کلمه جو
صفحه اصلی

chilled


معنی : سرد، خنک، سرد شده
معانی دیگر : chilly : سرد

انگلیسی به فارسی

( chilly =) سرد، خنک


سرد، خنک، سرد شده


انگلیسی به انگلیسی

• cold, cooled, frigid, having a cold

دیکشنری تخصصی

[نساجی] سرد شده
[پلیمر] سرد شده

مترادف و متضاد

سرد (صفت)
algid, cold, cool, chilled, chilly, standoff, fresh, standoffish, arctic, distant, nipping, wintry, raw

خنک (صفت)
algid, cold, cool, chilled, chilly, fresh, flat, insipid, vapid, breezy, frigid, icy

سرد شده (صفت)
chilled

جملات نمونه

1. my fingers are chilled
انگشتانم سرد شده.

2. I suddenly felt chilled and had to go indoors.
[ترجمه ترگمان]ناگهان احساس سرما کردم و مجبور شدم به خانه بروم
[ترجمه گوگل]ناگهان احساس سردی کردم و مجبور شدم به داخل خانه بروم

3. I was frozen/chilled to the bone after waiting so long for the bus.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه منتظر اتوبوس بودم، یخ زده بودم
[ترجمه گوگل]بعد از انتظار برای اتوبوس، من به استخوان منجمد شدم

4. Come by the fire you must be chilled to the marrow!
[ترجمه ترگمان]بیا کنار آتش باید تا مغز استخوانش یخ زده باشی!
[ترجمه گوگل]بیا از آتش باید به مغز خنک شود!

5. Wade placed his chilled hands on the radiator and warmed them.
[ترجمه ترگمان]وید دست های سردش را روی رادیاتور گذاشت و گرم کرد
[ترجمه گوگل]Wade دست های سردش را روی رادیاتور گذاشت و آنها را گرم کرد

6. The wine is best served chilled.
[ترجمه ترگمان]شراب بهترین است که یخ کرده باشد
[ترجمه گوگل]شراب بهترین خدمت می کند

7. The dreadful sight chilled her to the marrow.
[ترجمه ترگمان]منظره وحشتناک تا مغز استخوانش یخ زده بود
[ترجمه گوگل]دید بدبختی او را به مغز خنک کرد

8. The anger in his face chilled her.
[ترجمه ترگمان]خشم در چهره اش منجمد شد
[ترجمه گوگل]خشم در چهره او را سرد کرد

9. What he saw chilled his blood.
[ترجمه ترگمان]چیزی که او دید، خون او را در سینه حبس کرد
[ترجمه گوگل]چه چیزی او را دید که خونش را سرد کرد

10. You must be chilled to the bone sitting out here!
[ترجمه ترگمان]تو باید از این که این بیرون نشسته باشی یخ زده باشی!
[ترجمه گوگل]شما باید به استخوان نشسته در اینجا سرد شود!

11. His threat chilled her to the marrow.
[ترجمه ترگمان]تهدید او تا مغز استخوانش یخ زده بود
[ترجمه گوگل]تهدید او او را به مغز خنک کرد

12. An exposed garden may be chilled by cold winds.
[ترجمه ترگمان]یک باغ بی حفاظ ممکن است با باده ای سرد یخ زده باشد
[ترجمه گوگل]یک باغ در معرض هوای سرد باد است

13. This wine is best served chilled.
[ترجمه ترگمان]این شراب بهترین خدمت است
[ترجمه گوگل]این شراب بهترین خدمت است

14. The rain has chilled me to the bone.
[ترجمه ترگمان]باران باعث سرما من شده
[ترجمه گوگل]باران من را به استخوان خنک کرده است

پیشنهاد کاربران

Chilled beef گوشت تازه


کلمات دیگر: