(باهایفن) دارای نظر یا عقیده ی بخصوص، مصمم، درصدد، درپی، متمایل، آماده، دارای کله یا فکر
minded
(باهایفن) دارای نظر یا عقیده ی بخصوص، مصمم، درصدد، درپی، متمایل، آماده، دارای کله یا فکر
انگلیسی به فارسی
متمایل،اماده،دارای کله یا فکر
انگلیسی به انگلیسی
• inclined; disposed to think in a particular manner (e.g. broad-minded)
-minded combines with adjectives to form new adjectives which describe the way a person thinks.
-minded combines with nouns to form adjectives that describe people who are interested in or concerned about a particular thing.
if someone is minded to do something, they want or intend to do it; a formal word.
-minded combines with adjectives to form new adjectives which describe the way a person thinks.
-minded combines with nouns to form adjectives that describe people who are interested in or concerned about a particular thing.
if someone is minded to do something, they want or intend to do it; a formal word.
جملات نمونه
free-minded
آزاداندیش، آزاده
1. he minded nothing but eating and sleeping
جز خوردن و خوابیدن در فکر چیز دیگری نبود.
2. the young couple are minded to marry
آن زوج جوان در اندیشه ی ازدواج هستند.
3. you can, if so minded
اگر بخواهی می توانی.
4. He could do it if he were so minded.
[ترجمه ترگمان]اگر این قدر ناراحت بود می توانست این کار را بکند
[ترجمه گوگل]او می تواند این کار را انجام دهد، اگر به این فکر بود
[ترجمه گوگل]او می تواند این کار را انجام دهد، اگر به این فکر بود
5. You can do anything if you are so minded.
[ترجمه A] تو میتونی هرکاری انجام بدی اگه مصصم باشی
[ترجمه ترگمان]اگر این قدر اهمیت داشته باشید می توانید هر کاری بکنید[ترجمه گوگل]شما می توانید هر کاری را انجام دهید اگر به این فکر می کنید
6. You are really absent - minded.
[ترجمه ترگمان]تو واقعا گیج شدی
[ترجمه گوگل]شما واقعا غافلگیر هستید
[ترجمه گوگل]شما واقعا غافلگیر هستید
7. He wouldn't have minded so much if she'd told him the truth.
[ترجمه ترگمان]اگر حقیقت را به او گفته بود خیلی ناراحت نمی شد
[ترجمه گوگل]او اگر به او حقیقت را گفت، خیلی نگران بود
[ترجمه گوگل]او اگر به او حقیقت را گفت، خیلی نگران بود
8. A notoriously absent - minded professor was one day observed walking along the street with one foot continually in the gutter, the other on the pavement.
[ترجمه ترگمان]یک روز در خیابان با یک پا در خیابان قدم می زد و دیگری روی سنگفرش خیابان راه می رفت
[ترجمه گوگل]یکی از استادان غالبا غایب بود که یک روز پیاده روی در خیابان را با یک پا به طور مداوم در چاله و دیگری در پیاده رو مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]یکی از استادان غالبا غایب بود که یک روز پیاده روی در خیابان را با یک پا به طور مداوم در چاله و دیگری در پیاده رو مشاهده کرد
9. It is advisable to take an open - minded approach to new ideas.
[ترجمه ترگمان]توصیه می شود یک رویکرد ذهنی باز به ایده های جدید داشته باشید
[ترجمه گوگل]توصیه می شود رویکرد باز فکرانه ای را به ایده های جدید بسپارید
[ترجمه گوگل]توصیه می شود رویکرد باز فکرانه ای را به ایده های جدید بسپارید
10. All, right - minded ` people will be surely shocked by this outrage.
[ترجمه ترگمان]همه افراد با ذهن راست قطعا از این خشم شوکه خواهند شد
[ترجمه گوگل]همه، ذاتا 'مردم' مطمئنا از این بی رحمانه تکان خواهند خورد
[ترجمه گوگل]همه، ذاتا 'مردم' مطمئنا از این بی رحمانه تکان خواهند خورد
11. I wouldn't have minded if she'd asked me first.
[ترجمه ترگمان]اگر اول از من خواسته بود اهمیتی نمی دادم
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم اگر اول از من پرسید
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم اگر اول از من پرسید
12. Designers are becoming more and more commercially minded.
[ترجمه ترگمان]طراحان در حال توسعه بیشتر و more تجاری هستند
[ترجمه گوگل]طراحان در حال تبدیل شدن به بیشتر و بیشتر از نظر تجاری هستند
[ترجمه گوگل]طراحان در حال تبدیل شدن به بیشتر و بیشتر از نظر تجاری هستند
13. Our bloody - minded foreman wouldn't give us a tea break.
[ترجمه ترگمان]سرکارگر - ما به ما یک استراحت چای نداد
[ترجمه گوگل]سرپرست خونین ما به ما اجازه نمی دهد چای را ترک کنیم
[ترجمه گوگل]سرپرست خونین ما به ما اجازه نمی دهد چای را ترک کنیم
14. She never minded how hot it was.
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت فکرش را هم نمی کرد که چقدر گرم است
[ترجمه گوگل]او هرگز فکر نمی کرد چقدر داغ بود
[ترجمه گوگل]او هرگز فکر نمی کرد چقدر داغ بود
open-minded
پذیرای عقاید مختلف، روشنفکر
an absent-minded professor
معلم حواسپرت
small-minded
کوچک مغز، تهی مغز
The young couple are minded to marry.
آن زوج جوان در اندیشهی ازدواج هستند.
You can, if so minded.
اگر بخواهی، میتوانی.
پیشنهاد کاربران
institution - minded
سازمان نگر
سازمان نگر
دارای ایده یا فکر و نظر خوب ( کاربردی )
کلمات دیگر: