معنی : نا سازگاری، دعوا، اختلاف، عدم هم اهنگی، عدم توافق، نفاق، دوءیت، نزاع، ناسازگار بودن، ناجور بودن
معانی دیگر : ناهم سازی، جدایی، تنافر، (صدای ناهنجار) سروصدا، قیل و قال، غرش، آوای گوش خراش
ناسازگاری، اختلاف، دعوا، نزاع، نفاق، ناجور بودن، ناسازگار بودن
اختلاف نظر، اختلاف، نفاق، نزاع، عدم توافق، دعوا، دوءیت، عدم هم اهنگی، نا سازگاری، ناجور بودن، ناسازگار بودن
noise
Synonyms: cacophony, clamor, clinker, din, disharmony, dissonance, harshness, jangle, jarring, racket, sour note, tumult
Antonyms: harmoniousness, harmony
The discord among the chieftains gradually ended up in war.
ناسازگاری خوانین کمکم به جنگ منجر شد.
the discord between the idealist and materialist philosophies
تباین بین فلسفهی مادهگرایی و فلسفهی آرمانگرایی
the braying of cars and other discords of a large city
صدای گوشخراش اتومبیلها و صداهای ناهنجار دیگر در یک شهر بزرگ