کلمه جو
صفحه اصلی

annual


معنی : سالیانه، یک ساله
معانی دیگر : (گیاه شناسی) دایره ی سالیانه، حلقه ی سالیانه، چنبر سالیانه، هر ساله، سالانه، (کتاب یا مجله) سالنامه، سالی یک بار، (گیاه شناسی) تک ساله، سالپای، یکسال زی

انگلیسی به فارسی

سالانه، سالیانه، یک ساله


سالیانه، یک‌ساله


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: happening once every year.

- The annual meeting of the board members is tomorrow.
[ترجمه سعید] گردهمایی سالانه اعضای هیئت مدیره، فردا است.
[ترجمه ترگمان] جلسه سالانه اعضای هیات مدیره فردا است
[ترجمه گوگل] جلسه سالانه اعضای هیئت مدیره فردا است
- The county's annual fair is a popular event.
[ترجمه ترگمان] نمایشگاه سالانه این شهرستان یک رویداد عمومی است
[ترجمه گوگل] نمایشگاه سالانه کانتی یک رویداد محبوب است

(2) تعریف: of or pertaining to a year; yearly.

- His annual salary hasn't changed since he joined the company.
[ترجمه BTS] حقوق سالانه او از زمانی که به شرکت پیوسته است تغییری نکرده
[ترجمه ترگمان] حقوق سالانه او از زمانی که به شرکت پیوسته است تغییر نکرده است
[ترجمه گوگل] حقوق سالانه او از زمان پیوستن به شرکت تغییر نکرده است
- The annual membership fee is five hundred dollars.
[ترجمه ترگمان] هزینه عضویت سالانه پانصد دلار است
[ترجمه گوگل] هزینه عضویت سالانه پنجصد دلار است
اسم ( noun )
مشتقات: annually (adv.)
(1) تعریف: a plant that grows for only one year or season.

- Corn and lettuce are annuals.
[ترجمه ترگمان] ذرت و کاهو annuals هستند
[ترجمه گوگل] ذرت و کاهو سالیانه هستند

(2) تعریف: a periodical published once each year; yearbook.

- Did you see your picture in the annual?
[ترجمه BTS] عکس خودتو در مراسم سالانه دیدی؟
[ترجمه ترگمان] عکست رو توی مراسم سالیانه دیدی؟
[ترجمه گوگل] آیا شما تصویر خود را در سالانه می بینید؟

• plant which lives for a single year
occurring once a year
annual means happening or done once every year.
annual also means calculated over a period of one year.
an annual is a book or magazine that is published once a year.
if a plant is an annual, it grows, flowers, and produces seeds, then dies within one year.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] سالانه
[برق و الکترونیک] سالیانه
[فوتبال] سالیانه
[صنعت] سالیانه
[حقوق] باطل کردن، فسخ کردن، لغو کردن، کان لم یکن کردن
[ریاضیات] سالیانه، صفر کردن، از بین بردن

مترادف و متضاد

سالیانه (صفت)
annual, yearly

یک ساله (صفت)
annual, yearlong

occurring, done yearly


Synonyms: anniversary, each year, every year, once a year, year end


lasting for a year


Synonyms: a year’s worth, yearlong


book produced once a year


Synonyms: annuary, report, summary, yearbook


جملات نمونه

annual ring

چنبر سالیانه، حلقه‌ی سالیانه


1. The annual convention of musicians takes place in Hollywood.
همایش سالیانه موسیقی دانان در هالیوود برگزار می شود

2. The publishers of the encyclopedia put out a book each year called an annual.
ناشران دایره المعارف هر سال کتابی را منتشر می کنند که سالنامه نامیده می شود

3. Plants that live only one year are called annuals.
گیاهانی که فقط یک سال دوام می آورند، یک ساله نامیده می شوند

4. annual plants
گیاهان یکسال زی

5. annual ring
چنبر سالیانه،حلقه ی سالیانه

6. an annual increment of $300 in salary
افزایش سالیانه ی دستمزد به میزان 300 دلار

7. an annual legislative session
نشست سالیانه ی مجلس مقننه

8. the annual convention of pediatricians
کنگره ی سالیانه ی ویژه گران بیماری های کودکان

9. the annual death rate
میزان مرگ و میر سالیانه

10. the annual invasion of france by tourists
هجوم سالیانه ی جهانگردان به فرانسه

11. the annual kill of pheasants is about 50. 000
شکار سالیانه ی قرقاول تقریبا به 50000 می رسد.

12. the annual meeting of the board of directors
نشست سالیانه ی هیئت مدیره

13. the annual rate of precipitation
میزان بارش سالیانه

14. guaranteed annual wage
دستمزد تضمین شده ی سالانه

15. hardy annual
1- گیاه یکساله که طاقت تحمل زمستان را دارد 2- (انگلیس - خودمانی) ورد زبان ها،موضوع روز

16. here the annual snowfall is two meters
در اینجا بارش سالیانه ی برف دو متر است.

17. this magazine is annual
این مجله هر سال یک بار چاپ می شود.

18. it was time for the annual vintage
وقت انگورچینی و شراب اندازی فرارسیده بود.

19. that dictionary is kept up-to-date by annual supplements
آن فرهنگ لغت را با ضمیمه های سالیانه امروزی نگه می دارند.

20. the mountains rejoice in a plentiful annual rainfall
مناطق کوهستانی از باران فراوان سالیانه بهره مند می شوند.

21. i went to the doctor for my annual overhaul
برای معاینه سالیانه نزد دکتر رفتم.

22. the union will delegate three people to the annual congress
اتحادیه سه نفر را برای شرکت در کنگره ی سالیانه به نمایندگی گسیل خواهد داشت.

23. The annual arts festival is a monument to her vision and hard work.
[ترجمه ترگمان]جشنواره هنرهای سالیانه یک بنای یادبود برای دید او و کار سخت است
[ترجمه گوگل]جشنواره هنری سالانه یک بنای تاریخی برای دیدگاه و کار سخت است

24. The annual cost of income support to unmarried mothers amounted to £700 million in that year.
[ترجمه ترگمان]هزینه سالانه حمایت از درآمد مادران مجرد در همان سال به ۷۰۰ میلیون پوند رسید
[ترجمه گوگل]هزینه سالانه درآمد حمایتی از مادران متاهل به مبلغ 700 میلیون پوند در همان سال بود

25. The illicit drugs industry has an annual turnover of some £200 bn.
[ترجمه ترگمان]صنعت غیرقانونی مواد مخدر، گردش سالیانه حدود ۲۰۰ میلیارد پوند را دارد
[ترجمه گوگل]صنعت مواد مخدر غیر قانونی گردش مالی سالیانه حدود 200 میلیارد پوند است

26. A conservative estimate puts annual sales at around $100 million.
[ترجمه ترگمان]یک تخمین محافظه کارانه فروش سالانه را حدود ۱۰۰ میلیون دلار تخمین می زند
[ترجمه گوگل]برآورد محافظه کارانه فروش سالانه را در حدود 100 میلیون دلار می گذارد

27. The school trip has become an annual event.
[ترجمه ترگمان]سفر این مدرسه به یک رویداد سالیانه تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]سفر مدرسه به یک رویداد سالانه تبدیل شده است

28. Your birthday is an annual event.
[ترجمه ترگمان]روز تولد شما یک رویداد سالیانه است
[ترجمه گوگل]تولدت یک رویداد سالانه است

29. He was on his annual pilgrimage to Mecca when he fell ill.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بیمار شد او در زیارت حج به مکه بود
[ترجمه گوگل]او هنگام مسافرت سالیانه خود به مکه در بیمارستان بستری شد

30. They make an annual visit to.
[ترجمه زهرانوروزی] آنها یک بازدید سالیانه می کنند.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک بازدید سالانه از آن می کنند
[ترجمه گوگل]آنها سالانه بازدید می کنند

the annual meeting of the board of directors

نشست سالیانه‌ی هیئت مدیره


They meet annually.

آنها هرسال (سالی یکبار) ملاقات می‌کنند.


This magazine is annual.

این مجله هرسال یکبار چاپ می‌شود.


annual plants

گیاهان یک‌سال‌زی


پیشنهاد کاربران

این واژه می تواند نقش اسم را هم در جمله بگیرد.

به صورت سالانه
سالی یک بار
یا یک بار در سال

یکسال زی نیز معنی میدهد بزای مثال
This plant is annual

ann, annu, enni

کلمات با این ریشه به معانیyear ، سال، سالانه هست.

annals ( noun ) : record of events, historical records
o ann al s
o The annals of the organization are kept in notebooks.

سالنامه، تاریخچه، وقایع سالیانه، اخبار سال،

annuity ( noun ) : money payable yearly
o annu ity
o Joan is going to invest her annuity in the stock market.

حقوق یا مقرری سالیانه، گذراند

anniversary ( noun ) : the yearly celebration of an event
o anni vers ary
o John’s parents will celebrate their wedding anniversary in April.

سالگرد، سوگواری سالیانه، جشن سالیانه عروسی، جشن یادگاری، مجلس یادبود یا جشن سالیانه

perennial ( adjective ) : enduring, persisting for several years
o per enni al
o I would like to buy some perennial plants.

جاودانی، همه ساله، پایا، دائمی، همیشگی، ابدی


biennial ( adjective ) : occurring every two years; lasting two years
o bi enni al
o This biennial festival took place in late June, beginning in 1961 and ran for 28 yearsce.

توضیح: bi پیشوند عددی به معنی two


دو ساله، درخت دو ساله



decennial ( adjective ) : Recurring every ten years, Lasting for or relating to a period of ten years
o dec enni al
o the decennial census.

توضیح: dec پیشوند عددی به معنی ten


ده سال یکبار، ( آنچه که ده سال طول کشد ) ده ساله، دهساله، بمدت دهسال


• centennial ( noun ) : Relating to a hundredth anniversary, of or pertaining to a period of 100 years
o cent enni al
o centennial celebrations

توضیح: cent پیشوند عددی به معنی hundred


صدمین سالگرد



bicentennial ( noun ) : The two - hundredth anniversary of a significant event
o bi cent enni al
o a year - long celebration marking the bicentennial of Poe’s birth

صدمین سالگرد


millennial ( adjective ) : Denoting or relating to a period of a thousand years
o mill enni al
o the current increase in hurricanes is only a small fluctuation within this longer millennial cycle

توضیح: mil پیشوند عددی به معنی thousand


جشن هزار ساله

Once a year

سالانه، سالی یکبار، در برخی موارد سالنامه
و در گیاهان�گیاه یک ساله�

سالانه ( سالی یک بار )

once a year, every year
سالانه، سالی یک بار

مثلاسالانه یک رویداد بین المللی مثل روز درخت کاری و. . .
اگه غلط بود لطفا بگید. . . . . . 💜


کلمات دیگر: