کلمه جو
صفحه اصلی

personal property


معنی : اموال شخصی
معانی دیگر : مال منقول، دارایی منقول (در برابر: دارایی غیر منقول real property یا real estate)

انگلیسی به فارسی

اموال شخصی


ملک شخصی، اموال شخصی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: movable property such as furniture, vehicles, and the like, as opposed to real estate.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] اموال شخصی (به استثنای زمین و مستغلات)

مترادف و متضاد

اموال شخصی (اسم)
personal property, personalty

personal belongings


Synonyms: chattels personal, choses transitory, effects, personal effects


جملات نمونه

1. The police impounded cars and other personal property belonging to the drug dealers.
[ترجمه ترگمان]پلیس اتومبیل و سایر اموال شخصی متعلق به فروشندگان مواد مخدر را توقیف کرده است
[ترجمه گوگل]پلیس خودروها و دیگر ملک شخصی متعلق به نمایندگی مواد مخدر را محکوم کرد

2. The government levies taxes on real estate and personal property.
[ترجمه ترگمان]دولت مالیات بر املاک و املاک و مستغلات را مالیات می دهد
[ترجمه گوگل]دولت مالیات را در املاک و مستغلات و ملک شخصی می پردازد

3. He was going to resign his personal property to the care of his nephew.
[ترجمه ترگمان]او قصد داشت دارایی شخصی خود را به برادرزاده خود بسپارد
[ترجمه گوگل]او قصد دارد به منظور مراقبت از برادرزاده خود، اموال شخصیش را ترک کند

4. The jewels were her personal property.
[ترجمه ترگمان]جواهرات متعلق به او بود
[ترجمه گوگل]جواهرات مالکیت شخصی او بود

5. Richard could easily destroy her personal property to punish her for walking out on him.
[ترجمه ترگمان]ریچارد به راحتی می توانست اموال شخصی خود را از بین ببرد و او را به خاطر راه رفتن به او تنبیه کند
[ترجمه گوگل]ریچارد به راحتی می تواند ملک شخصی خود را نابود کند تا او را مجازات کند تا او را بیرون کند

6. Give stock or personal property instead of cash to charities to cut down on capital gains taxes.
[ترجمه ترگمان]به جای پول نقد به موسسات خیریه، دارایی یا دارایی شخصی بدهید تا مالیات را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]به جای پول نقد برای موسسات خیریه برای کاهش مالیات بر درآمد سرمایه، سهام یا اموال شخصی خود را بفروشید

7. The 17-karat diamond ring had once been the personal property of Ann-Margret.
[ترجمه ترگمان]حلقه الماس ۱۷ عیار زمانی متعلق به آن مارگارت ان مارگارت بود
[ترجمه گوگل]حلقه الماس 17 کروات یک بار مالکیت انن مارگارت بوده است

8. Personal property managers acquire, distribute, and store supplies, and may sell or dispose of surplus property.
[ترجمه ترگمان]مدیران اموال شخصی، منابع را به دست می آورند، توزیع می کنند و ذخیره می کنند، و ممکن است اموال مازاد را بفروشند یا به فروش برسانند
[ترجمه گوگل]مدیران مالکیت شخصی، به دست آوردن، توزیع و ذخیره منابع، و ممکن است از اموال مازاد فروخته یا از بین بروند

9. The storm caused considerable damage to personal property.
[ترجمه ترگمان]این طوفان خسارات قابل توجهی به اموال شخصی وارد کرد
[ترجمه گوگل]طوفان موجب آسیب قابل توجهی به ملک شخصی شد

10. Personal property is divided into choses in possession and choses in action.
[ترجمه ترگمان]در عمل اموال شخصی به سمت انتخاب و انتخاب تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]دارایی شخصی به تقسیماتی که در اختیار دارند تقسیم می شود و در عمل عمل می کند

11. Property may be classified into real property and personal property.
[ترجمه ترگمان]مالکیت می تواند به اموال شخصی و اموال شخصی طبقه بندی شود
[ترجمه گوگل]اموال ممکن است به اموال واقعی و ملک شخصی طبقه بندی شود

12. Personal property: refers to mechanical facilities, transportation facilities and other miscellaneous facilities.
[ترجمه ترگمان]دارایی شخصی: به امکانات مکانیکی، امکانات حمل و نقل و سایر تسهیلات متفرقه اشاره دارد
[ترجمه گوگل]دارایی شخصی به امکانات مکانیکی، امکانات حمل و نقل و سایر امکانات متفاوتی اشاره دارد

13. The hotel is not responsible for any loss or damage to guests' personal property .
[ترجمه ترگمان]این هتل مسئول خسارات یا خسارت به اموال شخصی نیست
[ترجمه گوگل]هتل مسئولیت هر گونه از دست دادن یا صدمه به ملک شخصی مهمان را ندارد


کلمات دیگر: