کلمه جو
صفحه اصلی

intro


مخفف: (خودمانی) معرفی، شناخت، پیشوند: به درون، درون سوی، درون [introvert]، معرفی، مقدمه، آشناسازی، شناخت مخفف: معرفی، آشناسازی مخفف: مقدماتی، آغازین

انگلیسی به فارسی

مخفف: (عامیانه) معرفی، شناخت


مخفف: معرفی، مقدمه، آشناسازی


مخفف: مقدماتی، آغازین


مقدمه


انگلیسی به انگلیسی

پیشوند ( prefix )
• : تعریف: inward; into; in.

- introvert
[ترجمه ترگمان] درونگرا
[ترجمه گوگل] خویشتن گرای
- introspection
[ترجمه ترگمان] درون گرایی
[ترجمه گوگل] خودآزمایی
- introduce
[ترجمه ترگمان] معرفی
[ترجمه گوگل] معرفی کنید

• inwardly, within
act of introducing; act of acquainting one person with another; preface, foreword (in a book or other work); something introduced, something new; basic textbook, introductory manual

جملات نمونه

1. I'd like an intro to that girl you were talking to!
[ترجمه ترگمان]دوست دارم با اون دختری که باه اش حرف می زدی صحبت کنم
[ترجمه گوگل]من یک مقدمه را به آن دختر که صحبت می کردید می خواهم!

2. This song has a brilliant piano intro.
[ترجمه ترگمان] این آهنگ یه مقدمه brilliant
[ترجمه گوگل]این آهنگ مقدمه پیانو درخشان دارد

3. There's an intro of eight bars before you come in.
[ترجمه ترگمان]قبل از آمدن شما یک مقدمه هشت میله هست
[ترجمه گوگل]مقدمه ای از هشت میله قبل از وارد شدن وجود دارد

4. Seynes - see intro to that section.
[ترجمه ترگمان] مقدمه شو به اون بخش بگو
[ترجمه گوگل]Seynes - مقدمه ای را برای آن بخش مشاهده کنید

5. Kids getting out of Intro thought they were hot, anxious to get the first Kilroy, or punching knockdown.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از Intro بیرون می آمدند و فکر می کردند که آن ها گرم و مشتاق بودند تا اولین Kilroy یا punching را بگیرند
[ترجمه گوگل]بچه ها از ورود به سایت فکر می کردند که داغ بودند، مشتاق بودند تا اولین Kilroy را بگیرند و یا نابودی مشت زدند

6. Over the intro Gary would always give his little speech, very quietly - almost to himself.
[ترجمه ترگمان]در پایان جنگ گری بک همیشه سخنرانی کوتاهی می کرد، خیلی آرام و تقریبا به خودش
[ترجمه گوگل]بیش از مقدمه گری همیشه سخنرانی خود را، بسیار آرام - تقریبا به خود

7. I'll start off with a brief intro.
[ترجمه ترگمان]با مقدمه کوتاهی شروع می کنم
[ترجمه گوگل]من با یک مقدمه کوتاه شروع میکنم

8. But, in between the intro and outro patters, something happened.
[ترجمه ترگمان]اما در میان این مقدمه و مقدمه، چیزی اتفاق افتاد
[ترجمه گوگل]اما، در میان مقدمه و خارج از منزل، چیزی اتفاق افتاده است

9. The intro at the beginning of the game is most excellent!
[ترجمه ترگمان]مقدمه آغاز بازی بسیار عالی است!
[ترجمه گوگل]مقدمه در آغاز بازی بسیار عالی است!

10. The next example is the catchy syncopated intro riff taken from the single Teaser.
[ترجمه ترگمان]مثال بعدی is catchy intro است که از تک teaser گرفته شده است
[ترجمه گوگل]مثال بعدی این است که از یک تیزر مجزا گرفته شده است

11. It also features Ultramarine's own intro and interlinking music in between.
[ترجمه ترگمان]همچنین intro خود و لینک های لینک های بین آن ها را نیز در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]همچنین دارای مقدمه و موسیقی بین المثنی Ultramarine است

12. There will then be a 30-second introduction from the general manager of the Ford division and another 30-second intro from Spielberg.
[ترجمه ترگمان]سپس یک مقدمه ۳۰ ثانیه ای از مدیر کل بخش فورد و یک نسخه سی ثانیه ای دیگر از Spielberg وجود خواهد داشت
[ترجمه گوگل]پس از آن یک نشریه 30 ثانیه ای از مدیر کل بخش فورد و یک مقدمه 30 ثانیه ای از اسپیلبرگ وجود خواهد داشت

13. Course is three years, get from Intro through Intermediate if yur under nine.
[ترجمه ترگمان]زمین سه سال است، اگر زیر نه سال از Intro عبور کند
[ترجمه گوگل]دوره سه ساله است، از طریق وارد شدن از طریق متوسط، اگر yur کمتر از نه سال داشته باشد

14. Intro 2 : Biological Side of Computational Biology ; Central Dogma ; Comparative Genomics; Models & Real World Applications.
[ترجمه ترگمان]Intro ۲: جنبه زیستی زیست شناسی محاسباتی، Dogma مرکزی؛ Genomics Comparative؛ مدل های & دنیای واقعی
[ترجمه گوگل]مقدمه 2: زیست شناسی زیست شناسی محاسباتی؛ داگن مرکزی؛ ژنومیک مقایسه مدل ها * برنامه های واقعی در جهان

پیشنهاد کاربران

معرفی، شناخت، مقدمه، آشناسازی، شناخت


کلمات دیگر: