کلمه جو
صفحه اصلی

entrepreneur


معنی : موسس شرکت، کارگشا، مقدم کمپانی، پیش قدم درتاسیس
معانی دیگر : (کسی که با قبول مخاطرات احتمالی سرمایه ی خود را در کارهای تولیدی به کار می اندازد و کار ایجاد می کند) کار آفرین، کارکیا

انگلیسی به فارسی

کارگشا، مقدم کمپانی، مؤسس شرکت، پیش‌قدم در تأسیس


کارآفرین، موسس شرکت، کارگشا، مقدم کمپانی، پیش قدم درتاسیس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: entrepreneurial (adj.), entrepreneurship (n.)
• : تعریف: someone who assumes the financial risk of beginning and operating one or several businesses.

- Success as an entrepreneur has much to do with making wise investments at the right time.
[ترجمه ابراهیم] موفقیت به عنوان یک کارآفرین به سرمایه گذاری عاقلانه در زمان مناسب بستگی دارد .
[ترجمه روزبه] موفقیت کاسب کارانه با سرمایه گذاری خردمندانه در زمان مناسب به دست می آید
[ترجمه فروغ] موفق شدن یک کار افرین بستگی زیادی دارد به سرمایه گذاری عاقلانه در زمان مناسب.
[ترجمه سلیمانی] کارآفرین، فردی دارای ایده و فکر نو و خلاق برای ایجاد یک کسب و کار تابتواند محصول یا خدمتی جدید به بازار ارائه دهد.
[ترجمه sara] موفق شدن ( کامروایی، پیروزی ) به عنوان یک سرمایه گذار، ارتباط بسیاری به سرمایه گذاری هوشمندانه در زمان مناسب دارد.
[ترجمه ترگمان] موفقیت به عنوان یک کارآفرین می تواند با ایجاد سرمایه گذاری های عاقلانه در زمان مناسب انجام دهد
[ترجمه گوگل] موفقیت به عنوان یک کارآفرین برای سرمایه گذاری عاقلانه در زمان مناسب بستگی دارد

• one who undertakes and assumes the risk of a business enterprise; contractor
an entrepreneur is a person who sets up businesses.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] موسس شرکت

مترادف و متضاد

موسس شرکت (اسم)
entrepreneur

کارگشا (اسم)
entrepreneur

مقدم کمپانی (اسم)
entrepreneur

پیش قدم درتاسیس (اسم)
entrepreneur

person who starts a business alone


Synonyms: administrator, backer, businessperson, contractor, executive, founder, impressario, industrialist, manager, organizer, producer, promoter, undertaker


جملات نمونه

1. The entrepreneur takes business risks in the hope of making a profit.
[ترجمه ترگمان]کارآفرین ریسک کسب وکار را به امید سود بردن می گیرد
[ترجمه گوگل]کارآفرین با امید به دست آوردن سود، خطرات تجاری را به خطر می اندازد

2. The Swiss entrepreneur has pulled the plug on any further investment in the firm.
[ترجمه بامداد] کار آفرین سوئیسی هر گونه سرمایه گذاری بیشتر در موسسه را متوقف کرده است
[ترجمه فروغ] کار افرین سویسی هرگونه سرمایه گذاری بیشتر در شرکت را رد کرده است.
[ترجمه ترگمان]کارآفرین سویسی بر روی هر گونه سرمایه گذاری بیشتر در این شرکت سرمایه گذاری کرد
[ترجمه گوگل]کارآفرین سوئیس پلاگین را برای سرمایه گذاری بیشتر در شرکت متصل کرده است

3. Download free, customizable business forms from Entrepreneur. com.
[ترجمه ترگمان]Download آزاد و سفارشی از کارآفرین را دانلود کنید com
[ترجمه گوگل]دانلود رایگان فرم های کسب و کار قابل تنظیم از کارآفرین کام

4. An entrepreneur is more than just a risk taker. He is a visionary.
[ترجمه فروغ] یک کار افرین بیش از انکه یک فرد ربسک کننده باشد باید دارای دیدگاهی وسیع و باز باشد
[ترجمه ترگمان]کار آفرین بیش از یک ریسک کننده است او یک visionary
[ترجمه گوگل]کارآفرین بیش از یک ریسک پذیر است او یک چشم انداز است

5. Entrepreneur Sunny Cloud distributed the test without going through the FDA approval process that Brown completed.
[ترجمه 4روغ] کار افرین سانی کلود بدون انکه پروسه تاییده FDA را که توسط Brown تکمیل شده بود انجام دهد تست را توزیع کرد .
[ترجمه ترگمان]کارآفرین سانی ابری این تست را بدون ادامه فرآیند تایید FDA که براون تکمیل کرد توزیع کرد
[ترجمه گوگل]ابرهای آفتابی کارآفرین، بدون گذر از فرآیند تأیید FDA که براون تکمیل شده، آزمایش را توزیع کرد

6. One entrepreneur we talked to almost made a terrible mistake.
[ترجمه ترگمان]یک کارآفرین ما صحبت کردیم که تقریبا یک اشتباه وحشتناک بود
[ترجمه گوگل]یک کارآفرین که تقریبا به اشتباه وحشتناکی صحبت کردیم

7. An Indiana entrepreneur has designed a new type of towel rack that fits behind a door.
[ترجمه ترگمان]یک کارآفرین در ایالت ایندیانا نوع جدیدی از rack را طراحی کرده است که در پشت یک در قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]یک کارآفرین ایندیانا یک نوع جدید از رول حوله طراحی کرده است که در پشت درب قرار دارد

8. In fact, this is exactly what an entrepreneur we talked to faced.
[ترجمه ترگمان]در واقع، این دقیقا همان چیزی است که یک کارآفرین با آن روبرو شدیم
[ترجمه گوگل]در واقع، این همان چیزی است که یک کارآفرین ما با آن مواجه شدیم

9. If these conditions were not met, the would-be entrepreneur could seek legal redress.
[ترجمه ترگمان]اگر این شرایط برآورده نشود، کارآفرین می تواند به دنبال جبران قانونی باشد
[ترجمه گوگل]اگر این شرایط نتواند برآورده شود، کارآفرین می تواند از حق تقاضای قانونی برخوردار باشد

10. As an entrepreneur, you will need to develop your own USP.
[ترجمه ترگمان]شما به عنوان یک کارآفرین باید USP خود را توسعه دهید
[ترجمه گوگل]به عنوان یک کارآفرین، باید USP خود را توسعه دهید

11. But the true meaning of the word entrepreneur is far broader.
[ترجمه ترگمان]اما معنای واقعی کلمه کارآفرین بسیار وسیع تر است
[ترجمه گوگل]اما معنای واقعی کلمه کارآفرین بسیار وسیع تر است

12. The roller-coaster ride of the successful entrepreneur has many such twists and turns.
[ترجمه ترگمان]گردش roller کارآفرین موفق بسیاری از این پیچ و خمی را دارد
[ترجمه گوگل]سوار غلتکی کار آسانی کارآفرین موفق بسیاری از پیچ و تاب و پیچیده است

13. Geoffrey himself was unrecognisable as the well-turned-out business entrepreneur of Hong Kong.
[ترجمه ترگمان]خود جفری نمی توانست به عنوان یک کارآفرین حرفه ای شناخته شده در هنگ کنگ شناخته شود
[ترجمه گوگل]جفری خود را به عنوان کارآفرین کسب و کار خوب از هنگ کنگ غیر قابل تشخیص بود

14. As an entrepreneur, it is inevitable that you will be buffeted from side to side as you experience the roller coaster.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک کارآفرین، اجتناب ناپذیر است که شما از یک طرف به سمت یک ترن هوایی گرفتار خواهید شد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک کارآفرین، اجتناب ناپذیر است که شما به عنوان غواصی غواصی تجربه خواهید کرد که از طرف دیگر به سمت شما سوار می شود

The free market led to the appearance of an entrepreneurial class and the creation of jobs.

بازار آزاد موجب ظهور طبقه‌ی کارآفرینان و ایجاد کار گردید.


New York entrepreneurs headed for California.

کارآفرینان نیویورکی به کالیفرنیا روی می‌آوردند.


the spirit of entrepreneurship

روح (یا روحیه‌ی) کارآفرینی


پیشنهاد کاربران

کارآفرین

کار آفرین_ موسس شرکت

نوپاسودآور

کار آفرین. تاسیس کننده کار

مبتکر

کارآفرین درون سازمانی
به شخصی گفته میشه که لزوما کسب و کاری و راه نمی اندازه ولی درون سازمان همیشه پیش قدم و مبتکر هست.

کارآفرین، سرمایه گذار

کسی که کسب و کار خودش را دارد
As an entrepreneur, I’ve just set up my own baking business. I make cakes for special occasions.

💣 تحلیل دقیق واژه ی ENTREPRENEUR تلفظ/ واژگان نزدیک :

🛡 تعریف انگلیسی Entrepreneur :
Somebody who sees a new opportunity and creates a new business to exploit it

🛡 نحوه ی تلفظ Entrepreneur :
آنت رِ پِرِ نُر
AANTRE PRE NOR

🛡تلفظ Entrepreneurial :
آنت رِ پِرِ نُریُل

🛡تلفظ Entrepreneurship :
آنت رِ پِرِ نُرشِپ

■Entrepreneur : کارآفرین ( n )
مثال : Bill Gates is a rich succesful Entrepreneur
Becoming a successful Entrepreneur is a laborious process
🔺️Laborious : وقت گیر ( چیزیکه نیازمند وقت و تلاش زیادی است )

■Entrepreneurs : جمع واژه ی بالا به معنی کار آفرینان
مثال : Jeff bezos and bill gates are Entrepreneurs

■Entrepreneurship : کارآفرینی ( n )
Entrepreneurship is my job شغلم کارآفرینیه.

■Entrepreneurial : مربوط به کارآفرینی - کارآفرینی ( adj )
مثال : Entrepreneurial skills/abilites/culture

*چند نمونه از ویژگی هایی که به کارآفرینان نسبت میدهند:
🔵They are :
🔴Open - minded روشنفکر یا intellectual
🔴Confident با اعتماد بنفس یا certain/assured
🔴Disciplined منضبط ( با انضباط )
🔴Self - starters : خود شروع کننده ( پیشتاز )
🔴 Opportunist : فرصت طلب یا opportunistic person
🔴Determined : مصمم یا همون Diligent به معنای سخت کوش و کوشا / industrious سخت کوش/assiduous ساعی، سخت کوش، با پشتکار / hard - working یا hard - worker
🔴 purposeful هدفمند - هدف دار - معنی دار ( purposeful silence سکوت معنی دار )
🔴self - made خود ساخته
🔴Creative خلاق
🔴Competitive مبارزه و رقابت طلب
🔴خستگی ناپذیر : Tireless - indefatigable - untiring -
🔴 Adaptable : وفق پذیر - سازگار - انعطاف پذیر ( آدمی که مثل مایع میمونه و حتی توی روزای سختم تغییر شکل میده و باهاش کنار میاد )
🔴 Fast Learners : زود آموز
🔴 They Have Strong People Skills
🔴 They have a very strong work Ethic خوی سخت کارکردن رو دارن
🔴 Tons of Courage : شجاعت زیادی لز خودشون نشون میدن
🔴 Strong Business Acumen
* Acumen : تیزهوشی ( فراست )
noun [noncount] : the ability to think clearly and make good decisions
Her political acumen won her the election.
a lack of business/financial acumen

someone who starts a new business or arranges business deals in order to make money, often in a way that involves financial risks

به جمله زیر برای درک بیشتر دقت فرمایید :
Honestly, I think the idea that you need a lot of money to fund a startup ( new company ) is a
cop - out ( bad excuse ) . A lot of super successful entrepreneurs were college dropouts ( person who stopped studying ) , and they
founded their companies with practically nothing

. . . . . . . . . . . . . . .

cop - out :الکی بهانه غیرموجه اوردن
dropouts :ترک تحصیل کرده ها
fund :تامین بودجه کردن، سرمایه گذاری کردن و. . . .

entrepreneur ( اقتصاد )
واژه مصوب: کارآفرین
تعریف: شخصی که با ابتکار عمل و با هدف انتفاع، کسب وکاری را سازماندهی و راه اندازی می کند


کلمات دیگر: