کلمه جو
صفحه اصلی

enrich


معنی : غنی کردن، پرمایهکردن، توانگر کردن، غنیساختن
معانی دیگر : پول دار کردن، ثروتمند کردن، دولتمند کردن، ارزشمند کردن، (ویتامین یا مواد مغذی یا کود و غیره) دادن به، بارور کردن، توانمند کردن

انگلیسی به فارسی

غنی کردن، پرمایه کردن، توانگرکردن


غنی سازی کنید، غنی کردن، پرمایهکردن، توانگر کردن، غنیساختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: enriches, enriching, enriched
مشتقات: enrichingly (adv.), enrichment (n.)
(1) تعریف: to increase the wealth of.
مترادف: aggrandize
متضاد: impoverish

- Poachers enrich themselves while reducing the number of these animals to near extinction.
[ترجمه بردیا] شکارچیان غیر قانونی خودشان را با کاهش تعداد این حیوانات ثروتمند می کنند و آنها را تا مرز انقراض جلو می برند
[ترجمه ترگمان] Poachers خودشان را غنی می کنند در حالی که تعداد این حیوانات در نزدیکی انقراض را کاهش می دهند
[ترجمه گوگل] شیطانهای خود را در حالی که تعداد این حیوانات را تا نزدیک انقراض کاهش می دهد، غنی می کنند
- The new director hoped to enrich the company with an innovative product line.
[ترجمه ترگمان] مدیر جدید امیدوار است که این شرکت را با یک خط تولید نوآورانه غنی نماید
[ترجمه گوگل] مدیر جدید امیدوار بود که شرکت را با خط تولید نوآورانه غنی سازد

(2) تعریف: to provide with an increased quantity of any valuable or desirable thing or quality.
مترادف: enhance
متضاد: deprive, impoverish, rob
مشابه: ameliorate, better, elevate, fortify, heighten, improve, increase, upgrade

- The teacher enriched the students' understanding of philosophy.
[ترجمه ترگمان] معلم دانش آموزان را به درک فلسفه رساند
[ترجمه گوگل] معلم غرض درک دانش آموزان از فلسفه بود
- The milk is enriched with vitamin D.
[ترجمه ترگمان] شیر با ویتامین D غنی می شود
[ترجمه گوگل] شیر با ویتامین D غنی شده است

(3) تعریف: to cause to be more interesting, important, or rewarding.
مترادف: enhance
مشابه: ameliorate, better, improve, sweeten, upgrade

- They enriched the school's curriculum by adding more art and music.
[ترجمه ترگمان] آن ها برنامه درسی مدرسه را با افزودن هنر و موسیقی بیشتر غنی کردند
[ترجمه گوگل] آنها با افزودن هنر و موسیقی بیشتر، برنامه درسی مدرسه را غنی کردند
- I have always found that reading enriches my life.
[ترجمه ترگمان] من همیشه این کتاب مقدس را در زندگیم دیده ام
[ترجمه گوگل] من همیشه متوجه شده ام که خواندن زندگی من را غنی می کند

(4) تعریف: to increase the attractiveness of, as by decoration.
مترادف: decorate, embellish, enhance
مشابه: adorn, improve, ornament, sweeten

• make rich, improve, make better
to enrich something means to improve its quality by adding something to it.
to enrich someone means to make them richer; a formal use.
to enrich a substance means to increase the proportion of one component in relation to the others; a technical term in physics.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] پرمایه کردن - تقویت کردن رنگ

مترادف و متضاد

غنی کردن (فعل)
enrich, richen

پرمایه کردن (فعل)
fortify, enrich

توانگر کردن (فعل)
increase, enrich

غنی ساختن (فعل)
enrich, make rich

improve, embellish


Synonyms: adorn, aggrandize, ameliorate, augment, beef up, better, build, build up, cultivate, decorate, develop, endow, enhance, figure in, flesh out, grace, hike up, hop up, jack up, jazz up, make rich, ornament, pad, parlay, pour it on, pyramid, refine, run up, soup up, spike, step up, supplement, sweeten, up, upgrade


Antonyms: decrease, deplete, impoverish, reduce, take


جملات نمونه

1. to enrich a curriculum
برنامه ی آموزشی را غنی کردن

2. to enrich a soil with fertilizer
خاک را با کود تقویت کردن

3. By reading we enrich the mind; by conversation we polish it.
[ترجمه ترگمان]با خواندن ذهن ما موضوع را غنی می کنیم، با صحبت کردن آن را تمیز می کنیم
[ترجمه گوگل]با خواندن ما ذهن را غنی می کنیم؛ با صحبت کردن ما آن را له می کنیم

4. Add fertilizer to enrich the soil.
[ترجمه ترگمان]کود را برای غنی سازی خاک اضافه کنید
[ترجمه گوگل]اضافه کردن کود برای غنی سازی خاک

5. The farmers ploughed the vegetable leaves back to enrich the soil.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان برگ های گیاهی را شخم می زدند تا خاک را غنی کنند
[ترجمه گوگل]کشاورزان برگ های سبزیجات را به غنی سازی خاک خرد کردند

6. It is important to enrich the soil prior to planting.
[ترجمه ترگمان]مهم است که قبل از کاشت خاک، خاک را غنی کنید
[ترجمه گوگل]مهم است قبل از کاشت خاک را غنی سازی کنید

7. The discovery of gold in the valleys will enrich the poor mountain area.
[ترجمه ترگمان]کشف طلا در دره ها باعث غنی شدن منطقه کوهستانی فقیر خواهد شد
[ترجمه گوگل]کشف طلا در دره ها، منطقه کوه فقیر را غنی سازی می کند

8. He will drain, rather than enrich, the country.
[ترجمه ترگمان]او به جای غنی سازی، کشور را تخلیه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او کشور را به جای غنی سازی، تخلیه خواهد کرد

9. Some cream will enrich the sauce.
[ترجمه ترگمان]مقداری کرم سس را غنی می کند
[ترجمه گوگل]برخی از کرم سس را غنی سازی می کند

10. Education can greatly enrich your life .
[ترجمه ترگمان]تحصیل می تواند به شدت زندگی شما را غنی کند
[ترجمه گوگل]آموزش و پرورش می تواند تا حد زیادی زندگی شما را غنی کند

11. They were accused of using their position to enrich themselves.
[ترجمه ترگمان]آن ها متهم به استفاده از موقعیت خود برای غنی سازی خود بودند
[ترجمه گوگل]آنها به استفاده از موقعیت خود برای غنی سازی خود متهم شدند

12. Shareholder activists argue that such perks unduly enrich outside directors, encourage them to stay too long and endanger their independence.
[ترجمه ترگمان]فعالان سهامداران مدعی هستند که چنین perks بی جهت مدیران بیرونی را غنی می کند، آن ها را تشویق می کند که بیش از حد طولانی بمانند و استقلال خود را به خطر بیاندازند
[ترجمه گوگل]فعالان سهامدار ادعا می کنند که چنین صاحبنظران به طور غریزی در خارج از مدیران غنی سازی می کنند، آنها را تشویق می کند که بیش از حد طول بکشد و استقلال خود را به خطر بیاندازند

13. The idea was to prevent erosion and enrich the soil.
[ترجمه ترگمان]این ایده جلوگیری از فرسایش و غنی کردن خاک بود
[ترجمه گوگل]این ایده برای جلوگیری از فرسایش و غنی سازی خاک بود

14. Most people agree that immigrant communities enrich our culture.
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم بر این باورند که جوامع مهاجر فرهنگ خود را غنی می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر مردم بر این باورند که جوامع مهاجر فرهنگ ما را غنی می کنند

The expanding economy gradually enriched a large number of people.

اقتصاد شکوفا کم‌کم تعداد زیادی از مردم را به ثروت رساند.


to enrich a curriculum

برنامه‌ی آموزشی را غنی کردن


to enrich a soil with fertilizer

خاک را با کود تقویت کردن


enriched bread

نان غنی‌شده (به‌طور معمول با ویتامین و غیره)


پیشنهاد کاربران

فزونی بخشیدن

Make better. , improve, increase

پر بار کردن

بر افزودن، ( وضع یا کیفیت ) بهتر کردن
بهبود بخشیدن، به سامان کردن، اصلاح کردن
تقویت کردن، تکمیل کردن، زیاد شدن، علاوه کردن


ارتقا

غنا بخشیدن

تجهیز کردن

غنی کردن، حاصل خیز کردن

پر کردن جیب.

ترجمه ی متن زیر: شکارچیان غیرمجاز جیب شان رابه قیمت کاهش جمعیت حیوانات در حال انقراض پر می کنند.

Poachers enrich themselves while reducing the number of these animals to near extinction.


کلمات دیگر: