کلمه جو
صفحه اصلی

insulin


معنی : انسولین
معانی دیگر : (تنکرد شناسی) انسولین

انگلیسی به فارسی

انسولین


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a hormone of the pancreas that controls the metabolism of carbohydrates by regulating the level of glucose in the blood.

(2) تعریف: any of the common preparations of this hormone, synthesized from the pancreas of an ox or pig, that are effective in the treatment of diabetes.

• hormone which regulates the body's absorption of glucose and other nutrients; substance used as a treatment for diabetes (pharmacology)
insulin is a substance that most people produce naturally in their body and which controls the level of sugar in their blood.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] هورمونی که سنتز گلوگز به گلیکوژن را کنترل می کند

مترادف و متضاد

انسولین (اسم)
insulin

جملات نمونه

1. Insulin is used to control the rise of glucose levels in the blood.
[ترجمه ترگمان]انسولین برای کنترل افزایش سطح گلوکز خون مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]انسولین برای کنترل افزایش سطح گلوکز در خون استفاده می شود

2. She has been injecting herself with insulin since the age of
[ترجمه ترگمان]از زمان پیری به انسولین تزریق شده بود
[ترجمه گوگل]او از سن سالگی خود را با انسولین تزریق کرده است

3. I have to inject myself with insulin.
[ترجمه ترگمان]باید به خودم انسولین تزریق کنم
[ترجمه گوگل]من باید خودم را با انسولین تزریق کنم

4. Insulin is secreted by the pancreas.
[ترجمه ترگمان]انسولین توسط پانکراس پنهان می شود
[ترجمه گوگل]انسولین توسط پانکراس ترشح می شود

5. Insulin enables the body to use and store sugar.
[ترجمه ترگمان]انسولین بدن را قادر می سازد که از شکر استفاده کرده و ذخیره کند
[ترجمه گوگل]انسولین بدن را قادر به استفاده و ذخیره قند می کند

6. Daily insulin injections are necessary for some diabetics.
[ترجمه ترگمان]تزریق روزانه انسولین برای افراد مبتلا به دیابت ضروری است
[ترجمه گوگل]تزریق انسولین روزانه برای برخی از بیماران دیابتی ضروری است

7. Diabetes is caused by a fault in the insulin production of the body.
[ترجمه ترگمان]دیابت ناشی از نقص در تولید انسولین بدن است
[ترجمه گوگل]دیابت ناشی از گسل تولید انسولین بدن است

8. Insulin is produced commercially from animals.
[ترجمه ترگمان]انسولین به صورت تجاری از حیوانات تولید می شود
[ترجمه گوگل]انسولین به صورت تجاری از حیوانات تولید می شود

9. She has to have insulin injections for her diabetes.
[ترجمه ترگمان]او باید تزریق انسولین برای دیابت را داشته باشد
[ترجمه گوگل]او باید تزریق انسولین را برای دیابت خود داشته باشد

10. People suffering from diabetes have to have insulin injections, because they cannot produce their own.
[ترجمه ترگمان]افرادی که از دیابت رنج می برند باید تزریق انسولین داشته باشند چون نمی توانند خودشان تولید کنند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به دیابت باید تزریق انسولین داشته باشند، زیرا آنها نمیتوانند خود را تولید کنند

11. This was treated with sliding-scale insulin therapy.
[ترجمه ترگمان]این درمان با درمان انسولین در مقیاس لغزشی انجام شد
[ترجمه گوگل]این درمان با انسولین در مقیاس کشویی درمان شد

12. Insulin therapy is started if blood glucose levels remain elevated despite following these measures.
[ترجمه ترگمان]درمان انسولین در صورتی آغاز می شود که سطوح گلوکز خون با وجود این اندازه گیری ها افزایش یابد
[ترجمه گوگل]اگر سطح قند خون ناشی از این اقدامات باقی می ماند، درمان با انسولین شروع می شود

13. So long as the proper dose of insulin is administered on a regular basis, diabetics can generally lead normal lives.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که دوز صحیح انسولین بر پایه منظم انجام شود، دیابت به طور کلی می تواند منجر به زندگی عادی شود
[ترجمه گوگل]تا زمانی که دوز مناسب انسولین به صورت منظم مصرف شود، دیابت معمولا می تواند زندگی طبیعی را به همراه داشته باشد

14. The insulin like growth factors are thought to mediate some of the effects of growth hormone on tissues.
[ترجمه ترگمان]تصور می شود که انسولین مانند عوامل رشد، برخی از اثرات هورمون رشد در بافت ها را میانجی گری می کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد عوامل انسولین مانند عوامل رشد برخی از اثرات هورمون رشد بر روی بافت ها


کلمات دیگر: