1. Sour stomach with wind, regurgitation, reflux, nausea, food sitting like a load, the characteristic taste and salivation.
[ترجمه ترگمان]Sour با باد، regurgitation، برگشت، برگشت، تهوع، غذا مانند بار، مزه مشخصه و بزاق ترشح می کند
[ترجمه گوگل]معده با باد، رگولاتوری، ریفلاکس، تهوع، مواد غذایی نشسته مانند یک بار، طعم و بوی خاص است
2. This pattern will continue until the regurgitation of bile causes hepatocellular damage.
[ترجمه ترگمان]این الگو تا زمانی ادامه خواهد یافت که the صفرا منجر به آسیب می شود
[ترجمه گوگل]این الگوی تا زمانی ادامه می یابد که انسداد صفرا باعث آسیب سلول های خونی شود
3. Total regurgitation of swallowed material without any nausea whatsoever suggests esophageal obstruction.
[ترجمه ترگمان]مقدار کلی مواد هضم شده بدون هیچ نوع حالت تهوع منجر به انسداد esophageal می شود
[ترجمه گوگل]مجموع جراحی مواد بلعیده شده بدون تهوع، هرچند انسداد مری را نشان می دهد
4. The shock and heart failure caused by mitral regurgitation should be considered in patients with inferoposterior AMI after successful revascularization, who are still hemodynamically unstable.
[ترجمه ترگمان]شوک و نارسایی قلبی ناشی از دریچه میترال باید در بیماران with ای ام ای پس از revascularization موفق، که هنوز ناپایدار هستند، در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]شوک و ضربان قلب ناشی از انقباض میترال باید در بیماران مبتلا به AMI پس از موفقیت پس از عود مجدد، که هنوز همبستگی نامطلوب با همودینامیک دارند، در نظر گرفته شود
5. Moderate regurgitation was detected in pulmonic, tricuspid and mitral valves.
[ترجمه ترگمان]regurgitation متوسط در pulmonic، سه لختی و دریچه میترال کشف شد
[ترجمه گوگل]رگرسیون متوسط در موش های ریوی، تریکوسپید و میترال شناسایی شد
6. Heart burn, regurgitation of sourness at times.
[ترجمه ترگمان]قلب او را به سوزش می اندازد، و گاهی ترش می کند
[ترجمه گوگل]سوزش قلب، گلودرد در زمان گرسنگی
7. Mitral valve regurgitation can cause arrhythmia, an abnormal speed or rhythm of the heartbeat.
[ترجمه ترگمان]شیر Mitral می تواند باعث بی نظمی، یک سرعت غیر عادی و یا ریتم ضربان قلب شود
[ترجمه گوگل]رگ گردن میترال می تواند باعث آریتمی، سرعت غیر طبیعی یا ریتم ضربان قلب شود
8. Burned patients frequently aspirate after regurgitation of fluids.
[ترجمه ترگمان]بیماران Burned به طور مکرر بعد از regurgitation مایعات استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]بیماران سوزان اغلب پس از سورپرایزی مایعات به صورت اسپری قرار می گیرند
9. Hyperchlorhydria may cause heartburn, regurgitation of gastric acid and gastric ulcers.
[ترجمه ترگمان]Hyperchlorhydria ممکن است موجب سوزش معده، regurgitation اسید معده و زخم معده شود
[ترجمه گوگل]هیپوکلریدریا ممکن است باعث سوزش سوزش سر دل، رگبار شدن اسید معده و زخم معده شود
10. The papillary muscles contract during systole to prevent regurgitation of blood into the atria.
[ترجمه ترگمان]ماهیچه های papillary در طول systole منقبض می شوند تا از مسدود شدن خون در دهلیز جلوگیری کنند
[ترجمه گوگل]عضلات پاپیلری در طول سینتول برای جلوگیری از سورجیتالسیون خون به فتق وجود دارد
11. Most of regurgitation were trivial or mild, and involved just one valve.
[ترجمه ترگمان]اکثر of ناچیز یا ملایم بودند و فقط یک شیر داشتند
[ترجمه گوگل]اکثر اختلالات ناحیه ای ناچیز یا ملایم بود و تنها یک شیر داشتند
12. Palpitations can occur in disorders such as aortic regurgitation or thyrotoxicosis ; the most common cause is abnormal cardiac rhythm.
[ترجمه ترگمان]palpitations می تواند در اختلالات مانند دریچه آئورتی یا thyrotoxicosis رخ دهد؛ شایع ترین علت، ریتم غیرعادی ایست قلبی است
[ترجمه گوگل]Palpitations ممکن است در اختلالاتی مانند رگورتاژ آئورت یا تریروتوکسیکوز رخ دهد؛ شایع ترین علت ریتم قلب غیرطبیعی است
13. Results The gastroesophageal regurgitation rate was higher (8 7%) with lower aspiration rate(2 5%) in patients receiving MV.
[ترجمه ترگمان]نتایج نرخ gastroesophageal regurgitation بالاتر بود (۸ % %)با نرخ بهره کم تر (۲ % %)در بیمارانی که MV
[ترجمه گوگل]نتایج: میزان انسداد مجاری معده (7/8 درصد) با میزان آسپیراسیون پایین (2/5 درصد) در بیماران دریافت کننده MV بود
14. The degree of valvular regurgitation was not related with the range of prolapse and was related with the severity of tendinous chorda injury.
[ترجمه ترگمان]درجه of مربوط به محدوده of نبود و با شدت آسیب tendinous chorda مرتبط بود
[ترجمه گوگل]درجه انسداد دریچه با تعداد پرولاپس ارتباطی نداشت و با شدت آسیب دیدگی تاندون در ارتباط بود