کلمه جو
صفحه اصلی

discontinuous

معنی : متناوب، ناپیوسته، غیر مداوم
معانی دیگر : نامداوم، ناپیگیر، ادواری، گاهوار، گسسته، (ریاضی) ناپیوسته

انگلیسی به فارسی

جداجدا، نامداوم، منفصل، ناپیوسته

انگلیسی به انگلیسی

• not continuous, lacking sequence, discrete, intermittent
a process that is discontinuous happens in stages with intervals between them, rather than continuously; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ناپیوسته - گسسته - جریان گسسته
[برق و الکترونیک] ناپیوسته
[زمین شناسی] ناپیوسته، گسسته
[نساجی] غیر مداوم
[ریاضیات] ناپیوسته، منفصل، ناپیوسته، گسسته، منفصل، شکسته، انفصالی

مترادف و متضاد

متناوب (صفت)
staggering, alternate, intermittent, alternative, alternating, periodic, sporadic, discontinuous, spasmodic
ناپیوسته (صفت)
discontinuous
غیر مداوم (صفت)
discontinuous, halting

broken; intermittent

Synonyms: alternate, desultory, disconnected, disjointed, disordered, fitful, gaping, inchoate, incoherent, incohesive, interrupted, irregular, muddled, spasmodic, unconnected, unorganized

Antonyms: connected, contiguous, continuous, regular, unbroken, discord [n1] conflict, disagreement animosity, antagonism, antipathy, clash, clashing, collision, contention, difference, disaccord, discordance, discrepancy, disharmony, dispute, dissension, dissent, dissidence, dissonance, disunion, disunity, division, enmity, friction, fuss, hassle, hostility, incompatibility, incongruity, inharmony, lack of concord, mischief, opposition, polarization, rancor, row, ruckus, rupture, scene, spat, split, static, strife, variance, wrangling; concept 388 —Ant. accord, agreement, cooperation, harmony, peace

جملات نمونه

1. discontinuous function
تابع ناپیوسته
2. a series of discontinuous events
یک سلسله رویدادهای متناوب
3. his education was shallow and discontinuous
آموزش او سطحی و ناپیوسته بود.
4. The wave can not be discontinuous.
[ترجمه ترگمان]این موج نمی تواند ناپیوسته باشد
[ترجمه گوگل]موج نمی تواند قطع شود
5. The discontinuous change constitutes a scientific revolution.
[ترجمه ترگمان]تغییر ناپیوسته یک انقلاب علمی است
[ترجمه گوگل]تغییر دائمی یک انقلاب علمی است
6. Psychotic illness itself is frequently a discontinuous event and mostly inimical to organised thought.
[ترجمه ترگمان]خود بیماری اغلب یک رویداد ناپیوسته و اغلب مغایر با افکار سازمان یافته است
[ترجمه گوگل]خودکشی روانگردان اغلب یک رویداد متداول است و عمدتا به فکر تفکر سازمان یافته است
7. Somehow, a continuous process-natural selection-has given rise to discontinuous entities called species.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، یک انتخاب طبیعی - یک انتخاب طبیعی - به نهاده ای ناپیوسته به نام گونه ها داده شده است
[ترجمه گوگل]بعنوان مثال، یک فرایند پیوسته - طبیعی انتخابی - باعث ایجاد ناپیوسته ای به نام گونه ها شده است
8. In this paper, discontinuous Galerkin method (DGM) is used to numerically simulate spherical explosion in air.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله از روش ناپیوسته ناپیوسته (DGM)برای شبیه سازی عددی یک انفجار کروی در هوا استفاده شده است
[ترجمه گوگل]در این مقاله، روش Galerkin متداول (DGM) برای عددی شبیه سازی انفجار کروی در هوا استفاده می شود
9. Discontinuous shot-peening can lead to crack initiation at the tensile surface stresses adjacent to edges of abrupt compressive layer run outs (no fadeout).
[ترجمه ترگمان]Discontinuous shot - peening می تواند منجر به شروع ترک در سطح کشش سطحی در مجاورت با لبه های تک لایه کنترل ناگهانی (بدون fadeout)شود
[ترجمه گوگل]تکه تکه شدن انفجاری می تواند منجر به ایجاد ترک در سطوح تنش سطحی در مجاورت لبه های ناگهانی لایه های فشاری شده (بدون محو شدن) شود
10. Electrophoresis in discontinuous buffer system was applied to fractionalize the pancreatic amylase isoenzymes.
[ترجمه ترگمان]Electrophoresis در سیستم حایل ناپیوسته به fractionalize the pancreatic اعمال شد
[ترجمه گوگل]الکتروفورز در سیستم بافر متقاطع برای حذف ایزوآنزیم های آمیلاز پانکراس استفاده شد
11. Traditionally discontinuous deformation analysis ( DDA ) method adopts linear displacement mode, which has many defects.
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، تحلیل تغییر شکل ناپیوسته (DDA)حالت جابجایی خطی را اتخاذ می کند که دارای نقص های زیادی است
[ترجمه گوگل]روش تجزیه و تحلیل تغییر شکل سنتی (DDA) حالت جابجایی خطی را تصویب می کند که دارای نقایص بسیاری است
12. This scheme uses smooth wave instead of discontinuous wave, so the wave in time field is continuous phase and has good frequency spectrum characteristics.
[ترجمه ترگمان]این طرح به جای موج ناپیوسته از موج صاف استفاده می کند، بنابراین موج در میدان زمانی یک فاز پیوسته بوده و دارای ویژگی های طیفی فراوانی می باشد
[ترجمه گوگل]این طرح از موج صاف به جای موج متداول استفاده می کند، به طوری که موج در زمینه زمان فاز پیوسته و ویژگی های طیف فرکانس خوب است
13. The problem of attitude angle jumping and discontinuous in simulation was analyzed.
[ترجمه ترگمان]مساله نوسان زاویه برخورد و ناپیوسته در شبیه سازی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]مشکل زوایای نگرش پریدن و عدم قطع در شبیه سازی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
14. The most interesting of Parnas's points was that there are two kinds of complex systems: continuous, and discontinuous.
[ترجمه ترگمان]جالب ترین نقاط Parnas این بود که دو نوع سیستم پیچیده وجود دارد: پیوسته و ناپیوسته
[ترجمه گوگل]جالب ترین نقاط پارناس این بود که دو نوع سیستم پیچیده وجود دارد: پیوسته و متداول

a series of discontinuous events

یک سلسله رویدادهای متناوب

His education was shallow and discontinuous.

آموزش او سطحی و ناپیوسته بود.

discontinuous function

تابع ناپیوسته

پیشنهاد کاربران

بی دنباله ؛ منقطع
ابتر
ناپیوسته
کلمات دیگر: