کلمه جو
صفحه اصلی

litigious


معنی : دعوایی، منازع
معانی دیگر : وابسته به دادخواهی و محاکمه، دادخواهانه، قابل طرح در دادگاه، پیگرد پذیر

انگلیسی به فارسی

دعوایی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: litigiously (adv.), litigiousness (n.)
(1) تعریف: of or relating to litigation.
مشابه: actionable, litigable

(2) تعریف: inclined to bring lawsuits.
مشابه: combative, contentious, disputatious

- People who might have shied away from bringing a lawsuit in the past are becoming more litigious.
[ترجمه ترگمان] افرادی که ممکن است از آوردن یک دادخواست در گذشته عقب نشینی کنند در حال تبدیل شدن به litigious هستند
[ترجمه گوگل] افرادی که ممکن است در گذشته شکایت از دعوی دعوی نداشته باشند، در حال تبدیل شدن به مشکالت بیشتری هستند

(3) تعریف: tending to argue, disagree, or dispute; argumentative.
مترادف: argumentative, controversial, disputatious
مشابه: combative, contentious, quarrelsome

• pertaining to litigation (law); overly eager to contest in a court of law (law); argumentative, contentious
someone who is litigious often makes formal complaints about people to a civil court of law; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] موضوع دعوی، موضوع اختلاف، متنازع فیه، اهل مرافعه

مترادف و متضاد

دعوایی (صفت)
bellicose, contentious, litigious, obstreperous

منازع (صفت)
contentious, litigious, litigant

quarrelsome


Synonyms: argumentative, belligerent, combative, contentious, disputable


جملات نمونه

1. The United States is the most litigious society in the world.
[ترجمه Saeed] ایالت متحده بیشترین پیگیری دادخواهی اجتماعی را در جهان دارد
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده the جامعه در جهان است
[ترجمه گوگل]ایالات متحده، جامعه ی مدافع در جهان است

2. The thing was not known to be litigious when purchased.
[ترجمه ترگمان]این چیزی نبود که وقتی خریداری می شد اهل دعوا و دعوا نبود
[ترجمه گوگل]چیزی که در هنگام خرید خریداری شد، قانع کننده نبود

3. In the world's most litigious society the refusal to admit liability is culturally ingrained.
[ترجمه ترگمان]در اکثر جامعه جهانی، امتناع از پذیرش مسئولیت فرهنگی، از نظر فرهنگی عجین شده است
[ترجمه گوگل]در جامعه جنجالی جهان، امتناع از پذیرش مسئولیت، از لحاظ فرهنگی تأثیر دارد

4. Beatings are followed by grotesquely litigious demands for compensation.
[ترجمه ترگمان]Beatings به طور مضحکی به دنبال درخواست غرامت هستند
[ترجمه گوگل]ضرب و شتم به دنبال مطالبات جنجالی مهیج برای جبران است

5. Some may think this means we are too litigious, but personally, I think it is wonderful.
[ترجمه ترگمان]برخی ممکن است فکر کنند این به این معنی است که ما بیش از حد litigious، اما شخصا فکر می کنم عالی است
[ترجمه گوگل]برخی ممکن است فکر کنند که این بدان معنی است که ما خیلی سختگیرانه هستیم، اما شخصا فکر میکنم فوق العاده است

6. Lawyer Jin has handled over 600 non-litigious, litigious and arbitrational cases, and gained extensive hands-on experience.
[ترجمه ترگمان]وکیل جین بیش از ۶۰۰ پرونده غیر -، litigious و arbitrational را اداره کرده است و تجربیات گسترده ای را کسب کرده است
[ترجمه گوگل]وکیل جین بیش از 600 پرونده غیر قانونی، جنجالی و داوری را اداره کرده است و تجربه بسیار خوبی را تجربه کرده است

7. We live in a litigious age.
[ترجمه ترگمان]ما تو سن و سال litigious زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در سن قانونی زندگی می کنیم

8. In these litigious, politically correct times, the perils of making gags can be considerable.
[ترجمه ترگمان]در این litigious، زمان های اصلاح سیاسی، خطرات ایجاد gags می تواند قابل توجه باشد
[ترجمه گوگل]در این زمانهای درست و قانع کننده، از لحاظ سیاسی زمانبندی، خطرات ایجاد ضایعات قابل توجه است

9. We live in a litigious society.
[ترجمه ترگمان]ما توی یه جامعه litigious زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در یک جامعه مشکوک زندگی می کنیم

10. Litigious swindling is a new act that harms the society. This act has appeared in judicial practice in recent years.
[ترجمه ترگمان]کلاهبرداری یک عمل جدید است که به جامعه آسیب می رساند این قانون در سال های اخیر در عمل قضایی ظاهر شده است
[ترجمه گوگل]فریب متهمان یک قانون جدید است که به جامعه آسیب می رساند این اقدام در سالهای اخیر در روند قضایی ظاهر شده است

11. Emphasis on investigation or prevention or litigious supervision or legal supervision varies from people to people.
[ترجمه ترگمان]تاکید بر تحقیقات یا پیش گیری یا نظارت قانونی یا نظارت قانونی از مردم گرفته تا مردم فرق می کند
[ترجمه گوگل]تاکید بر بررسی یا پیشگیری یا نظارت قانونی یا نظارت قانونی از افراد به افراد متفاوت است

12. In order to guarantee judicial authority, raise litigious benefits and safeguard human rights, it is obviously important to emphasize the study of res judicata theory of criminal judgments.
[ترجمه ترگمان]به منظور تضمین قدرت قضایی، افزایش منافع litigious و حفاظت از حقوق بشر، بدیهی است که بر مطالعه نظریه judicata احکام کیفری تاکید دارد
[ترجمه گوگل]به منظور تضمین حقوقی قضایی، افزایش مزایای قانونی و حمایت از حقوق بشر، به طور واضح اهمیت دادن به بررسی نظریه res judicata قضاوت های جنایی است

13. This afternoon, for a minute or two, Alan and Dave are not squaring off as litigious lawyer and potential defendant.
[ترجمه ترگمان]امروز بعد از ظهر، برای یک یا دو دقیقه، آلن و دیو به عنوان وکیل litigious و متهم به حساب نیامده اند
[ترجمه گوگل]این بعد از ظهر، برای یک دقیقه یا دو، آلن و دیو به عنوان وکیل مدافع و متهم بالقوه محاکمه نمی شوند

14. Judgemade economic policy seems an almost inevitable consequence of a balanced-budget amendment in our litigious society.
[ترجمه ترگمان]سیاست اقتصادی Judgemade یک نتیجه تقریبا غیرقابل اجتناب یک متمم بودجه متوازن در جامعه litigious ما به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]سیاست اقتصادی قضایی به نظر می رسد نتیجه ی تقریبا اجتناب ناپذیری از یک اصلاح متعادل بودجه در جامعه لجستیکی ما است

پیشنهاد کاربران

دعوایی بودن


کلمات دیگر: