shingly
shingly
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• covered with small weathered stones or pebbles
جملات نمونه
1. It was uncomfortable walking barefoot on the shingly beach.
[ترجمه ترگمان]پابرهنه راه رفتن روی ساحل شنی بود
[ترجمه گوگل]ناراحت کننده بود که پابرهنه را در ساحل شینلی راه می انداخت
[ترجمه گوگل]ناراحت کننده بود که پابرهنه را در ساحل شینلی راه می انداخت
2. I prefer a sandy beach to a shingly one.
[ترجمه ترگمان]من یه ساحل شنی برای یه shingly رو ترجیح میدم
[ترجمه گوگل]من یک ساحل شنی را به یک شینو ترجیح می دهم
[ترجمه گوگل]من یک ساحل شنی را به یک شینو ترجیح می دهم
3. So we're left cast up on the sharp-edged shingly shores of realism.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما از کرانه های تیز و لبه تیز واقع گرایی رها می شویم
[ترجمه گوگل]بنابراین ما در سواحل شیب دار واقعگرا قرار داریم
[ترجمه گوگل]بنابراین ما در سواحل شیب دار واقعگرا قرار داریم
4. I prefer a sandy beach to a shingly beach.
[ترجمه ترگمان]من یه ساحل شنی به یه ساحل شنی ترجیح میدم
[ترجمه گوگل]من یک ساحل شنی را به یک ساحل شومانه ترجیح می دهم
[ترجمه گوگل]من یک ساحل شنی را به یک ساحل شومانه ترجیح می دهم
5. Finally the sea encroached on this topography producing steep cliffs, inlets, sea stacks and sandy or shingly beach deposits.
[ترجمه ترگمان]سرانجام دریا به این توپوگرافی وارد شد که صخره های پرشیب، inlets، انبارهای دریایی و ساحل شنی یا ساحلی را تولید می کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت دریا بر روی این توپوگرافی تأثیر گذاشت که صخره های شیب دار، ورودی ها، پشته های دریایی و رسوبات شن و ماسه و یا شینگلی ساحل را ایجاد می کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت دریا بر روی این توپوگرافی تأثیر گذاشت که صخره های شیب دار، ورودی ها، پشته های دریایی و رسوبات شن و ماسه و یا شینگلی ساحل را ایجاد می کرد
کلمات دیگر: