اتاق بازی کودکان
playroom
اتاق بازی کودکان
انگلیسی به فارسی
اتاق بازی کودکان
اتاق بازی
انگلیسی به انگلیسی
• specific room set aside for toys and play
a playroom is a room in a house for children to play in.
a playroom is a room in a house for children to play in.
اسم ( noun )
• : تعریف: a room set aside for recreation.
جملات نمونه
1. The basement has been made over into a playroom.
[ترجمه ترگمان]زیرزمین داره به یه اتاق عمل میشه
[ترجمه گوگل]زیرزمین به یک اتاق نشیمن تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]زیرزمین به یک اتاق نشیمن تبدیل شده است
2. They even had a playroom of their own, an attic under the eaves.
[ترجمه ترگمان]آن ها حتی یک اتاق بزرگ برای خودشان داشتند، زیر the
[ترجمه گوگل]آنها حتی اتاق بازی خود را داشتند، یک اتاق زیر شیروانی در زیر میله ها
[ترجمه گوگل]آنها حتی اتاق بازی خود را داشتند، یک اتاق زیر شیروانی در زیر میله ها
3. The toy shop was one huge playroom where everything was owned in common.
[ترجمه ترگمان]فروشگاه اسباب بازی یک اتاق بازی بزرگ بود که در آن همه چیز به طور مشترک اداره می شد
[ترجمه گوگل]فروشگاه اسباب بازی یک بازی بزرگ بود که همه چیز متعلق به آن بود
[ترجمه گوگل]فروشگاه اسباب بازی یک بازی بزرگ بود که همه چیز متعلق به آن بود
4. This was used as sort of a playroom.
[ترجمه ترگمان]این نوع بازی به عنوان یک اتاق بازی استفاده می شد
[ترجمه گوگل]این به عنوان نوعی اتاق بازی مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این به عنوان نوعی اتاق بازی مورد استفاده قرار گرفت
5. But the playroom is to be absorbed into the retreat and conference centre next year.
[ترجمه ترگمان]اما در سال آینده اتاق بازی تبدیل به مرکز و مرکز کنفرانس خواهد شد
[ترجمه گوگل]اما اتاق بازی باید در سالگرد عقب نشینی و کنفرانس جذب شود
[ترجمه گوگل]اما اتاق بازی باید در سالگرد عقب نشینی و کنفرانس جذب شود
6. BAt her new home, Tamika sits in a playroom aglow with morning light filtered through pink lace curtains.
[ترجمه ترگمان]در خانه جدیدش، Tamika با نور صبحگاهی که از طریق پرده های توری صورتی فیلتر می شود، در یک اتاق بازی نشسته است
[ترجمه گوگل]تامیکا در یک اتاق نشیمن با نور صبح، از طریق پرده های توری صورتی، فیلتر می شود
[ترجمه گوگل]تامیکا در یک اتاق نشیمن با نور صبح، از طریق پرده های توری صورتی، فیلتر می شود
7. Children's playground; playroom; paddling pool; children's section of main pool; cots and high chairs.
[ترجمه ترگمان]زمین بازی بچه ها، کشتارگاه، پارو زدن، پارو زدن، قسمت کودکان، تخت خواب و صندلی های بلند
[ترجمه گوگل]زمین بازی بچه ها؛ اتاق بازی؛ استخر آبگرم بخش کودکان از استخر اصلی؛ صندلی ها و صندلی های بلند
[ترجمه گوگل]زمین بازی بچه ها؛ اتاق بازی؛ استخر آبگرم بخش کودکان از استخر اصلی؛ صندلی ها و صندلی های بلند
8. Older brothers and sisters were eating in the playroom, supervised by Monika, a trainee teacher from Salzburg.
[ترجمه ترگمان]برادران و خواهران بزرگ تر در اتاق بازی غذا می خوردند و تحت نظارت Monika، کارآموز کارآموز اهل سالزبورگ بودند
[ترجمه گوگل]برادران و خواهران قدیمی تر در اتاق بازی غذا خوردند، تحت نظارت مونیکا، معلم کارآموزی از سالزبورگ
[ترجمه گوگل]برادران و خواهران قدیمی تر در اتاق بازی غذا خوردند، تحت نظارت مونیکا، معلم کارآموزی از سالزبورگ
9. The room was designed as a Children's playroom.
[ترجمه ترگمان]اتاق به عنوان اتاق بازی کودکان طراحی شده است
[ترجمه گوگل]اتاق به عنوان اتاق بازی کودکان طراحی شده است
[ترجمه گوگل]اتاق به عنوان اتاق بازی کودکان طراحی شده است
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
11. The Kids Club features a central playroom, art and crafts room, meal room, TV room, bathroom and sleeping room.
[ترجمه ترگمان]باشگاه کودکان یک اتاق بازی، اتاق غذا و صنایع دستی، اتاق غذا، اتاق تلویزیون، حمام و اتاق خواب است
[ترجمه گوگل]باشگاه کودکان و نوجوانان دارای یک اتاق بازی مرکزی، اتاق هنر و صنایع دستی، اتاق غذا، اتاق تلویزیون، حمام و اتاق خواب است
[ترجمه گوگل]باشگاه کودکان و نوجوانان دارای یک اتاق بازی مرکزی، اتاق هنر و صنایع دستی، اتاق غذا، اتاق تلویزیون، حمام و اتاق خواب است
12. The toddlers romped in the playroom.
[ترجمه ترگمان]بچه ها در اتاق بازی فریاد می زنند
[ترجمه گوگل]کودک نو پا در اتاق بازی
[ترجمه گوگل]کودک نو پا در اتاق بازی
13. This is the playroom, with a great big toy chest.
[ترجمه ترگمان]این اتاق بازی است با یک صندوق بزرگ اسباب بازی
[ترجمه گوگل]این اتاق بازی، با سینه ی بزرگ اسباب بازی بزرگ است
[ترجمه گوگل]این اتاق بازی، با سینه ی بزرگ اسباب بازی بزرگ است
14. So of us children are the basement playroom.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما بچه ها در زیرزمین ویلا زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین کودکان ما اتاق بازی زیرزمین هستند
[ترجمه گوگل]بنابراین کودکان ما اتاق بازی زیرزمین هستند
15. Toys hidden behind crewelwork curtains in the playroom - cum - parlor.
[ترجمه ترگمان]اسباب بازی پشت پرده اتاق اتاق اتاق اتاق اتاق نشیمن
[ترجمه گوگل]اسباب بازی های پنهان پشت پرده های خیاطی در اتاق بازی - تقدیر - اتاق نشیمن
[ترجمه گوگل]اسباب بازی های پنهان پشت پرده های خیاطی در اتاق بازی - تقدیر - اتاق نشیمن
کلمات دیگر: