کلمه جو
صفحه اصلی

intelligence quotient


(روان شناسی) هوش بهر، بهره ی هوشی، عددی که هوش و زیرکی شخص را نشان میدهد

انگلیسی به فارسی

(روانشناسی) هوشبهر، بهرهی هوشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a representation of mental age as determined by intelligence tests; IQ.

• measure of an individual's intelligence obtained through standardized intelligence tests, iq

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] هوشبهر، بهره هوش. هوشبهر عبارتست از نسبت سن عقلی به سن زمانی ضربدر 100 (برای این که رقم حاصل اعشاری نباشد).

مترادف و متضاد

measure of intelligence


Synonyms: caliber, compass of mind, IQ, mental age, mental caliber, mental capacity, mental ratio


جملات نمونه

1. He trumpeted his son's high intelligence quotient.
[ترجمه ترگمان]او intelligence را به صدا در آورد
[ترجمه گوگل]او فصلی هوشمندی پسرش را تحسین کرد

2. For every day I stayed in Rochester, my intelligence quotient dropped another ten points.
[ترجمه ترگمان]برای هر روزی که در روچستر ماندم هوش و هشیاری من ده امتیار دیگر را از دست داد
[ترجمه گوگل]برای هر روزی که در روچستر اقامت داشتم، امتیاز دهی من به ده امتیاز دیگر افتاد

3. A high communal intelligence quotient does not always, It'seems, insure communal efficiency.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک بهره هوشی جمعی بالا همیشه، کارایی جمعی را تضمین نمی کند
[ترجمه گوگل]فاکتور اطلاعات کمونال همیشه همیشه اینطور نیست، کارآیی جمعی را تضمین می کند

4. Its composite index is called an intelligence quotient, in a sense reflects a person's progress.
[ترجمه ترگمان]شاخص مرکب آن، یک خارج قسمت اطلاعات نامیده می شود، که در آن، نشان دهنده پیشرفت فرد است
[ترجمه گوگل]شاخص کامپوزیت آن یک فاکتور هوش است و به نوعی نشان دهنده پیشرفت فرد است

5. Objective To study the features and intelligence quotient ( IQ ) of children with deficiencydisorder ( ADHD ) .
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه ویژگی ها و خارج قسمت اطلاعات (IQ)از کودکان با deficiencydisorder (ADHD)
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه ویژگی ها و ضریب هوش (IQ) کودکان مبتلا به کمبود اختلال (ADHD)

6. The child makes intelligence quotient determine must get the home agrees longly.
[ترجمه ترگمان]کودک با استفاده از اطلاعات هوش، باید با longly موافقت کند
[ترجمه گوگل]کودک می سازد که داده های هوش مصنوعی تعیین کند باید خانه را به مدت طولانی بپذیرد

7. Aptitude and intelligence quotient are related, and in some ways opposite, views of human mental ability.
[ترجمه ترگمان]Aptitude و خارج قسمت اطلاعات مرتبط هستند، و در برخی موارد مخالف، دیدگاه توانایی ذهنی انسان است
[ترجمه گوگل]توانایی و هوش مصنوعی مربوط به دیدگاه های توانایی ذهنی انسان است و در بعضی مواقع مخالف است

8. This intelligence quotient superelevation, the oath must the bastard chief who becomes Gao Tan the abyss of suffering hell, has what kind of plan?
[ترجمه ترگمان]این اطلاعات quotient درجه بالایی است، و سوگند یاد می کند که رئیس bastard که در قعر دوزخ است، چه نقشه ای دارد؟
[ترجمه گوگل]این سواد اطلاعاتی فکری، سوگند باید رئیس فرمانروایی که Gao Tan را فراتر از جهنم رنج می دهد، چه نوع برنامه ای دارد؟

9. The future society requires seemingly higher emotion quotient intelligence quotient ( IQ . ).
[ترجمه ترگمان]جامعه آینده نیازمند احساسات به ظاهر بالاتر، خارج قسمت اطلاعات هوش (IQ)است
[ترجمه گوگل]جامعه آینده نیازمند فاکتور هوش هیجانی نسبتا بالاتر است (IQ )

10. Intelligence quotient, dysphoria, and attention deficit hyperactivity disorder, dyssomnia, autotomy were measured using correlated software and measuring scale.
[ترجمه ترگمان]خارج قسمت اطلاعات، dysphoria و اختلال کم توجهی بیش فعالی، dyssomnia، autotomy با استفاده از نرم افزار هم بسته و مقیاس اندازه گیری اندازه گیری شدند
[ترجمه گوگل]ضریب هوش، اختلال هوش و اختلال بیش فعالی کمردرد، دیسومنیا، اتوتومی با استفاده از نرم افزار همبستگی و اندازه گیری مقیاس اندازه گیری شد

11. Any words and deeds that underestimate netizen intelligence quotient can suffer only disgustful and mock.
[ترجمه ترگمان]هر گونه کلمات و اعمالی که بهره هوشی را دست کم می گیرند، تنها می تواند آزار دهنده و مسخره باشد
[ترجمه گوگل]هر لغتی و اعمالی که فاکتور هوش Netizen را کم اهمیت می داند، می تواند تنها با بی حوصلگی و خجالت بکشد

12. Objective To research the relationship between intelligence quotient and psychomotor ability and to evaluate the prevalence of sub-clinical cretinism in mild iodine deficiency areas.
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق، بررسی رابطه میان خارج قسمت هوش و توانایی psychomotor و ارزیابی شیوع بیماری sub در مناطق کمبود ید نرم
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی رابطه بین فاکتور هوش و توانایی روان شناختی و بررسی شیوع کرتینیزم زیر بالینی در ناحیه کمبود ید

13. Objective To discuss changes of consequence intelligence quotient ( CIQ ) following anterior temporal lobectomy ( ATL ).
[ترجمه ترگمان]هدف برای بحث در مورد تغییرات خارج قسمت اطلاعات پیامد (CIQ)پس از lobectomy زمانی پیشین (ATL)
[ترجمه گوگل]هدف: بحث در مورد تغییرات فاکتور هوش عاطفی (CIQ) پس از لوبکتومی قاعدگی قدامی (ATL)

14. An IQ ( Intelligence Quotient ) test actually tests how stupid you are.
[ترجمه ترگمان]یک تست IQ (هوش اطلاعاتی)در واقع نشان می دهد که شما چقدر احمق هستید
[ترجمه گوگل]آزمون IQ (Intelligence Quotient) در حقیقت آزمون می کند که شما احمق هستید

پیشنهاد کاربران

ضریب هوشی

بهره هوشی ( آی کیو IQ )


کلمات دیگر: