1. The internalization of rules, values and judgements is an important part of social and moral development.
[ترجمه ترگمان]باطنی سازی قوانین، ارزش ها و قضاوت بخش مهمی از توسعه اجتماعی و معنوی است
[ترجمه گوگل]درونی کردن قوانین، ارزش ها و قضاوت بخش مهمی از توسعه اجتماعی و اخلاقی است
2. This article formulate that internalization advantage and competitive advantage are inner impulse of the positive correlation between financial FDI and nonfinancial FDI.
[ترجمه ترگمان]این مقاله فرمول بندی می کند که مزیت درونی سازی و مزیت رقابتی انگیزه درونی همبستگی مثبت بین سرمایه گذاری مستقیم خارجی و سرمایه گذاری مستقیم خارجی هستند
[ترجمه گوگل]این مقاله به این نتیجه رسیده است که مزیت رقابت و مزیت رقابتی، انگیزه درونی همبستگی مثبت بین FDI مالی و FDI غیر مالی است
3. This on going internalization process casts and challenges for companies at the same time.
[ترجمه ترگمان]این امر بر روی فرآیند درونی سازی و چالش هایی برای شرکت ها همزمان خواهد بود
[ترجمه گوگل]این در حال فرآیند فرآیند داخلی شدن است و در عین حال چالش برای شرکت ها نیز می باشد
4. The core concept of eco - compensation is internalization of external effect.
[ترجمه ترگمان]مفهوم اصلی of، باطنی سازی تاثیر خارجی است
[ترجمه گوگل]مفهوم اصلی جبران زیست محیطی، درونی سازی اثر خارجی است
5. Moral internalization scheme is a tool the subject uses to process the moral in formational stimuli.
[ترجمه ترگمان]طرح باطنی سازی اخلاقی ابزاری است که سوژه برای پردازش اخلاقی در محرک formational استفاده می کند
[ترجمه گوگل]طرح درونی سازی اخلاقی یک ابزار است که موضوع مورد استفاده برای پردازش اخلاقی در محرک های شکل گیری است
6. The cultivation and internalization of creative thinking is beneficial to the all - round development of students.
[ترجمه ترگمان]کاشت و باطنی سازی تفکر خلاق برای توسعه همه جانبه دانش آموزان مفید است
[ترجمه گوگل]کشت و درونی کردن تفکر خلاق به توسعه همه جانبه دانش آموزان سودمند است
7. Whereas internalization focuses on the transfer of explicit knowledge, intermediation brokers tacit knowledge.
[ترجمه ترگمان]در حالی که باطنی سازی بر انتقال دانش صریح متمرکز است، واسطه های واسطه گری به طور ضمنی دانش ضمنی را به اشتراک می گذارند
[ترجمه گوگل]در حالی که internalization تمرکز بر انتقال دانش صریح، کارگزاران واسطه، دانش ضمنی است
8. Little internalization of various amino acid transport sites occurs.
[ترجمه ترگمان]درونی سازی کوچک محل های حمل و نقل اسیده ای آمینه مختلف رخ می دهد
[ترجمه گوگل]کمی درونی سازی سایت های حمل و نقل مختلف اسید آمینه اتفاق می افتد
9. Control and insulin-induced glucose internalization in thymocytes declined with age, while transport by splenocyte continued to respond to insulin.
[ترجمه ترگمان]کنترل داخلی و درونی سازی گلوکز در thymocytes با گذشت زمان کاهش یافته است، در حالی که حمل و نقل توسط splenocyte به واکنش به انسولین ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]کنترل داخلی و گلوکز ناشی از انسولین در تیموکسی ها با سن کاهش می یابد، در حالیکه حمل و نقل با اسپلنوسیت به پاسخ انسولین ادامه می دهد
10. They represent the internalization of correct principles upon which enduring happiness and success are based.
[ترجمه ترگمان]آن ها باطنی سازی اصول صحیح را نشان می دهند که در آن ها خوشبختی و موفقیت پایدار براساس آن استوار است
[ترجمه گوگل]آنها نشان دهنده درونی سازی اصول صحیح است که بر پایه شادی و موفقیت پایدار پایه گذاری می شود
11. The forth chapter studies the internalization of rural land external benefit.
[ترجمه ترگمان]در فصل چهارم درونی سازی سود بیرونی زمین روستایی را مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه گوگل]فصل چهارم، درونی سازی مزایای خارجی روستایی را بررسی می کند
12. The internalization of life value needs for a longer period of time.
[ترجمه ترگمان]باطنی سازی ارزش زندگی برای یک دوره طولانی تر از زمان نیاز دارد
[ترجمه گوگل]درونی کردن ارزش زندگی نیاز به یک دوره طولانی تر دارد
13. Internalization enables a firm to "appropriate" an economic rent for its knowledge that cannot be obtained in external markets.
[ترجمه ترگمان]درونی سازی یک شرکت را قادر می سازد تا \"اجاره اقتصادی مناسب\" را برای دانش خود که نمی تواند در بازارهای خارجی به دست آید، \"مناسب\" نماید
[ترجمه گوگل]Internalisation یک شرکت را قادر می سازد که یک اجاره اقتصادی برای دانش خود را که می تواند در بازارهای خارجی بدست نیاید، مناسب می داند
14. It is frequently instilled at a delicate age, as a result of the internalization of a contemptuous voice, usually parental.
[ترجمه ترگمان]این بیماری اغلب در سنی حساس القا می شود، در نتیجه درونی سازی صدای تحقیر آمیز، که معمولا پدر و مادر است
[ترجمه گوگل]اغلب در عصر ظریف، به عنوان نتیجه درونی شدن یک صدای تحقیر آمیز، معمولا پدر و مادر، به وجود می آید