1. loss in altitude
کاسته شدن ارتفاع (فرازی)
2. loss of body heat
از دست دادن گرمای بدن
3. loss of memory is one of the signs of old age
از دست دادن حافظه یکی از نشانه های کهولت است.
4. loss of reputation
از دست دادن نام نیک
5. loss of sight
از دست رفتن بینایی
6. loss of the ship with all hands
غرق (شدن) کشتی با تمام سرنشینان
7. loss on loss
ضرر روی ضرر
8. excitation loss
(فیزیک) افت انگیزش
9. friction loss
ضایعات سایشی
10. heat loss due to faulty insulation
هدر رفتن حرارت به واسطه ی عایق بندی نادرست
11. net loss
زیان ویژه،ضرر خالص
12. the loss of a battle
شکست در یک نبرد
13. the loss of a leg
از دست دادن یک پا
14. the loss of blood during surgery and its replacement
از دست دادن خون طی جراحی و جایگزینی آن
15. the loss of both parents
از دست دادن (مرگ) هر دو والدین
16. the loss of that much money is no laughing matter
از دست دادن آن مقدار پول شوخی نیست !
17. the loss put the team in the hole
آن شکست تیم را دچار وضع بدی کرد.
18. their loss is estimated at 30 million dollars
خسارت آنها سی میلیون دلار برآورد شده است.
19. their loss was in excess of ten million tomans
زیان آنها بیش از ده میلیون تومان بود.
20. a grievous loss
فقدان مشقت بار
21. a major loss
زیان کلان
22. at a loss
سردرگم،درمانده،گیج
23. at a loss to
ناتوان به (انجام کاری)،دچار سرگشتگی
24. for a loss
با حالت یاس،حزن یا درماندگی
25. defeat and the loss of his fortune sobered him down
شکست و از دست دادن ثروت او را سرعقل آورده است.
26. he accepted the loss of his ships philosophically
او از دست رفتن کشتی هایش را با خونسردی پذیرفت.
27. sorrow at the loss of a dear friend
اندوه درگذشت یک دوست عزیز
28. the havoc and loss of life caused by the earthquake
ویرانی عظیم و مرگ و میر ناشی از زلزله
29. they averaged the loss among themselves
آنها زیان را به طور مساوی بین خود بخش کردند.
30. to recoup a loss
ضرری را جبران کردن
31. his delay caused the loss of a precious opportunity
تاخیر او موجب از دست رفتن یک فرصت پرارزش شد.
32. i am at a loss for words!
نمی دانم چه بگویم !
33. a policy that secures against loss
بیمه نامه ای که خسارت را تامین می کند
34. he was prostrated by the loss of his wife
از دست دادن زوجه او را از پا درآورد.
35. her accident and a consequential loss of eyesight
تصادف او و از دست دادن بینائیش در نتیجه ی آن
36. his death is a singular loss
مرگ او ضایعه ی فوق العاده ای است.
37. his retirement was a serious loss to the company
باز نشستگی او ضربه ی بزرگی بود که به شرکت وارد آمد.
38. the young boxer revenged his loss
مشت باز جوان شکست خود را تلافی کرد.
39. to indemnify someone against damage or loss
کسی را در مقابل صدمه یا خسارت تضمین کردن
40. we expressed our sympathy for their loss
همدردی خود را نسبت به مصیبت آنان ابراز کردیم.
41. what forfeit (is) worse than the loss of honor?
چه تاوانی بدتر از ازدست دادن شرف (است)؟
42. a demerit system that can lead to the loss of the drivers licence
سیستم امتیاز منفی که می تواند منجر به از دست دادن گواهی رانندگی شود.
43. a plan that offered indemnity against further financial loss
طرحی که ما را در مقابل زیان های بیشتر مالی بیمه می کرد
44. in a crisis, when (you are) at a loss . . .
در پریشان حالی و درماندگی . . .
45. the net result of the war was the loss of one million human beings
پیامد کلی جنگ از دست رفتن یک میلیون انسان بود.