خونگیر، حجام، آدم دارای خونروش، خونروشگر، مبتلا به خونریزی، هموفیل دار، کسی که خونش میرود، طب مبتلا به خون روش
bleeder
خونگیر، حجام، آدم دارای خونروش، خونروشگر، مبتلا به خونریزی، هموفیل دار، کسی که خونش میرود، طب مبتلا به خون روش
انگلیسی به فارسی
کسی که خونش میرود، (پزشکی) مبتلا به خونریزی
خونریزی، کسی که خونش میرود، مبتلا به خون روش، فصاد
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: one who bleeds readily.
• (2) تعریف: one who suffers from hemophilia.
• (3) تعریف: one who draws blood from another, as for medical testing.
• hemophiliac, one who suffers from hemophilia
people sometimes refer to a man who they dislike or feel sorry for as a bleeder; an informal word which some people find offensive.
people sometimes refer to a man who they dislike or feel sorry for as a bleeder; an informal word which some people find offensive.
دیکشنری تخصصی
[علوم دامی] مبتلا به خونروی؛ حیوانی که ساده تر از حالت طبیعی به خونریزی می آفتد و حیوانی که مبتلا به هموفیلی است.
[مهندسی گاز] خارج شونده، جاری شونده
[پلیمر] منفذ تخلیه(هوا از قالب)
[مهندسی گاز] خارج شونده، جاری شونده
[پلیمر] منفذ تخلیه(هوا از قالب)
پیشنهاد کاربران
لایه ای متخلخل که در بالای فیلم جداکننده قرار می گیرد.
راهروی شریانی ( معدن )
کلمات دیگر: