کلمه جو
صفحه اصلی

discuss


معنی : بحی کردن، گفتگو کردن، مطرح کردن، بادقت بحی کردن
معانی دیگر : (موافق یا مخالف چیزی) حرف زدن، بحث کردن، مورد بحث قرار دادن، جستاردن، درمیان گذاشتن، بحک کردن

انگلیسی به فارسی

بحث کردن، مطرح کردن، گفت‌وگو کردن


بحث و گفتگو، مطرح کردن، گفتگو کردن، بحی کردن، بادقت بحی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• talk about, debate, converse
if you discuss something, you talk about it seriously with other people.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] بحث و گفتگو
[ریاضیات] توضیح دادن، بررسی کردن، مطرح کردن، بحث کردن

مترادف و متضاد

talk over with another


بحی کردن (فعل)
quarrel, argue, bandy, discuss, dissert

گفتگو کردن (فعل)
speak, argue, discuss, communicate, negotiate, parley

مطرح کردن (فعل)
consider, debate, moot, discuss, table, bring up, propound, expose to discussion

با دقت به کردن (فعل)
discuss, exhaust

Synonyms: altercate, argue, bounce off, canvass, compare notes, confabulate, confer, consider, consult with, contend, contest, converse, debate, deliberate, descant, discept, discourse about, dispute, dissert, dissertate, examine, exchange views on, explain, figure, get together, go into, groupthink, hash over, hold forth, jaw, kick about, knock around, moot, put heads together, reason about, review, sift, take up, thrash out, toss around, ventilate, weigh


Antonyms: be quiet


جملات نمونه

1. to discuss a matter over dinner
موضوعی را در خلال شام مورد مذاکره قرار دادن

2. to discuss the pros and cons of something
علیه و برله چیزی را مورد بحث قرار دادن

3. bankers huddled to discuss the new law
بانکداران گرد آمدند تا درباره ی قانون جدید شور کنند.

4. i would like to discuss it with you
می خواهم آن را با تو در میان بگذارم.

5. i do not wish to discuss this any farther
نمی خواهم بیش از این در این باره بحث کنم.

6. the subject we wish to discuss with you
موضوعی که می خواهیم با شما راجع به آن مذاکره کنم

7. he convened a small group to discuss the issue
او گروه کوچکی را برای بحث درباره ی موضوع گرد هم آورد.

8. they sent a special emissary to discuss probable peace terms
آنان فرستاده ی ویژه ای رابرای مذاکره درباره ی شرایط صلح احتمالی گسیل داشتند.

9. The coach called a time-out to discuss strategy.
[ترجمه A.A] مربی یک مهلت خواست تا در مورد تدابیر فنون گفتگو کند
[ترجمه ترگمان]این مربی زمانی را برای بحث درباره استراتژی فرا خواند
[ترجمه گوگل]این مربی یک زمان برای بحث در مورد استراتژی نامیده است

10. The Prime Minister convened his ministers to discuss the matter.
[ترجمه دایی مسخره] نخست وزیر وزرای خود را عین سگ کشت
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر وزیران خود را برای بحث درباره این موضوع تشکیل داد
[ترجمه گوگل]نخست وزیر وزرای خود را برای بحث در مورد این موضوع تشکیل داد

11. We will, no doubt, discuss these issues again at the next meeting.
[ترجمه ترگمان]بدون شک ما دوباره در جلسه بعدی درباره این مسائل بحث خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما بدون شک این مسائل را در جلسه بعدی بحث خواهیم کرد

12. Discuss your worries with your partner.
[ترجمه کیمیا] در مورد نگرانی هایتان، با شریک خود بحث کنید.
[ترجمه آریانا] نگرانی های خود را با شریک خود در میان بگذارید
[ترجمه ترگمان]نگرانی های خود را با شریک خود توضیح دهید
[ترجمه گوگل]نگرانی خود را با شریک زندگی خود بحث کنید

13. Discuss any problems with your team leader.
[ترجمه مینا] هر مشکلی دارید با رهبر تیم خود مطرح کنید
[ترجمه ترگمان]درباره هر مشکلی با رهبر تیم خود بحث کنید
[ترجمه گوگل]بحث در مورد هر گونه مشکل با رهبر تیم شما

14. We are preparing to hold a meeting to discuss problems respecting the quality of education.
[ترجمه ترگمان]ما در حال آماده سازی جلسه ای برای بحث درباره مشکلات مربوط به کیفیت آموزش هستیم
[ترجمه گوگل]ما در حال آماده سازی برای برگزاری یک جلسه برای بحث در مورد مشکلات با توجه به کیفیت آموزش و پرورش

15. I don't have anything special to discuss.
[ترجمه ترگمان]من چیز خاصی برای گفتن ندارم
[ترجمه گوگل]من چیز خاصی برای گفتن ندارم

16. I cannot make a decision before I discuss this with my parents.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که در این مورد با پدر و مادرم صحبت کنم نمی توانم تصمیمی بگیرم
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه من با والدینم بحث کنم، نمی توانم تصمیم بگیرم

17. I'm perfectly willing to discuss the problem.
[ترجمه ترگمان]من کاملا مایلم که در مورد این مساله صحبت کنم
[ترجمه گوگل]من کاملا مایل به بحث در مورد مشکل هستم

to discuss the pros and cons of something

علیه و له چیزی را مورد بحث قرار دادن


The two leaders discussed the cold war and disarmament.

دو رهبر، جنگ سرد و جنگ‌افزارزدایی را مورد بحث قرار دادند.


Her latest article discusses Iran's economy.

آخرین مقاله‌ی او اقتصاد ایران را مورد بحث (جستار) قرار می‌دهد.


I would like to discuss it with you.

می‌خواهم آن را با تو در میان بگذارم.


پیشنهاد کاربران

To talk about something with another person

به بحث گذاشتن، بحث کردن در مورد/بر سر، پرداختن به

ادعا کردن

در معانی یی که آوردین ، منظورتون از بحی کردن همون بحث کردن هست مطمئنا . ممنون بابت دیکشنری بسیار خوبتون

در نظر گرفتن

to talk about something to other people, often exchanging ideas or opinions
بحث کردن

نظر دادن

بحث کردن. . . . . حرف زدن. . . . . به اشتراک گذاشتن

مشاجره کردن
گفت و گو

بحث کردن روی

بحث کردن درباره ی
have you discussed the problem with anyone
درباره ی این مشکل با کسی صحبت کردی ؟؟ 🥊🥊🥊

1مورد بحث قرارد دادن
2 در میان گذاشتن

⁦✔️⁩معنای آبادیس
( موافق یا مخالف چیزی ) حرف زدن

Kirby declined to discuss the Pentagon’s current assessment of a potential Iranian military threat to US bases or Gulf allies
خودداری کرد از حرف زدن ( درباره. . . )

گاهی می تونید "مورد نقد قرار دادن" ترجمه کنید. ‏

مورد بحث قرار دادن

حرف زدن درباره ی

گفتمان کردن

گفتگو کردن


کلمات دیگر: