insane

معنی : مجنون، مجنون، دیوانه، احمقانه، بی عقل

معانی دیگر : دیوانگی، احمق، نامعقول، بی عقلانه، به طور نامعقول

انگلیسی به فارسی

دیوانه، مجنون، بی عقل، احمقانه

دیوانه، مجنون، احمقانه، بی عقل

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )

مشتقات: insanely (adv.), insaneness (n.)

• (1) تعریف: having a disabling mental disease; crazy; mad.
• مترادف: crazy, demented, deranged, lunatic, mad
• متضاد: sane
• مشابه: batty, berserk, cracked, crazed, daft, loco, loony, maniacal, manic, mental, nutty, psycho, schizoid, schizophrenic, touched, unbalanced, unsound

- The person who committed this crime had to be insane.

[ترجمه A.A] شخصی که مرتکب این جرمشده است باید دیوانه باشه

[ترجمه ترگمان] کسی که این جنایت رو مرتکب شده باید دیوونه باشه
[ترجمه گوگل] فردی که این جرم را مرتکب شده بود باید دشمن باشد

- He began to have delusions and feared he was going insane.

[ترجمه A.A] او شروع کرد توهم بزنه و ترسیده بود، او دیوانه شده بود

[ترجمه ترگمان] کم کم دچار توهم شد و می ترسید که او دیوانه شود
[ترجمه گوگل] او شروع به بدرفتاری کرد و از او دلداری داد

• (2) تعریف: typical of or associated with people who have such a disease.
• مترادف: crazy, demented, deranged, lunatic, mad
• متضاد: rational
• مشابه: batty, buggy, crazed, cuckoo, daffy, daft, haywire, loony, maniacal, manic, mental, meshuga, nutty, schizoid, schizophrenic, screwy, unsound

- an insane grin

[ترجمه ترگمان] لبخند جنون آمیزی بر لب داشت
[ترجمه گوگل] یک افسانه گرمی

• (3) تعریف: for, or used by, insane persons, as an institution.
• مترادف: lunatic
• مشابه: loony

- The old hospital was turned into an insane asylum.

[ترجمه ترگمان] بیمارستان قدیمی تبدیل به یک آسایشگاه روانی شده بود
[ترجمه گوگل] بیمارستان قدیمی تبدیل به یک پناهنده دیوانه شد

• (4) تعریف: exceptionally foolish or senseless.
• مترادف: crazy, daft, loony, mad, wacky, wild
• متضاد: sane
• مشابه: absurd, balmy, batty, berserk, bizarre, crackpot, daffy, dumb, foolish, half-baked, harebrained, idiotic, loco, lunatic, maniacal, mental, nutty, ridiculous, screwy, senseless, unbalanced, unreasonable, unsound, zany

- an insane scheme

[ترجمه ترگمان] یه نقشه احمقانه
[ترجمه گوگل] یک طرح دیوانه

• mentally ill, mad, crazy; senseless, foolish
someone who is insane is mad.
you can also describe someone as insane when they behave very foolishly.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] مجنون، دیوانه

مترادف و متضاد

mentally ill; foolish

مجنون (اسم)

insane, lunatic, crazy, maniac

مجنون (صفت)

mad, nuts, amok, insane, demented, lunatic, loco, crazy, maniac

دیوانه (صفت)

mad, nuts, moony, insane, demented, lunatic, crazy, gaga, natural, batty, nut, frenetic, phrenetic, fanatic, fanatical, cuckoo, fey, hare-brained, loony, luny, mad-brained, manic, mooney, moonstruck, nutty

احمقانه (صفت)

senseless, silly, juvenile, insane, childish, puerile, potty, infatuated, doltish, highland, spooney, spoony

بی عقل (صفت)

insane, unmeaning, frantic, injudicious

Synonyms: batty, bizarre, cracked, crazed, crazy, cuckoo, daft, demented, derailed, deranged, fatuous, frenzied, idiotic, impractical, irrational, irresponsible, loony, lunatic, mad, maniacal, mental, moonstruck, nuts, nutty, off one’s rocker, of unsound mind, out of one’s mind, paranoid, preposterous, psychopathic, psychotic, rabid, raging, raving, schizophrenic, screwy, senseless, touched, unhinged, unsettled, wild

Antonyms: balanced, healthy, rational, reasonable, sane, sound, well

جملات نمونه

1. an insane asylum

دیوانه خانه،تیمارستان،دارالمجانین

2. to drive insane

دیوانه کردن

3. to go insane

دیوانه شدن

4. the disconnected writings of an insane man

نوشته های دری وری مردی دیوانه

5. to sell the house at half price is absolutely insane

فروش خانه به نصف قیمت دیوانگی محض است.

6. An insane person is unaccountable for his actions.

[ترجمه ترگمان]یک شخص دیوانه برای اعمال او غیرقابل توضیح است
[ترجمه گوگل]یک فرد دیوانه برای اقداماتش غیر قابل قبول است

7. Only an insane person could perpetrate such a horrible crime.

[ترجمه ترگمان]فقط یک آدم دیوانه می تواند چنین جنایتی را مرتکب شود
[ترجمه گوگل]فقط یک فرد دیوانه می تواند چنین جرمی وحشتناکی مرتکب شود

8. He later became insane and was confined to an asylum.

[ترجمه ترگمان]او بعدها دیوانه شد و به یک پرورشگاه محدود شد
[ترجمه گوگل]او بعدها دشمن شد و به پناهگاهی محدود شد

9. Are you insane crazy out of your mind?

[ترجمه ترگمان]دیوونه شدی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما دیوانه از ذهن شما دیوانه است؟

10. You're driving me nearly insane with that noise.

[ترجمه ترگمان]تو داری منو دیوونه می کنی با این صدا
[ترجمه گوگل]شما با این سر و صدا تقریبا دیوانه رانندگی می کنید

11. The accused has been certified insane/certified to be insane.

[ترجمه ترگمان]این متهم به جنون رسیده و تایید کرده است که دیوانه شده است
[ترجمه گوگل]متهم گواهی شده است / دیوانه تایید شده است

12. The whole idea is quite insane.

[ترجمه 🌙] کل ایده کاملا احمقانه است.

[ترجمه ترگمان] کل این ایده کاملا دیوونگیه
[ترجمه گوگل]کل ایده کاملا دیوانه است

13. He was declared insane and ordered to be detained in a mental hospital at Her Majesty's pleasure.

[ترجمه ترگمان]او را دیوانه اعلام کردند و دستور دادند که در یک بیمارستان روانی با لذت اعلیحضرت بازداشت شوند
[ترجمه گوگل]او اعلام کرد دیوانه و دستور داد که در بیمارستان روانی در رضایت او احراز شود

14. Grief drove her insane.

[ترجمه ترگمان]اندوه او را دیوانه می کرد
[ترجمه گوگل]غم و اندوه وحشت زده شد

an insane asylum

دیوانه خانه، تیمارستان، دارالمجانین

to go insane

دیوانه شدن

to drive insane

دیوانه کردن

To sell the house at half price is absolutely insane.

فروش خانه به نصف قیمت دیوانگی محض است.

پیشنهاد کاربران

دیوانه وار

غیر معقول

مجنون جون لیلی

مجنون. جون لیلی. هوای لیلی. زندگی لیلی

عصبی

مجنونانه

دیوانه کننده، دیوانه وار، جنون آمیز

دیوانه، مجنون

crazy
mad

عالی ، محشر

کلمات دیگر: