1. i couldn't tell her face in the early morning dimness
در نور کم پگاه چهره ی او را تشخیص نمی دادم.
2. I squinted to adjust my eyes to the dimness.
[ترجمه ترگمان]چشم هایم را تنگ کردم تا چشمانم را با تاریکی تطبیق دهم
[ترجمه گوگل]من چشمانم را برای تنظیم چشمانم به کم نور
3. Somehow the dimness made my footsteps sound muffled, timid.
[ترجمه ترگمان]یک جورهایی تاریکی صدای من را خفه کرده بود، ترسو
[ترجمه گوگل]به طرز وحشتناکی، صحنه های من را صدا زده، خجالت زده کرد
4. They were grey with dimness and moisture, and seemed to glisten like snails.
[ترجمه ترگمان]آن ها در تاریکی و رطوبت خاکستری بودند و به نظر می رسید که چیزی شبیه به حلزون دارند
[ترجمه گوگل]آنها خاکستری با نور کم و رطوبت داشتند و به نظر می رسید مثل حلزون های شیرین هستند
5. As his eyes adjusted to the dimness he began to feel dominated by the blank stares of the plaster martyrs.
[ترجمه ترگمان]در همان حال که چشمانش به تاریکی خیره شده بود، کم کم احساس می کرد که به آن خیره شده است
[ترجمه گوگل]چشمانش را به کم نور تنظیم کرد و شروع به احساس خیره شدن به شهادت گچ کرد
6. In the dimness, his tousled hair seemed to send out rays of its own brightness.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که در تاریکی، موهای ژولیده او پرتوه ای نور خود را بیرون می فرستد
[ترجمه گوگل]در تاریکی، موهایش به نظر می رسید که اشعه های روشنایی خود را می فرستد
7. I couldn't see his expression in the dimness, only that he was still looking at Russell.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم حالت چهره اش را در تاریکی ببینم، فقط اینکه او هنوز به راسل نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]من نمیتوانستم بیان خود را در تاریکی ببینم، تنها آنکه هنوز به راسل نگاه میکرد
8. She burst into laughter in the Sabbath dimness of the place.
[ترجمه ترگمان]در تاریکی روز یکشنبه به خنده افتاد
[ترجمه گوگل]او در تاریکی سبت آن مکان را خندید
9. There was a sort of glowing dimness in here that was strange; but superficially, nothing in the room appeared unusual.
[ترجمه ترگمان]در اینجا یک نوع of درخشان وجود داشت که عجیب بود؛ اما به طور سطحی، هیچ چیز در اتاق غیر عادی به نظر نمی رسید
[ترجمه گوگل]در اینجا نوعی تاریکی درخشان بود که عجیب بود؛ اما به ظاهر، هیچ چیز در اتاق غیر معمول ظاهر نشد
10. The tractor surged forward, into the dimness.
[ترجمه ترگمان]تراکتور به سوی تاریکی پیش رفت
[ترجمه گوگل]تراکتور به جلو حرکت کرد، به کمرنگ شدن
11. Shadowy dimness crept over the countryside.
[ترجمه ترگمان]dimness سایه وار در اطراف پراکنده می شدند
[ترجمه گوگل]تاریکی سایه بر روی حومه سرازیر می شود
12. The room was quiet in the dimness of early evening.
[ترجمه ترگمان]در تاریکی شب، اتاق ساکت و آرام بود
[ترجمه گوگل]اتاق تاریک در اوایل شب آرام بود
13. Dimness is the color in the dream glimmering.
[ترجمه ترگمان]dimness رنگی است که در خواب دیده می شود
[ترجمه گوگل]تاریک رنگ در رویای درخشان است
14. It took a while for his eyes to adjust to the dimness.
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا چشمانش به تاریکی عادت کند
[ترجمه گوگل]برای چشمانش برای کم شدن تنظیم شد