بی رحمانه همه مخالفان را سرکوب می کند
[ترجمه گوگل]رژیم بی رحمانه تمام مخالفان را سرکوب می کند
8. Voices of dissent began to rise against the established authority in the 1950s and 1960s.
[ترجمه ترگمان]صدای مخالفان در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ علیه قدرت حاکم شروع به افزایش کرد
[ترجمه گوگل]صدای مخالفت در دهه 1950 و 1960 علیه اقتدار پایدار شروع شد
9. Any political system refusing to allow dissent becomes a tyranny.
[ترجمه ترگمان]هر نظام سیاسی که مخالفت با مخالفت را رد کند، باعث استبداد می شود
[ترجمه گوگل]هر سیستم سیاسی که امتناع مخالفت را می پذیرد، یک استبداد است
10. There were murmurs of both assent and dissent from the crowd.
[ترجمه ترگمان]زمزمه هر دو علامت تایید و مخالفت در میان جمعیت بود
[ترجمه گوگل]هر دو نفر از توافق و مخالفتی از سوی مردم درهم شکسته بودند
11. In the early 1960s, the voices of dissent began to rise.
[ترجمه ترگمان]در اوایل دهه ۱۹۶۰، صدای مخالفت شروع به افزایش کرد
[ترجمه گوگل]در اوایل دهه 1960، صدای مخالفت شروع شد
12. The present government is even less tolerant of dissent.
[ترجمه ترگمان]دولت کنونی حتی کم تر از تحمل عقاید مخالف برخوردار است
[ترجمه گوگل]حکومت کنونی حتی از مخالفت با تحریم کمتر است
13. His dissent from his family's religious beliefs caused a lot of ill-feeling.
[ترجمه ترگمان]مخالفت او از اعتقادات مذهبی خانواده اش باعث ایجاد حس بدی شد
[ترجمه گوگل]مخالفت او با اعتقادات مذهبی خانواده اش باعث شد بسیاری از بدبختی ها
14. Stability only exists in the country because dissent has been suppressed.
[ترجمه ترگمان]ثبات تنها در کشور وجود دارد زیرا مخالفان سرکوب شده اند
[ترجمه گوگل]ثبات تنها در کشور وجود دارد زیرا مخالفت سرکوب شده است
15. There are many ways of expressing dissent.
[ترجمه ترگمان]راه های زیادی برای ابراز مخالفت وجود دارد
[ترجمه گوگل]راه های بسیاری برای ابراز مخالفت وجود دارد
16. Voices of dissent began to rise against the bomb.
[ترجمه ترگمان]صداهای مخالفت شروع به بالا رفتن در برابر بمب کردند
[ترجمه گوگل]صدای مخالفت علیه بمب شروع شد