با بنیه خوب
lustily
با بنیه خوب
انگلیسی به فارسی
خوشبختانه
انگلیسی به انگلیسی
• vigorously, with energy, mightily; enthusiastically; with obsessive sexual desire, libidinously
جملات نمونه
1. Latex smacked lustily against solid flesh.
[ترجمه ترگمان]Latex با lustily محکم به گوشت خشک ضربه می زد
[ترجمه گوگل]لاتکس به راحتی در برابر جسم جامد لک زده است
[ترجمه گوگل]لاتکس به راحتی در برابر جسم جامد لک زده است
2. Her mother was singing lustily.
[ترجمه ترگمان]مادرش با صدای بلند آواز می خواند
[ترجمه گوگل]مادرش خوش به حالش خواند
[ترجمه گوگل]مادرش خوش به حالش خواند
3. Two women were snoring lustily on wooden beds on the right side of the room.
[ترجمه ترگمان]دو زن در سمت راست اتاق با صدای بلند خر خر می کردند
[ترجمه گوگل]دو زن برروی تخت چوبی در سمت راست اتاق نشسته بودند
[ترجمه گوگل]دو زن برروی تخت چوبی در سمت راست اتاق نشسته بودند
4. The boy sat on the perch and sang lustily.
[ترجمه ترگمان]پسر روی نشیمن نشست و با صدای بلند شروع به آواز خواندن کرد
[ترجمه گوگل]این پسر روی سرخ می نشیند و خوشنود است
[ترجمه گوگل]این پسر روی سرخ می نشیند و خوشنود است
5. It'saves or destroys lustily. Nothing in the world is surer than this.
[ترجمه ترگمان]این کار ما را نجات می دهد یا نابود می کند هیچ چیز در دنیا مطمئن تر از این نیست
[ترجمه گوگل]آن را می سازد و یا به آرامی از بین می رود هیچ چیز در جهان از این نترس است
[ترجمه گوگل]آن را می سازد و یا به آرامی از بین می رود هیچ چیز در جهان از این نترس است
6. We laid hold of the rope and pulled lustily.
[ترجمه ترگمان]طناب را گرفتیم و محکم فشار دادیم
[ترجمه گوگل]ما طناب را نگه داشتیم و به آرامی خم شدیم
[ترجمه گوگل]ما طناب را نگه داشتیم و به آرامی خم شدیم
7. " The piece is known, " he concluded lustily, " as Vladimir Tostoff's JAZZ HISTORY OF THE WORLD. "
[ترجمه ترگمان]او با صدای رسای خود به این نتیجه رسید: \" این قطعه به نام تاریخ جهان ولادیمیر Tostoff شناخته می شود \"
[ترجمه گوگل]'این قطعه شناخته شده است، او به اتمام رسید خوش شانس،' به عنوان ولادیمیر Tostoff JAZZ تاریخ جهان است '
[ترجمه گوگل]'این قطعه شناخته شده است، او به اتمام رسید خوش شانس،' به عنوان ولادیمیر Tostoff JAZZ تاریخ جهان است '
8. She held a baby which was crying lustily.
[ترجمه ترگمان]بچه ای را که به شدت گریه می کرد نگه داشت
[ترجمه گوگل]او کودکی را که با خوشحالی گریه میکرد برگزار کرد
[ترجمه گوگل]او کودکی را که با خوشحالی گریه میکرد برگزار کرد
9. He was toweling lustily on the side of the pool.
[ترجمه ترگمان]در کنار استخر شنا می کرد
[ترجمه گوگل]او در کنار استخر خشنود شده بود
[ترجمه گوگل]او در کنار استخر خشنود شده بود
10. He was toweling off lustily on the side of the pool.
[ترجمه ترگمان]او در کنار استخر به شدت از خود بی خود شده بود
[ترجمه گوگل]او در کنار استخر خشنود شده بود
[ترجمه گوگل]او در کنار استخر خشنود شده بود
11. Later, however, she heard him weeping lustily in his bed.
[ترجمه ترگمان]اما بعد صدای گریه اش را شنید که در تختش به شدت گریه می کرد
[ترجمه گوگل]بعدا، با این حال، او را شنید او را به آرامی در رختخواب خود را
[ترجمه گوگل]بعدا، با این حال، او را شنید او را به آرامی در رختخواب خود را
12. The young plants grew lustily.
[ترجمه ترگمان]گیاهان جوان با شدت بیشتری رشد کردند
[ترجمه گوگل]گیاهان جوان به آرامی رشد می کنند
[ترجمه گوگل]گیاهان جوان به آرامی رشد می کنند
13. The children sang out lustily.
[ترجمه ترگمان]بچه ها با صدای بلند آواز می خواندند
[ترجمه گوگل]بچه ها آواز خواندند
[ترجمه گوگل]بچه ها آواز خواندند
14. The boys cheered lustily.
[ترجمه ترگمان]بچه ها با شوق و ذوق شادی می کردند
[ترجمه گوگل]پسران خوش شانسی را تشویق کردند
[ترجمه گوگل]پسران خوش شانسی را تشویق کردند
پیشنهاد کاربران
با قوت. محکم. به شدت
کلمات دیگر: