کلمه جو
صفحه اصلی

differentiation


معنی : تفکیک، مشتق گیری، فرق گذاری، فرق گذاشتن، تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
معانی دیگر : تمایز، ویژه سازی، ناسان نمایی، بازشناخت، جداسازی، تشخیص، ناسان سازی، ناهمسان سازی، دگرسان سازی، (ریاضی) مشتق گیری، وابرد گیری

انگلیسی به فارسی

تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر


مشتق‌گیری، فرق‌گذاری


تفکیک، مشتق گیری، فرق گذاری، فرق گذاشتن، تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر


انگلیسی به انگلیسی

• act of distinguishing; discrimination; act of changing; transforming of a function into its derivative (mathematics)

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] فرایندی که یک سلول را از انجام وظایف کلی به انجام وظایف خاص(ویژه) تبدیل می کند
[زمین شناسی] تفریق، جزء به جزء شدن فرآیندی است که در آن ماگما به ترکیبات متفاوت دیگری تقریق پیدا می کند.
[ریاضیات] مشتق گیری، دیفرانسیل گیری، اشتقاق، تفکیک، تمایز، تخصص گرایی
[معدن] تفریق (سنگ شناسی)

مترادف و متضاد

تفکیک (اسم)
detachment, disconnection, separation, segregation, dissociation, breakdown, differentiation, breaking, separatism, disjunction, severance

مشتق گیری (اسم)
differentiation

فرق گذاری (اسم)
differentiation, discrimination

فرق گذاشتن (اسم)
differentiation

تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر (اسم)
differentiation

جملات نمونه

1. logarithmic differentiation
مشتق گیری لگاریتمی

2. the differentiation of our products from those of the other manufacturers
تمایز محصولات ما نسبت به فرآورده های سازندگان دیگر

3. The differentiation between the two product ranges will increase.
[ترجمه هادی پارسا] دامنه تمایز بین دو محصول افزایش خواهد یافت.
[ترجمه ترگمان]تمایز بین دو متغیر محصول افزایش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]تمایز بین دو محصول دامنه افزایش خواهد یافت

4. Product differentiation is essential to the future of the company.
[ترجمه ترگمان]تمایز محصول برای آینده شرکت ضروری است
[ترجمه گوگل]تمایز محصول برای آینده این شرکت ضروری است

5. There can be no differentiation without contrast.
[ترجمه ترگمان]تفاوتی با کنتراست وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ تفاوتی بدون کنتراست وجود ندارد

6. This method produces the following colour differentiation in carbonate minerals: Calcite Varying through very pale pink to red.
[ترجمه ترگمان]این روش تمایز رنگ زیر را در مواد معدنی کربنات تولید می کند: calcite با صورتی کم رنگ تا قرمز تغییر می کند
[ترجمه گوگل]این روش تمایز رنگ زیر را در مواد معدنی کربنات تولید می کند: کلسیت از طریق رنگ پریده بسیار کم تا قرمز تغییر می کند

7. Imprinting and cell differentiation both involve the closing down of genes but the mechanisms are evidently distinct.
[ترجمه ترگمان]تمایز سلولی و سلولی هر دو شامل بسته شدن ژن ها هستند، اما این مکانیزم ها به وضوح متمایز هستند
[ترجمه گوگل]جداسازی و تمایز سلولی هر دو شامل بسته شدن ژنها می شود، اما مکانیسم ها واضح هستند

8. He suggested that the main cause of social differentiation was the increase in population density.
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد کرد که علت اصلی تمایز اجتماعی افزایش تراکم جمعیت بوده است
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد کرد که علت اصلی تمایز اجتماعی افزایش تراکم جمعیت است

9. Indeed, there is little differentiation by class at all in domestic divisions of labour.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، تمایز چندانی با کلاس در بخش های داخلی کار وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، در طبقه تقسیم کار داخلی، طبقه بندی کمی متفاوت است

10. In our series the histological differentiation grade of the tumour had no significant influence on survival.
[ترجمه ترگمان]در مجموعه ما، نمره تمایز بافتی تومور تاثیر قابل توجهی بر بقا نداشت
[ترجمه گوگل]در مجموعه ما، درجه تمایز بافت شناسی تومور هیچ تاثیر معناداری بر بقا ندارد

11. Spatial and tenurial differentiation is a reality in my locales, although there are very great cleavages within tenures as well as between them.
[ترجمه ترگمان]تمایز فضایی و tenurial واقعیتی است که در locales من وجود دارد، اگر چه در بین آن ها cleavages بسیار بزرگ وجود دارد
[ترجمه گوگل]تمایز فضایی و حیاط در واقعیت های من یک واقعیت است، هرچند در حوزه های مختلف و همچنین بین آنها اختلاف بسیار زیادی وجود دارد

12. For squamous cell carcinomas of the oesophagus, histological differentiation grade has no significant effect on survival.
[ترجمه ترگمان]برای carcinomas سلولی squamous، نمره تمایز بافتی، تاثیر قابل توجهی روی بقا ندارد
[ترجمه گوگل]برای کارسینوم سلول سنگفرشی مری، درجه تمایز هیستولوژیک هیچ تاثیری بر بقا ندارد

13. Some refuted the differentiation between abstraction and figuration.
[ترجمه ترگمان]برخی تمایز بین انتزاع و پیکربندی را رد کردند
[ترجمه گوگل]بعضی تمایز بین انتزاع و شکل گیری را رد می کنند

14. The shift of emphasis, from degree of differentiation to cell cycle, is crucial and huge.
[ترجمه ترگمان]تغییر تاکید، از درجه تفکیک به چرخه سلولی، بسیار مهم و مهم است
[ترجمه گوگل]تغییر تاکید، از درجه تمایز به چرخه سلولی، حیاتی و عظیم است

15. In phenotypically abnormal brains, there was some disorganized differentiation of neurons caudal to the posterior commissure.
[ترجمه ترگمان]در مغز غیر عادی، یک تمایز disorganized از نورون ها که به commissure خلفی تبدیل می شوند وجود دارد
[ترجمه گوگل]در مغزهای غیرطبیعی فنوتیپی، تمایزی غیر طبیعی از نورونها به سمت کمر خلفی وجود دارد

the differentiation of our products from those of the other manufacturers

تمایز محصولات ما نسبت به فرآورده‌های سازندگان دیگر


پیشنهاد کاربران

جدایش ، جداشدگی

تفاوت یابی

تمایز ، تفکیک ، مشتق گیری ، دیفرانسیل گیری

تفاوت _ اختلاف

تمایز ( زیست شناسی )

متمایزسازی

تمایز

وقتی جنین شکل میگیرد ، differentiation پروسه مهمی در تشکیل و تکامل جنین است.

differentiation ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: تمایزگذاری
تعریف: تمیز حسّی محرک های متفاوت

تفکیک، تمایز، جداسازی. ( تفکیک یا تمایز یکی از مراحل گراندد تئوری با رویکرد شاتزمن است. در این مرحله که پس از مرحله بعدسازی یا ابعادی کردن انجام می گیرد، محقق می کوشد با انتخاب یک بعد مرکزی یا بعد چشم انداز ، به صورت هدفمند به داده ها جهت داده و داده ها را محدود سازد ) .


کلمات دیگر: