1. to describe a project in outline
نکات مهم طرحی را شرح دادن
2. to describe in detail
به تفصیل شرح دادن
3. one cannot describe you (god) for you are beyond description
نتوان وصف تو کردن که تو در وصف نگنجی
4. i can't begin to describe her beauty
زیبایی او را نمی توانم وصف کنم.
5. it is hard to describe the savor of this fruit
توصیف طعم این میوه دشوار است.
6. The police asked her to describe the two men.
[ترجمه نگار] پلیس گفت آن دو مرد را توصیف کن
[ترجمه دامون صیرفی] پلیس از او خواست که ان دو مرد را توصیف کند.
[ترجمه ترگمان]پلیس از او خواست که این دو مرد را توصیف کند
[ترجمه گوگل]پلیس از او خواست که دو مرد را توصیف کند
7. 'Register' is the term commonly used to describe different levels of formality in language.
[ترجمه ترگمان]ثبت اصطلاحی است که معمولا برای توصیف سطوح مختلف آداب و رسوم مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]'ثبت نام' واژه ای است که معمولا برای توصیف سطوح مختلف فرمالیته در زبان استفاده می شود
8. Can you describe what you saw tous?
[ترجمه علیرضا] آیا میتونی چیزی رو که از همه ما دیدی توصیف کنی؟
[ترجمه علیرضا کیمیایی] آیا میتونی اسباب بازی هایی رو که دیدی توصیف کنی
[ترجمه ترگمان]میتونی چیزی رو که همه ما رو دیدی رو توصیف کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید آنچه را که تو را دیدی توصیف کنی؟
9. Without you, my life don't know how to describe.
[ترجمه ا] بدون تو زندگی من نمی داند چگونه تعریف شود
[ترجمه ترگمان]بدون تو، زندگی من بلد نیست چه جوری توصیف کنه
[ترجمه گوگل]بدون تو زندگی من نمی داند چگونه توصیف کند
10. Words cannot describe the beauty of the scene.
[ترجمه ترگمان]کلمات نمی توانند زیبایی صحنه را توصیف کنند
[ترجمه گوگل]واژه ها نمی توانند زیبایی صحنه را توصیف کنند
11. It is very difficult to describe our joy in word.
[ترجمه ترگمان]توصیف شادی ما از کلمه دشوار است
[ترجمه گوگل]خوشبختی ما در کلام بسیار دشوار است
12. Words can hardly describe the beauty of the scene.
[ترجمه ترگمان]کلمات نمی توانند زیبایی صحنه را توصیف کنند
[ترجمه گوگل]واژه ها به سختی می توانند زیبایی صحنه را توضیح دهند
13. The role of scientists is to observe and describe the world, not to try to control it.
[ترجمه ترگمان]نقش دانشمندان، مشاهده و توصیف جهان است، نه تلاش برای کنترل آن
[ترجمه گوگل]نقش دانشمندان، مشاهده و توصیف جهان است، نه تلاش برای کنترل آن
14. No words can describe the scene.
[ترجمه ترگمان]هیچ کلمه ای نمی تواند صحنه را توصیف کند
[ترجمه گوگل]هیچ کلمه ای نمی تواند صحنه را توصیف کند
15. It's not correct to describe them as 'students'.
[ترجمه ترگمان]این درست نیست که آن ها را به عنوان دانشجو توصیف کنید
[ترجمه گوگل]درست نیست که آنها را 'دانش آموزان' توصیف کنند
16. I would describe her as handsome rather than beautiful.
[ترجمه ترگمان]من او را زیباتر از زیبایی توصیف می کنم
[ترجمه گوگل]من او را به عنوان خوش تیپ به جای زیبا توصیف می کنم
17. Can you describe him to me?
[ترجمه ترگمان]میتونی اون رو برام توصیف کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا او را به من توصیف می کنید؟
18. Globalisation is a catch-all to describe increased international trade.
[ترجمه ترگمان]جهانی شدن یک صید است - همه برای توضیح تجارت بین المللی افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]Globalization یک کلاهبرداری برای توصیف تجارت بین المللی است
19. We asked her to describe what kind of things she did in her spare time.
[ترجمه ترگمان]از او خواستیم که شرح دهد که در زمان فراغتش چه کارهایی انجام داده است
[ترجمه گوگل]ما از او خواسته بودیم آنچه را که او در اوقات فراغت خود انجام می داد توصیف کرد
20. Parmesan is a generic term used to describe a family of hard Italian cheeses.
[ترجمه ترگمان]Parmesan اصطلاحی عام است که برای توصیف خانواده ای از پنیرهای سخت ایتالیایی به کار می رود
[ترجمه گوگل]پارمسان یک اصطلاح عمومی است که برای توصیف یک خانواده از پنیر ایتالیایی سخت استفاده می شود