کلمه جو
صفحه اصلی

lymph node


(کالبد شناسی)، گره ی تنابه ای، گره ی لنفاوی

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی) گرهی تنابهای، گرهی لنفاوی


(کالبدشناسی) (نادر) رجوع شود به: lymph gland


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any of the glandlike masses of tissue located along the lymphatic vessels which contain follicles that produce lymphocytes; lymph gland.

• tissue of the lymphatic system which helps prevent foreign bodies from entering the bloodstream

جملات نمونه

1. Cervical lymph node biopsy showed a non-Hodgkin's lymphoma of follicular type.
[ترجمه ترگمان]نمونه برداری از غدد لنفاوی بافت برداری از نوع لنفوم غیر Hodgkin بود
[ترجمه گوگل]بیوپسی گره لنفاوی سرویکال یک لنفوم غیر هودکین از نوع فولیکولار را نشان می دهد

2. B- extension through the rectal wall without lymph node involvement.
[ترجمه ترگمان]B- از طریق دیواره مقعد بدون دخالت گره lymph امتداد می یابد
[ترجمه گوگل]B- فرمت از طریق دیواره رکتال بدون دخالت گره لنفاوی

3. After the development of lymph node metastases and distant metastases, median survival of patients declined significantly.
[ترجمه ترگمان]پس از توسعه of و متاستاز و متاستاز، بقای میانه بیماران به طور قابل توجهی کاهش یافت
[ترجمه گوگل]پس از توسعه متاستازهای گره لنفاوی و متاستازهای دور، متوسط ​​بقای بیماران به طور معنی داری کاهش یافت

4. Some techniques have been reported to identify sentinel lymph node(SLN), most of them may include utilization of an isosulfan blue dye, a radiocolloid tracer, or a combination of both.
[ترجمه ترگمان]برخی از تکنیک ها برای شناسایی غدد لنفاوی گزارش شده اند (SLN)که اغلب آن ها ممکن است شامل استفاده از یک رنگ آبی isosulfan، a radiocolloid، یا ترکیبی از هر دو باشد
[ترجمه گوگل]بعضی از تکنیک ها برای شناسایی گره لنفاوی نگهبان (SLN) گزارش شده است، بیشتر آنها ممکن است شامل استفاده از یک رنگ آیزوسولفان آبی، یک تریسی رادیوکلولید یا ترکیبی از هر دو باشد

5. Reactive lymph node hyperplasia is usually transient and self-limited in response to a local or systemic infection.
[ترجمه ترگمان]lymph Reactive Reactive معمولا در واکنش به یک عفونت موضعی یا سیستمیک محدود و محدود است
[ترجمه گوگل]هیپرپلازی گره لنفاوی واکنشی معمولا در هنگام پاسخ به عفونت موضعی یا سیستمیک، گذرا و خود محدود است

6. Local lymph node enlargement usually indicates a regional infection.
[ترجمه ترگمان]توسعه گره lymph محلی معمولا نشان دهنده یک عفونت منطقه ای است
[ترجمه گوگل]بزرگ شدن گره های لنفاوی محلی معمولا یک عفونت منطقه ای را نشان می دهد

7. Results(Lymph node) metastasis in hepatoduodenal ligament could be detected in all 29 preoperative and 48 postoperative lymph metastatic cases, without "jumping-metastasis".
[ترجمه ترگمان]نتایج (Lymph node)در رباط hepatoduodenal را می توان در تمام ۲۹ preoperative و ۴۸ postoperative cases lymph تشخیص داد
[ترجمه گوگل]نتایج (گره لنفاوی) متاستاز در رباط هپاتوودینال می تواند در تمام 29 مورد قبل از عمل جراحی و 48 مورد متاستاتیک لنفاوی پس از عمل، بدون «متاستاز پریدن» تشخیص داده شود

8. In the early gastric cancer, the rate of lymph node metastasis caused by signet ring cell carcinoma was not different from that of other gastric cancer.
[ترجمه ترگمان]در سرطان معده اولیه، نرخ غدد لنفاوی ناشی از carcinoma سلول signet با سرطان معده دیگر تفاوت چندانی ندارد
[ترجمه گوگل]در ابتدای سرطان معده، میزان متاستاز غدد لنفاوی ناشی از کارسینوم سلول های حلقوی مهره با سایر سرطان های معده متفاوت نیست

9. The total accuracy of UMP in diagnosis of lymph node metastasis was 80. %.
[ترجمه ترگمان]دقت کلی of در تشخیص of lymph ۸۰ بود %
[ترجمه گوگل]دقت کلی UMP در تشخیص متاستاز غدد لنفاوی 80٪ بود

10. Sentinel lymph node biopsy is indicated for ductal carcinoma in situ, with prophylactic mastectomy, breast cancer patients with previous reduction mammoplasty and breast implants.
[ترجمه ترگمان]biopsy غدد لنفاوی برای ductal ductal در محل، با mastectomy prophylactic (mastectomy mastectomy)، بیماران مبتلا به سرطان سینه با mammoplasty کاهش قبلی و کاشت سینه نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]بیوپسی گره لنفاوی Sentinel برای کارسینوم داکتال در محل، با ماستکتومی پیشگیرانه، بیماران مبتلا به سرطان پستان با کاهش قبلی mammoplasty و کاشت سینه مشخص می شود

11. Conclusion: Lymph node metastasis well - differentiated thyroid cancer is unstable.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: سرطان تیروئید node node -، ناپایدار است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: متاستاز غدد لنفاوی به خوبی تشخیص سرطان تیروئید ناپایدار است

12. Bulbar conjunctiva may act as a local lymph node of Mooren's ulcer.
[ترجمه ترگمان]Bulbar conjunctiva ممکن است به عنوان غدد لنفاوی محلی زخم Mooren عمل کند
[ترجمه گوگل]التهاب Bulbar ممکن است به عنوان یک گره لنفاوی محلی زخم Mooren عمل کند

13. Suitable increment of dissected lymph node number would not increase the post-operative complication rate.
[ترجمه ترگمان]افزایش مناسب of غدد لنفاوی سرعت عوارض بعد از عامل را افزایش نخواهد داد
[ترجمه گوگل]افزایش مناسب عدد گره لنفاوی جدا شده، میزان عوارض پس از عمل را افزایش نخواهد داد

14. Detail of lymph node, showing stellate reticular cell in middle of field.
[ترجمه ترگمان]جزئیات گره lymph که سلول reticular را در وسط میدان نشان می دهد
[ترجمه گوگل]جزئیات گره لنفاوی، نشان دهنده سلول رتیکول ستاره در وسط میدان

15. The axillary lymph node were positive in in which 6 cases were found under the pectoralis minor muscle and above clavicle simultaneously.
[ترجمه ترگمان]غدد لنفاوی positive بود که در آن ۶ مورد تحت عضلات کوچک pectoralis و به طور همزمان به ترقوه، یافت شدند
[ترجمه گوگل]گره لنفاوی زیر بغل مثبت بود که در آن 6 مورد تحت عضله کوچک پورتالیس و به طور همزمان کلوئیکل یافت شد


کلمات دیگر: