کلمه جو
صفحه اصلی

group dynamics


پویایی گروهی، پویش گروهی، مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری

انگلیسی به فارسی

مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری


دینامیک گروه


انگلیسی به انگلیسی

• interacting forces within a small group (especially the sociological or psychological study of these dynamics)

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] پویش گروهی. پویایی گروهی. کورت لوین گروه را یک تمامیت ساختمان یافته ای می شناسد که مختصات آن با مجموع اجزاء تشکیل دهنده متفاوت است. به نظر او گروه و پیرامون آن«میدان» پویا و تحریکی را تشکیل می دهد که ثبات و تغییرات آن با توسل به بازی نیروهای روانی-اجتماعی درگیر، مانند فشار هنجارها و مقاومت موانع و تعقیب هدف های معیین و جز آن قابل تبین است. این نیرو ها را می توان بصورت علائم نموداری که ظرفیت تبدیل به فرمول های ریاضی را دارد نشان داد.

جملات نمونه

1. He did research on group dynamics and leadership styles.
[ترجمه ترگمان]او در مورد پویایی های گروهی و سبک های رهبری تحقیق کرد
[ترجمه گوگل]او تحقیق در مورد پویایی گروه و سبک رهبری انجام داد

2. The group leader is the focal point for group dynamics, which he or she initiates and manages.
[ترجمه ترگمان]رهبر این گروه نقطه کانونی پویایی گروه است، که او آن را آغاز و مدیریت می کند
[ترجمه گوگل]رهبر گروه نقطه کانونی برای پویایی گروه است که او را آغاز کرده و مدیریت می کند

3. Research into group dynamics indicates that a group of high achievers, for example, do not perform as well as a mixed-ability group.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات در مورد پویایی گروه نشان می دهد که گروهی از achievers بالا به عنوان یک گروه توانایی مرکب عمل نمی کنند
[ترجمه گوگل]تحقیق در پویایی گروه نشان می دهد که گروهی از افراد موفق، به عنوان مثال، به عنوان یک گروه با توانایی مخلوط نیز عمل نمی کنند

4. Group dynamics were a great eye opener.
[ترجمه ترگمان]پویایی گروه، نقطه عطف بزرگی بود
[ترجمه گوگل]پویایی گروه یک چشم باز کننده بزرگ بود

5. It is often helpful to group dynamics to introduce games and exercises into group discussion.
[ترجمه ترگمان]اغلب برای گروهی از گروه ها مفید است که بازی ها و تمرین ها را به بحث گروهی تبدیل کنند
[ترجمه گوگل]اغلب برای گروه بندی پویایی ها به معرفی بازی ها و تمرینات در بحث گروهی کمک می کند

6. The fluidity of such group dynamics leads to a quickening of the creation of new ideas.
[ترجمه ترگمان]روان بودن چنین دینامیک های گروهی منجر به quickening خلق ایده های جدید می شود
[ترجمه گوگل]سیالیت چنین دینامیکی گروهی منجر به سرعت بخشیدن به ایجاد ایده های جدید می شود

7. This a precursor to what we call fluid group dynamics.
[ترجمه ترگمان]این یک پری کورسور به چیزی است که ما آن را دینامیک گروه سیال می نامیم
[ترجمه گوگل]این یک پیشروی به آنچه که ما می نامیم پویایی گروه مایع است

8. Their techniques can vary a lot, drawn widely from psychological techniques and group dynamics.
[ترجمه ترگمان]روش های آن ها می تواند خیلی متفاوت باشد، که به طور گسترده از تکنیک های روان شناسی و پویایی گروه استفاده می شود
[ترجمه گوگل]تکنیک های آنها می تواند بسیار متفاوت باشد، به طور گسترده ای از تکنیک های روانشناختی و پویایی گروهی

9. This may help to explain why we refer to this type of game as a specific form of group dynamics.
[ترجمه ترگمان]این می تواند به توضیح این مساله کمک کند که چرا ما به این نوع بازی به عنوان شکلی خاص از پویایی گروه اشاره می کنیم
[ترجمه گوگل]این ممکن است به توضیح اینکه چرا ما به این نوع بازی به عنوان یک فرم خاص از پویایی گروه اشاره می کنیم کمک می کنیم

10. At the start of the season we were into group dynamics of recently past seasons.
[ترجمه ترگمان]در آغاز فصل ما به پویایی گروهی در فصول اخیر رسیدیم
[ترجمه گوگل]در آغاز فصل ما به پویایی گروهی فصل به تازگی گذشته بودیم

11. And how will another large player at the table affect overall group dynamics?
[ترجمه ترگمان]و چگونه یک بازیگر بزرگ دیگر در جدول بر پویایی گروه کلی تاثیر خواهد گذاشت؟
[ترجمه گوگل]و چطور یک بازیکن بزرگ دیگر در جدول تاثیر می گذارد؟


کلمات دیگر: