کلمه جو
صفحه اصلی

infraction


معنی : شکستن، تخلف
معانی دیگر : عدول، قانون شکنی، سرپیچی (از قانون یا مقررات)، بزه، نقش

انگلیسی به فارسی

نقش، تخلف، شکستن


تخلف، شکستن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an act or instance of breaking or violating, usu. a rule or law; violation or breach.
مشابه: breach, foul, offense

- They felt he was punished too severely for committing a minor infraction.
[ترجمه ترگمان] آن ها احساس می کردند که به خاطر ارتکاب تخلفات جزئی به شدت تنبیه شده است
[ترجمه گوگل] آنها احساس کردند او نیز به شدت مجازات شده است تا مرتکب تخلف جزئی شود

• breach, infringement, violation (of a commitment or obligation)

دیکشنری تخصصی

[حقوق] قانون شکنی، تخلف، نقض، تعدی، قصور

مترادف و متضاد

شکستن (اسم)
infraction, disruption

تخلف (اسم)
violation, delinquency, infringement, transgression, trespass, contravention, infraction

violation


Synonyms: breach, breaking, contravention, crime, error, faux pas, infringement, lapse, offense, sin, slip, transgression, trespass


Antonyms: obedience


جملات نمونه

1. a serious infraction
تخلف شدید

2. I got another infraction today at the halfway house.
[ترجمه ترگمان] امروز یه جرم دیگه دارم توی نیمه راه خونه
[ترجمه گوگل]من امروز در خانه نیمه راه نقض کردم

3. Here, each individual act or continuing infraction may not amount to a significant harm of itself.
[ترجمه ترگمان]در اینجا، هر عمل منفرد یا هر گونه تخلفات ممکن است منجر به آسیب جدی به خودش نشود
[ترجمه گوگل]در اینجا، هر عمل فردی و یا نقض مداوم ممکن است به میزان قابل توجهی به خود آسیب نرساند

4. He was criticized for his infraction of the discipline.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر تخلف از این نظم و انضباط مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او از نقض قوانینش انتقاد کرد

5. A violation or infraction, as of a law, a legal obligation, or a promise.
[ترجمه ترگمان]نقض یا تخلفات، به عنوان یک قانون، یک تعهد قانونی، و یا یک وعده
[ترجمه گوگل]نقض یا تخلف، به عنوان یک قانون، یک تعهد قانونی، وعده

6. Attacked with acute myocardial infraction, the patient was warded for a week in hospital.
[ترجمه ترگمان]بیمار در مدت یک هفته در بیمارستان با نقص عضلات قلب مواجه شده بود
[ترجمه گوگل]بیمار به مدت یک هفته در بیمارستان بستری شده با تخلف حاد قلب

7. Toute infraction est passible d'une amende voire d'une peine de prison.
[ترجمه ترگمان]و بر خلاف قانونی که در زندان رخ داده بود، از زندان amende بود
[ترجمه گوگل]نقض توافقنامه منوط به آزادی زندانیان است

8. Because of a minor infraction, a shipmate aboard the USS Reeves, bound for Japan, was busted one rank, fined and given extra duty for three weeks.
[ترجمه ترگمان]یکی از اعضای کشتی \"یو اس ری\" که عازم ژاپن شده بود، به دلیل تخلفات جزئی، یک رتبه را از بین برد، جریمه شد و به مدت سه هفته به پرداخت عوارض اضافی پرداخت
[ترجمه گوگل]به دلیل نقض جزئی، یک کشتی گیر در رویارویی ایالات متحده آمریکا با ریبز، که برای ژاپن محدود شده بود، یک رتبه را جریمه کرد، جریمه شد و وظیفه اضافی برای سه هفته پرداخت شد

9. Method We selected 60 cases of cerebral infraction who were testified by CT or MRI.
[ترجمه ترگمان]روش ما ۶۰ مورد از infraction مغزی را انتخاب کردیم که توسط CT یا MRI گواهی داده می شدند
[ترجمه گوگل]روش ما 60 مورد از نقص مغزی که توسط CT یا MRI شهادت داده شده انتخاب کردند

10. An infraction is the least serious offense and generally is punishable by a fine.
[ترجمه ترگمان]این تخلفات کوچک ترین جرم محسوب می شود و عموما مجازات آن جریمه خواهد بود
[ترجمه گوگل]یک تخلف کمترین جرم است و به طور کلی با جریمه قابل مجازات است

11. Motorists committing this infraction are heavily fined.
[ترجمه ترگمان]Motorists که مرتکب این تخلفات می شوند به شدت جریمه می شوند
[ترجمه گوگل]رانندگان متعهد این تخلف را به شدت جریمه می کنند

12. When infraction or perisplenitis occurs, however, pain in the region of the spleen may be intense.
[ترجمه ترگمان]زمانی که infraction و یا perisplenitis رخ می دهد، درد در ناحیه طحال می تواند شدید باشد
[ترجمه گوگل]با این حال، وقتی رخ می دهد که پروستات یا پریسپلنیت رخ دهد، درد ناحیه طحال ممکن است شدید باشد

13. Any attempt to influence the judges will be seen as an infraction of the rules.
[ترجمه ترگمان]هر گونه تلاش برای نفوذ به قضات به عنوان تخطی از قوانین دیده می شود
[ترجمه گوگل]هر گونه تلاش برای نفوذ در قضات به عنوان نقض قوانین دیده می شود

14. Jones still faces a misdemeanor charge of reckless driving and an infraction for running a red light.
[ترجمه ترگمان]جونز هنوز با اتهام تخطی از جرم رانندگی مواجه است و نسبت به تخلفات اداره کردن نور قرمز تخطی می کند
[ترجمه گوگل]جونز همچنان با اتهام جنجال بر سر رانندگی بی پروا و نقض قانون برای اجرای نور قرمز مواجه است

15. The ordinance, passed unanimously Tuesday, makes it either a misdemeanor or infraction to violate a park safety rule.
[ترجمه ترگمان]این حکم که روز سه شنبه به اتفاق آرا تصویب شد، آن را یا تخطی از قانون یا تخطی از قانون ایمنی پارک می کند
[ترجمه گوگل]این حکم، به اتفاق آراء سه شنبه به تصویب رسید، یا آن را یک معاهده و یا تخلف برای نقض یک قانون ایمنی پارک می کند

a serious infraction

تخلف شدید


پیشنهاد کاربران

در حقوق کیفری:یعنی نقض

از بین رفتن

عدول

تخلف ( violation )
نقض هم میشه ( شکستن : قانون )

Friction : اصطحکاک
Fraction : کسر
Infraction : تخلف
Freak : عجیب و غریب
Fiction : ادبیات داستانی
Fractional Currency : پول خرد
Feces : مدفوع
Fractious : بهانه گیر - زوداشک یا زودرنج - غرغرو - نُنُر - غیر قابل کنترل ( بچه )
Fracture : شکستگی ( مثل استخوان، لیوان و هرچیز دیگه )
Fragile : شکستنی

🌠 اصطحکاک چیست ؟
نیروی مقاومت در برابر حرکت اجسام
اصطکاک نیروی مقاومتی است که در برابر حرکت اجسام از سطح به وجود می آید. این نیرو فقط در خلاف جهت لغزش است و با لغزش اجسام مخالفت می کند. برای ایجاد لغزش در اجسام باید نیرویی بزرگ تر از نیروی اصطکاک در جهت حرکت اعمال کرد. ( نیروی اصطکاک همواره بر حرکت مخالفت نمی کند. ) اگر نیروی اصطکاک نباشد ماشین نمیتواند ترمز کند و راه رفتن روی زمین - حرکت دوچرخه و. . . غیر ممکن میباشد.

🌠 کسر چیست ؟
کسر ( به انگلیسی: Fraction ) ( از لاتین fractus به معنی "شکسته" ) ، نمایشگر جزئی از یک کل یا به طور کلی تر، هر تعداد از اجزای مساوی با هم است. هنگام صحبت های روزمره، کسر را جهت توصیف این که چه تعداد از اجزایی با اندازه های مشخص وجود دارند، به کار می برند، مثل: یک دوم، هشت پنجم، سه چهارم. کسر رایج، متعارف یا ساده ( مثال ها: {\displaystyle {\tfrac {1}{2}}}{\displaystyle {\tfrac {1}{2}}} و {\displaystyle {\tfrac {17}{3}}}{\displaystyle {\tfrac {17}{3}}} ) شامل یک صورت ( Numerator ) است که بالای خط قرار می گیرد ( یا قبل از اسلش، مثل: 1⁄2 ) ، و مخرج ( Denominator ) ناصفری که زیر آن خط قرار داده می شود. صورت ها و مخرج ها در کسرهایی که رایج نیستند نیز به کار می روند، انواع کسرهای غیر رایج شامل این مواردند: کسرهای مرکب، کسرهای مختلط ( با اعداد مختلط اشتباه نشود ) ، و اعداد مخلوط.

🌠 ادبیات داستانی چیست ؟
سبکی است در ادبیات و به داستان هایی اطلاق می شود که به شیوه خیالی و تصوری نوشته می شود
ادبیات داستانی شکلی از روایت است که در همه یا بخشی از آن به رویدادهایی اشاره می شود که واقعی نیستند، یعنی خیالی هستند و ساختهٔ ذهن نویسندهٔ اثرند. در مقابل آن ادبیات غیر داستانی قرار دارد که عمدتاً به رویدادهای واقعی می پردازد ( نظیر تاریخ نگاری، زندگینامه نویسی و… ) . ادبیات داستانی یا داستان تخیلی سبکی است در ادبیات و به داستان هایی اطلاق می شود که بخشی از آن یا همه آن به صورت حکایتی یا نقلی و به شیوه خیالی و تصوری نوشته می شود. اگر چه سبک تخیلی توصیف یک اثر ادبی است اما این اصلاح و سبک برای آثار موسیقی، فیلم، مستند و تئاتر نیز استفاده می شود. مثلا" فیلم ارباب حلقه ها و داستان آلیس در سرزمین عجایب به ترتیب یک فیلم تخیلی و یک داستان تخیلی به شمار می روند. بر عکس سبک تخیلی سبک غیر تخیلی است که به موضوعات حقیقی مثل داستان های تاریخی و زندگی نامه می پردازد


کلمات دیگر: