1. a trait which was foreign to his nature
یک ویژگی که با طبع او جور درنمی آمد
2. a disadvantageous trait
ویژگی زیانبخش
3. a special trait singles him out from the rest
ویژگی خاصی او را از دیگران جدا می کند.
4. Sincerity, a deep genuine, heart-felt sincerity, is a trait of true and noble manhood.
[ترجمه ترگمان]Sincerity، یک صمیمیت عمیق و واقعی، یک خصوصیت مردانگی حقیقی و اصیل است
[ترجمه گوگل]صمیمیت، یک قلب عمیق، قلب محکم و قشنگ، یک ویژگی مردانه واقعی و شریف است
5. Aggression is by no means a male-only trait.
[ترجمه ترگمان]پرخاشگری به هیچ وجه یک ویژگی مذکر نیست
[ترجمه گوگل]تجاوز به هیچ وجه یک ویژگی مردانه نیست
6. Persistence is the common trait of anyone who has had a significant impact on the world.
[ترجمه ترگمان]مداومت ویژگی مشترک هر کسی است که تاثیر قابل توجهی روی جهان داشته است
[ترجمه گوگل]پایداری صفات رایج هر کسی است که تأثیر قابل توجهی در جهان داشته است
7. Awareness of class is a typically British trait.
[ترجمه ترگمان]آگاهی از طبقاتی یک ویژگی معمول بریتانیایی است
[ترجمه گوگل]آگاهی از کلاس، یک ویژگی معمول انگلیسی است
8. Arrogance is a very unattractive personality/character trait.
[ترجمه ترگمان]غرور یک ویژگی شخصیتی و شخصیت غیر جذاب است
[ترجمه گوگل]ستیزه جویی یک ویژگی شخصیت / شخصیت بسیار جذاب است
9. Some trait must provide them with immunity from predation.
[ترجمه ترگمان]برخی از این ویژگی ها باید برای آن ها مصونیت از شکار تهیه کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از صفات باید آنها را از مصونیت از شکار بیرون آورند
10. Similarity in a trait is measured with a value called concordance.
[ترجمه ترگمان]تشابه در یک ویژگی با یک مقدار به نام تطابق اندازه گیری می شود
[ترجمه گوگل]شباهت در یک صف با یک مقدار به نام سازگاری اندازه گیری می شود
11. If the average value of the trait in the offspring is higher than the parental generation average, the trait is heritable.
[ترجمه ترگمان]اگر مقدار میانگین ویژگی در فرزند بالاتر از میانگین نسل والدین باشد، ویژگی ارثی است
[ترجمه گوگل]اگر مقدار متوسط صفات در پسران بالاتر از میانگین نسل والدین باشد، صفات قابل انتقال است
12. The trait of the body is its temporality or the fact that it can not escape death.
[ترجمه ترگمان]ویژگی بدن temporality یا این واقعیت است که نمی تواند از مرگ فرار کند
[ترجمه گوگل]صفت بدن، زمانی است که آن را نمی توان از مرگ فرار کرد
13. This trait was in evidence last week as the president, Leonid Kravchuk, threw his country into a constitutional crisis.
[ترجمه ترگمان]این ویژگی هفته گذشته، هنگامی که رئیس جمهور، لئونید Kravchuk، کشور خود را به بحران قانون اساسی تبدیل کرد، در شهادت بود
[ترجمه گوگل]این ویژگی در هفته گذشته به عنوان رئیس جمهور، لئونید Kravchuk بود، کشور خود را به یک بحران قانون اساسی انداخت
14. If there is a redeeming trait in him, he has not revealed it.
[ترجمه ترگمان]اگر یک ویژگی redeeming در وجود او وجود داشته باشد، او آن را فاش نکرده است
[ترجمه گوگل]اگر یک ویژگی جبران کننده در او وجود داشته باشد، او آن را نشان نداده است
15. Nylon does have an exasperating trait of expanding in the wet and cold, causing the fly to sag.
[ترجمه ترگمان]نایلون، ویژگی exasperating گسترش در رطوبت و سرما را دارا می باشد و باعث می شود پرواز منجر به شل شدن هوا شود
[ترجمه گوگل]نایلون دارای ویژگی خیره کننده ای است که در مرطوب و سرد گسترش می یابد و باعث می شود که پرواز به سقوط کند