1. After the variety of bewildering experiences at the start of our trip, we were happy that the rest of the journey was uneventful.
ما بعد از تجربه کردن رویدادهای حیرت انگیزی در شروع سفرمان، خوشحال بودیم که ما بقی سفر بی هیجان بود
2. Our annual class outing proved quite uneventful.
سفر تفریحی سالانه کلاسمان، کاملا بی هیجان از آب درآمد
3. The meeting seemed uneventful but expert observers realized that important decisions were being made.
جلسه یکنواخت به نظر می رسید اما ناظران خبره فهمیدند که تصمیمات مهمی اتخاذ شد
4. a fertile egg
تخم مرغ نطفه دار
5. overly fertile families add to overpopulation
خانواده های بسیار پر بچه (مسئله ی) ازدیاد جمعیت را تشدید می کنند.
6. the fertile mind of a genius
فکر آفریننده ی یک نابغه
7. the fertile soil of khuzestan
خاک بارور خوزستان
8. the sun's fertile warmth
گرمای گشن آور خورشید
9. this appel tree is very fertile
این درخت سیب بسیار پر بار است.
10. the land that lay beneath the mountain was fertile
زمینی که در دامنه ی کوه قرار داشت حاصلخیز بود.
11. People get less fertile as they get older.
[ترجمه ترگمان]افراد وقتی بزرگ تر می شوند، کم تر بارور می شوند
[ترجمه گوگل]افراد مسن تر از آنکه به سن بلوغ برسند، جوانتر می شوند
12. Horton looked out over a panorama of fertile valleys and gentle hills.
[ترجمه ترگمان]هورتون به سوی دره های حاصلخیز دره های حاصلخیز و تپه های نرم چشم دوخته بود
[ترجمه گوگل]هورتون از منظره ای از دره های بارور و تپه های ملایم نگاه کرد
13. like a fertile ground for learning, as long as hard work, there will be many of the fruit; if lazy work, when other people jump when the harvest dance, you have a regret.
[ترجمه ترگمان]مانند یک زمین حاصلخیز برای یادگیری، تا زمانی که کار دشوار باشد، بسیاری از میوه ها وجود خواهند داشت؛ اگر کار تنبلی کند، وقتی افراد دیگر به هنگام رقص بپرند، شما پشیمان خواهید شد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک زمین مفید برای یادگیری، تا زمانی که کار سخت، بسیاری از میوه خواهد بود؛ اگر کار تنبل، زمانی که افراد دیگر هنگام رقص برداشت، هنگامی که رقص برداشت می کنند، پشیمان می شوند
14. Plants grow well in fertile soil.
[ترجمه ترگمان]گیاهان در خاک بارور به خوبی رشد می کنند
[ترجمه گوگل]گیاهان به خوبی در خاک حاصلخیز رشد می کنند
15. We have the most fertile soil in Europe.
[ترجمه ترگمان]ما the خاک اروپا را داریم
[ترجمه گوگل]ما بارورترین خاک اروپا را داریم
16. The Valley of Vinales is a lush and fertile valley and one of Cuba's finest beauty spots.
[ترجمه ترگمان]دره of یک دره سرسبز و حاصلخیز و یکی از زیباترین نقاط جهان است
[ترجمه گوگل]دره وینالز یک دره سرسبز و بارور و یکی از بهترین نقاط زیبایی کوبا است
17. The ploughed earth looked rich and dark and fertile.
[ترجمه ترگمان]زمین شخم زده و تیره و حاصلخیز به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]زمین پراکنده غنی و تاریک و بارور است
18. The plants luxuriated in the fertile soil.
[ترجمه ترگمان]گیاهان در خاک بارور رشد می کنند
[ترجمه گوگل]این گیاهان در خاک بارور رشد می کنند
19. That district is fertile in wheat.
[ترجمه ترگمان]آن ناحیه حاصلخیز و حاصلخیز است
[ترجمه گوگل]این منطقه در گندم بارور است
20. Whole tracts of country, once fertile, have become arid.
[ترجمه ترگمان]همه اراضی این کشور، که زمانی حاصلخیز و حاصلخیز بوده اند، خشک شده اند
[ترجمه گوگل]مجموعهای از کشور، هنگامی که بارور میشوند، خشک شدهاند
21. The region, with its widespread poverty, provided fertile ground for revolutionary activitists.
[ترجمه ترگمان]منطقه با فقر گسترده آن، زمینه ای حاصلخیز برای activitists انقلابی فراهم کرد
[ترجمه گوگل]این منطقه با فقر گسترده آن، زمینی را برای فعالیت های انقلابی فراهم می کند