کلمه جو
صفحه اصلی

sociably

انگلیسی به انگلیسی

• in a friendly manner, affably, genially, graciously

جملات نمونه

1. They were making a bit of toilet sociably together in Mrs. Baroda's dressing-room.
[ترجمه ترگمان]آن ها در اتاق آرایش خانم Baroda یک تکه بزرگ را با هم کردند
[ترجمه گوگل]آنها در اتاق پانسمان خانم Baroda با هم به راحتی توالت می زدند

2. Sociably, the new neighbors invited everyone on the block for coffee.
[ترجمه ترگمان]در sociably، همسایگان جدید همه را برای صرف قهوه دعوت کردند
[ترجمه گوگل]به راحتی، همسایگان جدید هرکسی را به بلوک برای قهوه دعوت کرد

3. Two women in widow's black touch his arm sociably as he passes the street corner where they sit singing folk songs to each other.
[ترجمه ترگمان]دو زن در حالی که در خیابان خیابان نشسته و آواز می خوانند، دو زن در حالی که در گوشه خیابان نشسته و آواز می خوانند و آواز می خوانند
[ترجمه گوگل]دو زن در سیاه پوست بیوه دستان خود را باز می گذارد، همانطور که او از گوشه خیابان عبور می کند و در آنجا آواز می خواند

4. Hall very sociably pulled up.
[ترجمه ترگمان]خیلی دوست و صمیمی به سرسرای بزرگ رسیدند
[ترجمه گوگل]سالن بسیار به طور اجتماعی کشیده شده است

5. This may, in turn, force them to write software that is better adapted to the era in which working sociably with others, inside and outside Microsoft, is a competitive necessity.
[ترجمه ترگمان]این امر ممکن است به نوبه خود آن ها را مجبور کند تا نرم افزاری بنویسند که بهتر با آن دوران تطبیق داده شود که در آن، در داخل و خارج از مایکروسافت، یک ضرورت رقابتی است
[ترجمه گوگل]این ممکن است، به نوبه خود، آنها را مجبور به نوشتن نرم افزار است که بهتر است با دوره ای که در آن کار با دیگران، در داخل و خارج از مایکروسافت کار می کند، سازگار است، ضروری رقابتی است

6. I call him my Neighbour, because his Plantation lay next to mine, and we went on very sociably together.
[ترجمه ترگمان]من او را Neighbour صدا می زنم، چون Plantation کنار من افتاده و ما با هم به این طرف و آن طرف می رویم
[ترجمه گوگل]من او را همسایه خود می نامم، زیرا گیاه او در کنار من قرار داشت و ما با هم به خوبی با هم رفتیم

7. It pleased him also to get on familiar terms with the big dogs that came about him, rubbing themselves sociably against his legs.
[ترجمه ترگمان]همچنین او را راضی کرد که با سگ های بزرگ که در کنارش نشسته بودند و خود را در برابر پای او به هم می مالید، آشنا شود
[ترجمه گوگل]او همچنین خوشحال بود که شرایط آشنا با سگ های بزرگ که در مورد او آمده بود را در آغوش بگیرد و در برابر پاها خود را به هم بزند

پیشنهاد کاربران

با خون گرمی_با شور و شوق


کلمات دیگر: