کلمه جو
صفحه اصلی

committee


معنی : مجلس، کمیسیون، مجلس مشاوره، هیئت یا کمیته
معانی دیگر : کمیته، هیئت بررسی، گماشتگان، (قدیمی) معتمد، متصدی

انگلیسی به فارسی

هیئت یا کمیته، کمیسیون، مجلس مشاوره


کمیته، کمیسیون، مجلس، مجلس مشاوره، هيئت یا کمیته


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a group of persons chosen or volunteering themselves to work together to solve a problem or resolve a particular issue.
مشابه: board, council, staff

- Members of the neighborhood formed a committee to raise funds for a basketball court.
[ترجمه ترگمان] اعضای این محله کمیته ای را برای جمع آوری پول برای یک دادگاه بسکتبال تشکیل دادند
[ترجمه گوگل] اعضای محله یک کمیته برای جمع آوری پول برای دادگاه بسکتبال تشکیل دادند
- A Senate committee will investigate the charges of wrongdoing on the part of these government leaders.
[ترجمه ترگمان] یک کمیته مجلس سنا اتهامات تخلفات دولت را مورد بررسی قرار خواهد داد
[ترجمه گوگل] یک کمیته مجلس سنا، اتهامات اشتباه در مورد این رهبران دولت را بررسی خواهد کرد
- He is no longer on the committee as he has too many other commitments.
[ترجمه ترگمان] او دیگر در کمیته نیست زیرا تعهدات دیگری نیز دارد
[ترجمه گوگل] او دیگر در کمیته نیست چون او دارای تعهدات فراوانی است

• group of persons appointed or elected to act upon some matter of business, board, council
a committee is a group of people who represent a larger group or organization and make decisions for them.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] کمیته
[آمار] کمیته

مترادف و متضاد

مجلس (اسم)
assembly, council, parliament, legislature, convocation, congress, committee, session

کمیسیون (اسم)
commission, committee

مجلس مشاوره (اسم)
committee

هیئت یا کمیته (اسم)
committee

group working on project


Synonyms: board, bureau, cabinet, chamber, commission, consultants, convocation, council, investigators, jury, panel, representatives, task force, trustees


جملات نمونه

1. the committee can save him or break him
کمیته می تواند او را نجات بدهد یا بدبخت کند.

2. the committee consists of two priests and three laymen
کمیته از دو کشیش و سه فرد غیر کشیش تشکیل شده است.

3. the committee is working to get the prisoners freed
کمیته برای آزاد کردن زندانیان مشغول فعالیت است.

4. the committee meets on an ad hoc basis
شورا بر حسب نیاز تشکیل جلسه می دهد.

5. the committee passed his nomination
کمیته نامزدی او را تصویب کرد.

6. the committee rose at four o'clock
جلسه ی کمیته ساعت چهار خاتمه یافت.

7. the committee was dissolved
کمیته منحل شد.

8. the committee will publish its report tomorrow
فردا کمیسیون گزارش خود را منتشر خواهد کرد.

9. in committee
(به ویژه در مورد لایحه یا مصوبه) تحت مطالعه در کمیسیون

10. a congressional committee
کمیته ی (متشکل از اعضای) کنگره

11. a revisory committee
کمیته ی بازبین گر (تجدید نظر کننده)

12. the central committee
کمیته ی مرکزی

13. the ad hoc committee on curriculum review
شورای ویژه جهت بررسی برنامه ی درسی

14. he acts for the committee
او نمایندگی کمیته را به عهده دارد.

15. the bill stuck in committee
لایحه در کمیسیون گیر کرد.

16. the matter before the committee
مطلب مورد بررسی کمیته

17. the project cleared the committee
طرح از کمیته گذشت،طرح به تصویب کمیته رسید.

18. the constitution of the proposed committee
تشکیل کمیته ی پیشنهادی

19. the inaugural meeting of the committee
نشست آغازین کمیته

20. his recommendation was adopted by the committee
پیشنهاد او مورد تصویب شورا قرار گرفت.

21. the project was negatived by the committee
طرح توسعه کمیته رد شد.

22. the case was remitted to a special committee
آن قضیه را به کمیسیون ویژه ای ارجاع کردند.

23. to distil information before presenting it to the committee
اطلاعات را پیش از ارائه به کمیته تلخیص کردن (ژاویدن)

24. the post of chairman rotates among members of the committee
مقام ریاست میان اعضا کمیته نوبتی است.

25. Without the chairman's support, the committee is impotent.
[ترجمه ترگمان]بدون حمایت رئیس کمیته، این کمیته ناتوان است
[ترجمه گوگل]بدون حمایت رئیس، کمیته ناتوان است

26. The chairman failed in trying to persuade the committee to share his opinion.
[ترجمه ترگمان]رئیس در تلاش برای متقاعد کردن این کمیته برای به اشتراک گذاشتن نظرات خود ناکام ماند
[ترجمه گوگل]رئیس در تلاش برای متقاعد کردن کمیته برای به اشتراک گذاشتن نظر خود شکست خورده است

27. Such decisions are outside the remit of this committee.
[ترجمه ترگمان]چنین تصمیماتی خارج از ارسال این کمیته هستند
[ترجمه گوگل]چنین تصمیماتی خارج از مجلس این کمیته است

28. The ethics committee may take a decision to admonish him or to censure him.
[ترجمه ترگمان]کمیته اخلاقی ممکن است تصمیم بگیرد که او را نصیحت کند و یا او را توبیخ کند
[ترجمه گوگل]کمیته اخالقی ممکن است تصمیم بگیرد که او را مورد آزار و اذیت قرار دهد یا او را محروم کند

29. The committee are busy laying down a general policy.
[ترجمه ترگمان]این کمیته مشغول تنظیم یک سیاست عمومی است
[ترجمه گوگل]کمیته مشغول تنظیم یک سیاست عمومی است

30. Two members were turfed out of the committee.
[ترجمه ترگمان]دو نفر از اعضای این کمیته اخراج شدند
[ترجمه گوگل]دو نفر از کمیته خارج شدند

اصطلاحات

in committee

(به‌ویژه در مورد لایحه یا مصوبه) تحت مطالعه در کمیسیون


پیشنهاد کاربران

یک گروه از افراد برای یک کار خاص که توسط یک گروه بزرگتر منصوب شده و معمولا از اعضای همان گروه بزرگتر تشکیل شده است.
"the housing committee" "کمیته مسکن"یا هیات مسکن
( در بریتانیا ) یک کمیته منصوب شده توسط مجلس برای بررسی جزئیات قانون پیشنهادی است.
( در انگلستان ) کل مجلس عوام هنگام نشست به عنوان یک کمیته.
فردی که به دلیل عصبانیت یا ناتوانی ذهنی مرتکب جرم شده است به اتهام دیگری دست می زند.
در حقوق کسیکه مسئولیت شخصی ( فرد دیگری ) را داشته باشد ( قیم ) یا مسئولیت اموال کسی دیگری را داشته باشد.

Committee کمیتی
Commission کمیسیون kəˈmiSHən
کمیته ها معمولا زیر گروه های یک سازمان بزرگتر هستند، در حالی که کمیسیون ( حداقل در ایالات متحده ) یک گروه بزرگتر و مستقل را تشکیل می دهد.
هر دو اینها معمولا برای تکمیل یک کار خاص تشکیل می شوند. آنها ممکن است به طور موقت یا دائمی، بزرگ یا کوچک باشند، دارای قدرت یا فقط گروه های مشورتی باشند.

کمیته ، کمیسیون
the committee has decided to close the restaurant
کمیته تصمیم گرفته است که رستوران را تعطیل کند 🚁🚁
انسانی 92 ، تجربی 87

کمیسیون، جلسه مهم، کمیته
I haven't participated in the committee so far
من تا حالا در کمیته شرکت نکردم ( حال کامل )

کارگروه

به نقل از هزاره:
کمیته، هیئت، کمیسیون


کلمات دیگر: