بارگیرى، شارژینگ، خطاى مهاجم علوم مهندسى : شارژ الکترونیک : پر کردن ورزش : خطاى ناشى از یورش به حریف
charging
بارگیرى، شارژینگ، خطاى مهاجم علوم مهندسى : شارژ الکترونیک : پر کردن ورزش : خطاى ناشى از یورش به حریف
انگلیسی به فارسی
شارژ، گماشتن، زیربار کشیدن، متهم ساختن، پرکردن
انگلیسی به انگلیسی
• accusation; filling to capacity, loading; requirement of payment
دیکشنری تخصصی
[برق و الکترونیک] باردهی ؛ شارژ 1. فرایند تبدیل انرژی الکتریکی به شیمیایی در باتریهای ثانویه . 2. فرایند تغذیه ی خازن یا سایر وسایل ذخیره کننده ی انرژی الکتریکی . - بارگیری، شارژ
[فوتبال] شارژکردن
[زمین شناسی] خرجگذاری مجموعه عملیات قراردادن ماده منفجره درچال،اتصال چاشنی به ماده منفجره،پرکردن فضای خالی چال باموادی مثل شن وخاک خرجگذاری
[معدن] خرجگذاری (آتشباری)
[فوتبال] شارژکردن
[زمین شناسی] خرجگذاری مجموعه عملیات قراردادن ماده منفجره درچال،اتصال چاشنی به ماده منفجره،پرکردن فضای خالی چال باموادی مثل شن وخاک خرجگذاری
[معدن] خرجگذاری (آتشباری)
جملات نمونه
1. She rounded upon him in the office,charging him with telling lies about her.
[ترجمه ترگمان]او را در دفتر جمع کرد و او را با دروغ گفتن به خود متهم کرد
[ترجمه گوگل]او در دفترش بر روی او متمرکز شد و او را با دروغ گفتن درباره او شنیده بود
[ترجمه گوگل]او در دفترش بر روی او متمرکز شد و او را با دروغ گفتن درباره او شنیده بود
2. The children were all charging around outside.
[ترجمه ترگمان]بچه ها به اطراف هجوم بردند
[ترجمه گوگل]کودکان همه در خارج از شارژ بودند
[ترجمه گوگل]کودکان همه در خارج از شارژ بودند
3. The policy of charging air travellers for vegetarian meals proved unpopular and has already been rescinded.
[ترجمه ترگمان]سیاست شارژ کردن مسافران هوایی برای وعده های غذایی گیاهی، غیر محبوب شد و قبلا لغو شده است
[ترجمه گوگل]سیاست مسافران هواپیما برای وعده های غذایی گیاهی غیرممکن است و قبلا نیز لغو شده است
[ترجمه گوگل]سیاست مسافران هواپیما برای وعده های غذایی گیاهی غیرممکن است و قبلا نیز لغو شده است
4. He came charging up the stairs to tell me the good news.
[ترجمه ترگمان]از پله ها بالا آمد تا خبر خوش را به من بدهد
[ترجمه گوگل]او آمد تا پله ها را شارژ کند تا اخبار خوبی به من بدهد
[ترجمه گوگل]او آمد تا پله ها را شارژ کند تا اخبار خوبی به من بدهد
5. Soldiers came charging through the forest, guns at the ready.
[ترجمه ترگمان]سربازها وارد جنگل شدند و اسلحه ها را آماده کردند
[ترجمه گوگل]سربازان از طریق جنگل شلیک کردند، اسلحه های آماده
[ترجمه گوگل]سربازان از طریق جنگل شلیک کردند، اسلحه های آماده
6. Fallen riders were trampled underfoot by the charging horses.
[ترجمه ترگمان]سواران را در زیر پای اسب ها لگدمال می کردند
[ترجمه گوگل]سواران افتادن توسط اسب شارژ در زیر کمر قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]سواران افتادن توسط اسب شارژ در زیر کمر قرار گرفتند
7. He came charging into my room and demanded to know what was going on.
[ترجمه ترگمان]او به اتاق من آمد و از من خواست که بدانم چه خبر است
[ترجمه گوگل]او به اتاق من شارژ شد و خواستار دانستن آن چه شد
[ترجمه گوگل]او به اتاق من شارژ شد و خواستار دانستن آن چه شد
8. Plans to introduce congestion charging were dropped until after the election.
[ترجمه ترگمان]پس از انتخابات، طرح هایی برای ایجاد ازدحام جمعیت کاهش یافت
[ترجمه گوگل]طرح های پیشنهادی برای معرفی شارژ احتقان تا بعد از انتخابات کاهش یافت
[ترجمه گوگل]طرح های پیشنهادی برای معرفی شارژ احتقان تا بعد از انتخابات کاهش یافت
9. She says that charging high prices will keep the riff-raff out.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که شارژ قیمت های بالا باعث خواهد شد که riff از بین بروند
[ترجمه گوگل]او می گوید که قیمت های بالای شارژ ریف ریف را حفظ خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او می گوید که قیمت های بالای شارژ ریف ریف را حفظ خواهد کرد
10. It's highway robbery, charging that much for gas!
[ترجمه ترگمان]این یک سرقت بزرگ است و این پول را به خاطر گاز می گیرد!
[ترجمه گوگل]این سرقت بزرگراه است که برای گاز بسیار شارژ می شود!
[ترجمه گوگل]این سرقت بزرگراه است که برای گاز بسیار شارژ می شود!
11. I've been charging about/around all day and I'm exhausted.
[ترجمه ترگمان]من تمام روز از این طرف و آن طرف حمله کردم و خسته شدم
[ترجمه گوگل]من در تمام طول روز شارژ کرده ام و خسته شده ام
[ترجمه گوگل]من در تمام طول روز شارژ کرده ام و خسته شده ام
12. I heard the sound of feet charging down the stairs.
[ترجمه ترگمان]صدای پایی را که از پله ها پایین می آمد شنیدم
[ترجمه گوگل]صدای پاهای شام را از پله ها شنیدم
[ترجمه گوگل]صدای پاهای شام را از پله ها شنیدم
13. Banks have been charging 25 percent and above for unsecured loans.
[ترجمه ترگمان]بانک ها ۲۵ درصد و بالاتر از وام های بدون وثیقه را مطالبه کرده اند
[ترجمه گوگل]بانک ها برای وام های غیرقانونی 25 درصد و بالاتر پرداخت کرده اند
[ترجمه گوگل]بانک ها برای وام های غیرقانونی 25 درصد و بالاتر پرداخت کرده اند
14. He is charging a storage battery.
[ترجمه ترگمان]او یک باتری ذخیره را شارژ می کند
[ترجمه گوگل]او یک باتری ذخیره می کند
[ترجمه گوگل]او یک باتری ذخیره می کند
پیشنهاد کاربران
تعیین و به حساب منظور کردن هزینه /خرج - به حساب ( هزینه/خرج ) وارد کردن - وارد سازی خرج
توقیف / ضبط مال
ضبط کردن مقدار پولی که به یک سازمان بدهکاری
حمله کردن
تعقیب و توقیف در حقوق
کلمات دیگر: