کلمه جو
صفحه اصلی

shipload


بار کشتی، به قدر گنجایش کشتی، یک کشتی پر، ظرفیت کشتی

انگلیسی به فارسی

shipload


بار کشتی، به قدر گنجایش کشتی، یک کشتی پر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the quantity that can or does fill a ship.
مشابه: load

• shipful, amount of cargo that fills one ship

جملات نمونه

1. protesters dumped the first shipload of tea into the sea
اعتراض کنندگان اولین محموله ی چای کشتی را به دریا ریختند.

2. Several shiploads of grain arrived in the harbor that day.
[ترجمه ترگمان]آن روز چند تن غله وارد بندرگاه شدند
[ترجمه گوگل]چندین بار حمل دانه در آن روز وارد بندر شدند

3. Now the Java Sea had yielded up a shipload, many perfectly preserved—protected in the stoneware jars from the scouring action of sand on the seafloor.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر دریای جاوه تسلیم shipload شده بود که بسیاری از آن ها به طور کامل محافظت شده بودند - در شیشه های stoneware از عملیات جستجوی ماسه در کف دریا محافظت شدند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر دریای جاوه تا به حال بارگیری شده است، بسیاری از کاملا حفظ شده - محافظت شده در کوره های سنگ گچ از عمل شستشوی شن و ماسه در دریایی

4. That may be so, but with every new shipload of resources that leaves Brazil for China, this dependence is set to increase.
[ترجمه ترگمان]ممکن است اینطور باشد، اما با استفاده از هر نوع منابع جدیدی که برزیل را برای چین ترک می کند، این وابستگی باید افزایش یابد
[ترجمه گوگل]این ممکن است چنین باشد، اما با هر بارگیری جدید از منابع که برزیل را به چین می برد، این وابستگی افزایش می یابد

5. Moving a shipload of containers from the north to the south of the United States, as happened in the voyage of the Ideal X, was itself cheaper than trucking the containers individually.
[ترجمه ترگمان]انتقال مجموعه ای از کانتینرها از سمت شمال به جنوب ایالات متحده، همان طور که در سفر ایده آل X اتفاق افتاد، خود به تنهایی ارزان تر از حمل ظروف به صورت جداگانه بود
[ترجمه گوگل]انتقال ظروف از شمال به جنوب ایالات متحده، همانطور که در سفر ایده آل X اتفاق افتاد، ارزان تر از حمل ظروف به صورت جداگانه بود

6. A shipload of supplies arrived in Havana, Cuba, last night.
[ترجمه ترگمان]آخرین شب، مجموعه ای از منابع در هاوانا، کوبا، وارد شدند
[ترجمه گوگل]یک شبانه روزی از تجهیزات در هاوانا، کوبا، در شب گذشته وارد شد

7. This picture shows one shipload of British soldiers reaching safety at Dover after being evacuated from Dunkirk and shows just how tightly packed the rescue ships were.
[ترجمه ترگمان]این تصویر نشان می دهد که یکی از سربازان انگلیسی به مقصد دوور، بعد از تخلیه از دنکرک حرکت می کنند و نشان می دهند که کشتی های نجات چقدر محکم جمع شده اند
[ترجمه گوگل]این عکس نشان می دهد که یک بار حملات سربازان بریتانیا پس از تخلیه دونکر از ایمنی در دوور صورت گرفته است و نشان می دهد که کشتی های نجات چقدر محکم بسته شده اند

8. A single fact is worth a shipload of arguments.
[ترجمه ترگمان]یک حقیقت واحد ارزش بحث کردن دارد
[ترجمه گوگل]یک واقعیت واحد ارزش بارگیری استدلال است

9. "Be British, my boys, be British, " Captain Smith reminded the shipload of international men and women.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان اسمیت به shipload مردان و زنان بین المللی یادآوری کرد: \" انگلیسی ها، پسران من، انگلیسی باشند \"
[ترجمه گوگل]کاپیتان اسمیت، انگلیسی ها، پسران من، بریتانیایی هستند، به کشتی های بین المللی مردان و زنان یادآوری کرد

10. So its growth strains the environment as far away as Canada, Brazil, Australia and Indonesia, where it buys raw materials by the shipload.
[ترجمه ترگمان]بنابراین رشد آن محیط را تا کانادا، برزیل، استرالیا و اندونزی محدود می کند و مواد خام را از طریق the خریداری می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین رشد آن محیط زیستی را تا آنجا که کانادا، برزیل، استرالیا و اندونزی را تحت تاثیر قرار می دهد، جایی که مواد اولیه را از طریق حمل بار خریداری می کند

11. The FDA database also fails to disclose the quantity of products that are refused, so it is impossible to know whether just a box of cucumbers was refused or a shipload.
[ترجمه ترگمان]پایگاه داده FDA نیز قادر به افشای مقدار محصولاتی که رد می شوند ناموفق است، بنابراین نمی توان دانست که آیا فقط یک بسته خیار رد شد یا یک shipload
[ترجمه گوگل]پایگاه اطلاعات FDA نیز نمیتواند مقدار کمتری از محصولات را رد کند، بنابراین غیرممکن است بدانیم که آیا یک جعبه خیار رد شد یا یک بارگیری کرد


کلمات دیگر: