کلمه جو
صفحه اصلی

gratuitous


معنی : رایگان، مفت، بلاعوض، بیخود
معانی دیگر : بی توجیه، بی علت، بدون دلیل، غیر مستحق، بیجا، مجانی، پس ندادنی

انگلیسی به فارسی

رایگان، مفت، بیخود، بلاعوض


بی تفاوتی، بلاعوض، رایگان، مفت، بیخود


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: gratuitously (adv.), gratuitousness (n.)
(1) تعریف: given or received without charge or cost.
مشابه: complimentary, free

(2) تعریف: given or done without sufficient reason or justification; unwarranted.
مشابه: wanton

- The movie's gratuitous violence earned it low ratings from critics.
[ترجمه زینب ف] خشونت بی جا در فیلم باعث شد که منتقدان رتبه ی پایینی را برای این فیلم در نظر بگیرند.
[ترجمه عادل چایچیان] خشونت بی دلیل در این فیلم کمترین رتبه منتقدان را برایش به ارمغان آورد.
[ترجمه ساسان] خشونتِ بی دلیلِ فیلم، باعث شد منتقدان نمره ی پایینی به آن بدهند.
[ترجمه ترگمان] خشونت مجانی در این فیلم رتبه پایینی را از منتقدان به دست آورده است
[ترجمه گوگل] خشونت نامناسب فیلم این رتبه بندی را از منتقدان پایین می آورد

• given without charge, free; unwarranted, having no apparent cause
an action that is gratuitous is unnecessary, and usually harmful or upsetting; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] بلاعوض، مجانی، رایگان

مترادف و متضاد

رایگان (صفت)
free, gratis, gratuitous

مفت (صفت)
gratis, gratuitous, free of charge

بلاعوض (صفت)
gratuitous

بیخود (صفت)
idle, gratuitous

free


Synonyms: chargeless, complimentary, costless, for nothing, gratis, spontaneous, unasked-for, unpaid, voluntary, willing


Antonyms: costly, expensive


not necessary


Synonyms: assumed, baseless, bottomless, causeless, groundless, indefensible, inessential, needless, reasonless, supererogatory, superfluous, uncalled-for, unessential, unfounded, unjustified, unmerited, unprovoked, unsupportable, unwarranted, wanton


Antonyms: deserved, needed, reasonable, warranted


جملات نمونه

1. his criticism was gratuitous
انتقاد او بیجا بود.

2. There's too much crime and gratuitous violence on TV.
[ترجمه ترگمان]جنایت و خشونت gratuitous زیادی در تلویزیون وجود دارد
[ترجمه گوگل]جرم و خشونت بی نظیری در تلویزیون وجود دارد

3. It seems that the attack was a gratuitous/random/mindless act of violence.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این حمله یک عمل غیر تصادفی \/ بی بند از خشونت بود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این حمله یک عمل خیرخواهانه / تصادفی / بی معنی خشونت آمیز بود

4. Letters poured in complaining about the gratuitous violence on the show.
[ترجمه ترگمان]نامه هایی در مورد خشونت gratuitous روی این نمایش پر شده بود
[ترجمه گوگل]نامه ها در مورد خشونت بی قید و شرط در نمایش نشان داده شده است

5. His films are full of gratuitous violence.
[ترجمه ترگمان]فیلم های او پر از خشونت gratuitous هستند
[ترجمه گوگل]فیلم های او پر از خشونت بی قید و شرط است

6. Radcliffe accuses members of Bravo Two Zero of gratuitous exaggeration.
[ترجمه ترگمان]رادکلیف اعضای \"دو صفر\" براوو را به اغراق gratuitous متهم می کند
[ترجمه گوگل]رادکلیف متهم به اعضای Bravo Two Zero از اغراق بی فایده است

7. Student demonstrations developed an ugly edge of gratuitous violence.
[ترجمه ترگمان]تظاهرات دانشجویی لبه زشتی از خشونت gratuitous را گسترش داد
[ترجمه گوگل]تظاهرات دانشجویی یک لکه زشت خشونت بی قید و شرط ایجاد کرد

8. Thus inheritance tax is concerned with gratuitous transactions.
[ترجمه ترگمان]از این رو، مالیات وراثت با تراکنش های رایگان در ارتباط است
[ترجمه گوگل]بنابراین مالیات بر ارث می گذارد

9. That marks the public's revulsion at acts of gratuitous violence against innocent victims.
[ترجمه ترگمان]این موضوع انزجار عمومی را در اقدامات خشونت آمیز علیه قربانیان بی گناه نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این عصبانیت عمومی را در اعمال خشونت بی قید و شرط علیه قربانیان بی گناه نشان می دهد

10. In living-rooms throughout the country, violence, gratuitous and graphic, is often the staple diet of the video generation.
[ترجمه ترگمان]در اتاق های نشیمن در سراسر کشور، خشونت، gratuitous و گرافیک اغلب رژیم غذایی اصلی نسل فیلم است
[ترجمه گوگل]در اتاق نشیمن در سرتاسر کشور، خشونت، بی نظیر و گرافیک، اغلب رژیم غذای اصلی نسل ویدئویی است

11. The gratuitous killing of dolphins must be stopped.
[ترجمه ترگمان]کشتن gratuitous دلفین ها باید متوقف شود
[ترجمه گوگل]کشتار بی قید و شرط دلفین ها باید متوقف شود

12. I see the rictus and an entirely gratuitous glowing flush on her throat.
[ترجمه ترگمان]چاک و را می بینم که سرخی entirely در گلویش پیچیده است
[ترجمه گوگل]من رتیوس را می بینم و یک گلوله کاملا درخشان بر روی گلویش می بینم

13. There's no point in exchanging gratuitous insults with them.
[ترجمه ترگمان]هیچ فایده ای ندارد که آن ها را با آن ها رد و بدل کنیم
[ترجمه گوگل]هیچ دلیلی در ارتباط با توهینات بی مورد نیست

14. Some performance art does contain gratuitous violence.
[ترجمه ترگمان]برخی از هنرهای نمایشی دارای خشونت gratuitous هستند
[ترجمه گوگل]برخی از هنرهای نمایشی شامل خشونت بی قید و شرط می شوند

15. After three days of sniping and gratuitous pettiness, they allow Matty the very beginning of June or the very end.
[ترجمه ترگمان]پس از سه روز of و بی gratuitous به متی اجازه دادند که از اول ژوئن شروع شود
[ترجمه گوگل]پس از سه روز از تپه و ناپاکی غیرمنتظره، آنها Matty را از ابتدای ماه ژوئن یا پایان سال به ماموریت می رسانند

His criticism was gratuitous.

انتقاد او بیجا بود.


پیشنهاد کاربران

بیهوده؛ نابجا؛ بی ثمر؛ غیرضروری

رایگان مفت
بی دلیل بیخود


کلمات دیگر: