کلمه جو
صفحه اصلی

mental age


سن هوشی، رشد فکری، سن عقلی، سن عقلی he is twenty years old, but has the mental age of a five year old او بیست ساله است ولی سن عقل او به اندازهی یک بچهی پنج ساله است

انگلیسی به فارسی

سن هوشی، رشد فکری، سن عقلی


انگلیسی به انگلیسی

• mental development of an individual

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] سن عقلی. این اصطلاح را آلفرد بینه معرفی کرد، که به سطح هوشی متوسط در یک سن خاص اطلاق می شود. بهره ی هوشی از تقسیم سن عقلی به سن زمانی ضربدر 100 بدست می آید. وقتی سن عقلی و سن زمانی برابر باشد بهره ی هوشی 100، یعنی متوسط است.

مترادف و متضاد

degree of mental development


Synonyms: intelligence quotient, IQ, MA, mental ratio


جملات نمونه

1. She is sixteen but has a mental age of five.
[ترجمه ترگمان]شانزده سال دارد، اما پنج سال دارد
[ترجمه گوگل]او شانزده است، اما دارای سن ذهنی پنج است

2. Although Andrew is twenty-five, he has a mental age of six.
[ترجمه ترگمان]هرچند آندره بیست و پنج ساله است، او در سن و سال دارد
[ترجمه گوگل]گرچه اندرو بیست و پنج ساله است، او سن ذهنی شش سال دارد

3. She is sixteen years old but has a mental age of five.
[ترجمه ترگمان]شانزده سالش است، اما پنج سال دارد
[ترجمه گوگل]او شانزده سال دارد اما دارای سن ذهنی پنج است

4. Most of the boys' mental age is about eleven.
[ترجمه ترگمان]بیشتر سن ذهنی پسران حدود یازده سال است
[ترجمه گوگل]اکثر سن روحی پسران حدود یازده نفر است

5. With a mental age of six months, they suffered cerebral palsy from birth and were both wheelchair-bound.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مدت ۶ ماه دچار فلج مغزی شدند و هم اکنون هم از ویلچر استفاده کرده اند
[ترجمه گوگل]با سن عقلی از شش ماه، آنها به فلج مغزی از هنگام تولد رنج می برد و هر دو محدود به صندلی چرخدار بود

6. Children with a mental age of 3 years and above can understand the principle and benefit from its use.
[ترجمه ترگمان]کودکان با سن ذهنی ۳ سال و بالا می توانند اصل و مزایای استفاده از آن را درک کنند
[ترجمه گوگل]کودکان دارای سن ذهنی 3 ساله و بالاتر می توانند اصل را درک کنند و از استفاده آن بهره مند شوند

7. A medical report estimated she had a mental age of seven years and nine months.
[ترجمه ترگمان]یک گزارش پزشکی تخمین زده است که او هفت سال و نه ماه سن دارد
[ترجمه گوگل]یک گزارش پزشکی تخمین زده است که او سن ذهنی هفت سال و نه ماه دارد

8. A. . There are some people whose physical and mental age is a whole lot younger than their nominal age.
[ترجمه ترگمان]آ برخی افراد وجود دارند که سن ذهنی و ذهنی آن ها بسیار کوچک تر از سن اسمی آن ها است
[ترجمه گوگل]A برخی افراد هستند که سن فیزیکی و ذهنی آنها خیلی کمتر از سن اسمی آنها است

9. Sarah is almost forty but has a mental age of sixteen.
[ترجمه ترگمان]سارا تقریبا چهل سال دارد، اما یک عصر ذهنی دارد
[ترجمه گوگل]سارا تقریبا چهل است اما سن ذهنی شانزده سال دارد

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

11. How to find out the man's mental age in a moment?
[ترجمه ترگمان]چگونه در یک لحظه به سن و سال آن مرد پی برد؟
[ترجمه گوگل]چگونه یک لحظه ذهن انسان را در یک لحظه پیدا کنید؟

12. An adult who has a mental age of child.
[ترجمه ترگمان]یک فرد بالغ که دارای یک سن ذهنی از فرزند است
[ترجمه گوگل]یک بزرگسال که دارای سن روانی کودک است

13. When they grew up, their mental age would still remain a level of child.
[ترجمه ترگمان]وقتی بزرگ شدند، سن ذهنی آن ها هنوز یک سطح از بچه باقی می ماند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها رشد کردند، سن ذهنی آنها هنوز هم یک سطح از فرزند است

14. She suffered brain damage from the car accident and regressed to the mental age of a five-year-old.
[ترجمه ترگمان]او آسیب مغزی ناشی از تصادف اتومبیل را تحمل کرد و به سن ذهنی یک کودک پنج ساله بازگشت
[ترجمه گوگل]او آسیب مغزی را از تصادف ماشین رنج می برد و به سن ذهنی پنج ساله رسیده است

15. The most pathetic case was that of a middle-aged man with the mental age of a child of nine.
[ترجمه ترگمان]most مورد، مربوط به یک مرد میان سال با سن روحی یک کودک نه ساله بود
[ترجمه گوگل]بدترین حالت این بود که مرد میانسال با سن روانی یک کودک نه ساله بود

He is twenty years old, but has the mental age of a five-year old.

او بیست ساله است؛ ولی سن عقل او به اندازه‌ی یک بچه‌ی پنج‌ساله است.


پیشنهاد کاربران

رشد عقلی

سن عقلی


کلمات دیگر: