کلمه جو
صفحه اصلی

rotary


معنی : ماشین چرخنده، ماشین چاپ روزنامه، گردنده، دوار، چرخشی، چرخنده
معانی دیگر : چرخان، چهار راه گرد، چهار راه گردان

انگلیسی به فارسی

گردنده، چرخنده، ماشین چرخنده


چرخشی، دوار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: turning or able to turn on an axis; rotating.

- The old telephone had a rotary dial.
[ترجمه ترگمان] تلفن قدیمی شماره rotary داشت
[ترجمه گوگل] تلفن قدیمی شماره گیری چرخشی داشت
- The turbine produces rotary motion.
[ترجمه ترگمان] توربین حرکت چرخشی را تولید می کند
[ترجمه گوگل] توربین حرکتی چرخشی تولید می کند

(2) تعریف: having a part or parts that turn on an axis.

- Rotary telephones used to be the norm.
[ترجمه ترگمان] تلفن روتاری برای نرم بودن استفاده می شود
[ترجمه گوگل] تلفن های روتاری معمولی بودند
- The blades rotate in a rotary lawnmower.
[ترجمه ترگمان] پره ها در یک ماشین چمن زنی می چرخند
[ترجمه گوگل] تیغه ها در یک ماشین چمن زنی چرخان چرخانده می شوند
- These cars were the first to have rotary engines.
[ترجمه ترگمان] این ماشین ها اولین ماشین گردان بودند
[ترجمه گوگل] این اتومبیل ها اولین موتورهای چرخشی بودند
اسم ( noun )
حالات: rotaries
(1) تعریف: a machine or part that turns on an axis.

(2) تعریف: a traffic circle.

- An accident happened at the rotary because a driver failed to yield.
[ترجمه ترگمان] یک تصادف در گردان رخ داد به این دلیل که یک راننده نتوانست تسلیم شود
[ترجمه گوگل] یک حادثه اتفاق افتاده در چرخش به دلیل راننده موفق به انجام

• device which rotates on an axis; circular traffic island around which vehicles move in only one direction
occurring around a central axis; spinning around an axis
rotary movement goes round in circles.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] سیستم چرخشی، نوعی سیستم شیر دوشی که گاو ها به هنگام شیر دوشی می چرخند .
[عمران و معماری] دوار - فلکه ای - دورانی
[برق و الکترونیک] چرخان، دوار
[مهندسی گاز] گردان، گردنده، چرخنده
[نساجی] روتوری - دورانی - چرخشی - گردان
[ریاضیات] دورانی، گردان، دوار، گردنده، چرخشی
[آب و خاک] دورانی

مترادف و متضاد

ماشین چرخنده (اسم)
rotary

ماشین چاپ روزنامه (اسم)
rotary

گردنده (صفت)
excursive, ambulatory, ambulant, rotary, swivel, revolving, rotative

دوار (صفت)
rotary, rotative, giddy, rotational, orbital

چرخشی (صفت)
rotary, rotatory, rotational, gyrating, rotating, revolutionary

چرخنده (صفت)
rotary, revolving, rotative, waggly

turning


Synonyms: encircling, gyral, gyratory, revolving, rotating, rotational, rotatory, spinning, vertiginous, vorticular, whirligig, whirling


جملات نمونه

1. a rotary fan
بادزن چرخان

2. a rotary phone is cheaper than a push button one
تلفن (دارای شماره گیر) چرخنده از تلفن دکمه ای ارزان تر است.

3. a touch-tone telephone and a rotary telephone
تلفن تکمه ای و تلفن گردونه ای

4. This new rotary press prints very rapidly.
[ترجمه ترگمان]این اثر انگشتی جدید خیلی سریع اثر میذاره
[ترجمه گوگل]این دکمه چرخشی جدید بسیار سریع چاپ می شود

5. Invented in 195 the rotary engine is a revolutionary concept in internal combustion.
[ترجمه ترگمان]اختراع در ۱۹۵ موتور گردان یک مفهوم انقلابی در احتراق داخلی است
[ترجمه گوگل]اختراع شده در سال 195 موتور دوار یک مفهوم انقلابی در احتراق داخلی است

6. The Rotary Club is behind the fund-raising for the new hospital.
[ترجمه ترگمان]انجمن روتاری پشت پول جمع آوری شده برای بیمارستان جدید قرار دارد
[ترجمه گوگل]باشگاه روتاری پشت سر جمع آوری پول برای بیمارستان جدید است

7. A rotary telephone has a wheel with holes for each number.
[ترجمه ترگمان]یک تلفن گردان یک گردونه با سوراخ های برای هر عدد دارد
[ترجمه گوگل]یک تلفن چرخشی دارای یک چرخ با سوراخ برای هر شماره است

8. Rotary mowers Hand or self-propelled, these cut the grass with a scything action as the blades revolve.
[ترجمه ترگمان]mowers mowers و یا self -، این علف را با یک عمل scything به عنوان تیغه های می چرخند
[ترجمه گوگل]چمن زنی روتاری دستی و یا خود روان، این چمن را با عمل اسکریپت به عنوان تیغه چرخش

9. It was incorporated in 1949 by the Phoenix Rotary Club.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در سال ۱۹۴۹ به وسیله باشگاه Phoenix روتاری انتخاب شد
[ترجمه گوگل]این در سال 1949 توسط باشگاه ققنوس روتاری تاسیس شد

10. Not long after our purchase, the rotary engine, well, melted.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که بعد از خرید، موتور گردان، به خوبی ذوب شد
[ترجمه گوگل]مدتها پس از خرید ما، موتور دوار، به خوبی ذوب می شود

11. Rotary press a web or reel fed printing press which uses a curved printing plate mounted on the plate cylinder.
[ترجمه ترگمان]روتاری یک صفحه وب را تحت فشار قرار می دهد که از یک صفحه چاپ منحنی که بر روی سیلندر بشقاب نصب شده است استفاده می کند
[ترجمه گوگل]روتاری با فشار دادن یک وب یا کوره فشرده با استفاده از یک صفحه چاپ منحنی نصب شده بر روی سیلندر ورق فشار می دهد

12. The Linotype machine and high-capacity rotary press produced mass circulation newspapers, which-until radio and television came along-largely replaced personal-encounter politics.
[ترجمه ترگمان]ماشین Linotype و مطبوعات چرخشی با ظرفیت بالا، روزنامه های تیراژ انبوه را تولید کردند - - تا زمانی که رادیو و تلویزیون به همراه سیاست برخورد شخصی جایگزین شدند
[ترجمه گوگل]ماشین لینوتایپ و پرس و جو دوشاخه ای با ظرفیت بالا روزنامه های توده ای را منتشر کردند که تا زمانی که رادیو و تلویزیون در کنار هم قرار گرفتند، سیاست های ملاقات شخصی را جایگزین کردند

13. Gravure a rotary printing process where the image is etched into the metal plate attached to a cylinder.
[ترجمه ترگمان]پردازش یک فرآیند چاپ گردان که در آن تصویر در صفحه فلزی متصل به یک سیلندر حک شده است
[ترجمه گوگل]غلتک یک فرآیند چاپ دوار که در آن تصویر به صفحه فلزی متصل به یک سیلند آسیب می زند

14. Murdock's sun and planet gear to obtain rotary motion from Watt's beam engines.
[ترجمه ترگمان]خورشید مرداک و تجهیزات سیاره ای برای به دست آوردن حرکت چرخشی از موتورهای تیر وات
[ترجمه گوگل]چرخ خورشید و سیاره ماردوک برای به دست آوردن حرکت چرخشی از موتورهای پرتو وات است

A rotary phone is cheaper than a push button one.

تلفن (دارای شماره‌گیر) چرخنده از تلفن دکمه‌ای ارزان‌تر است.


پیشنهاد کاربران

گردان ، پیچان ، پیچشی ، پیچ زَن ، چرخ زَن

دوار ، چرخان

rotary handle
دستگیره فلکه ای ( [عمران و معماری] دوار - فلکه ای - دورانی )


کلمات دیگر: