1. we see smoke and we infer fire
ما دود می بینیم و به آتش پی می بریم.
2. It is difficult to infer anything from such scanty evidence.
[ترجمه ترگمان]تشخیص دادن چیزی از چنین مدارک اندک دشوار است
[ترجمه گوگل]از این شواهد نادرست چیزی دشوار است
3. He can logically infer that if the battery is dead then the horn will not sound.
[ترجمه امیر] کاملا منطقیه که میتونه بفهمه اگه باتری شارژ نداشته باشه بوق نمیزنه
[ترجمه ترگمان]او می تواند به طور منطقی استنباط کند که اگر باتری مرده است، بوق صدا نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]او منطقی می تواند نتیجه بگیرد که اگر باتری مرده باشد، شاخ صدایی نخواهد داشت
4. What do you infer from her refusal?
[ترجمه ترگمان]شما از امتناع او چه استنباط می کنید؟
[ترجمه گوگل]از رد او چه می گویید؟
5. It is possible to infer two completely opposite conclusions from this set of facts.
[ترجمه ترگمان]استنباط دو نتیجه گیری کاملا مخالف از این مجموعه از واقعیت ها ممکن است
[ترجمه گوگل]این دو نتیجه کاملا متضاد از این مجموعه واقعیت ها ممکن است
6. You may infer from his remarks the implications.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است نتیجه اشارات او را استنباط کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید از اظهارات خود نتیجه گیری کنید
7. What do you infer from the voting figures?
[ترجمه ترگمان]شما از ارقام رای گیری چه استنباط می کنید؟
[ترجمه گوگل]شما از چهره های رای گیری چه می گویید؟
8. Am I to infer that you think I'm not telling the truth?
[ترجمه ترگمان]باید به نتیجه برسم که تو فکر می کنی من حقیقت رو نمی گم؟
[ترجمه گوگل]من باید نتیجه بگیرم که فکر می کنم حقیقت را نمی گویم؟
9. Readers are left to infer the killer's motives.
[ترجمه ترگمان]خوانندگان برای پی بردن به انگیزه های قاتل رها می شوند
[ترجمه گوگل]خوانندگان به دنبال انگیزه های قاتل هستند
10. From this study we can reasonably infer that this behaviour is inherited.
[ترجمه ترگمان]از این تحقیق ما می توانیم به طور منطقی استنباط کنیم که این رفتار به ارث برده می شود
[ترجمه گوگل]از این مطالعه می توانیم منطقی نتیجه بگیریم که این رفتار به ارث برده می شود
11. From the evidence we can infer that the victim knew her killer.
[ترجمه ترگمان]از مدارکی که نشون میده قربانی قاتل رو می شناخته
[ترجمه گوگل]از شواهد میتوان نتیجه گرفت که قربانی قاتل او را شناخته است
12. I infer from your letter that you have not made up your mind yet.
[ترجمه ترگمان]من از نامه تو استنباط می کنم که هنوز تصمیم خود را نگرفتی
[ترجمه گوگل]من از نامه شما متوجه شدم که هنوز ذهنیت شما را ندیده ام
13. I can infer from what you've said that you will do it.
[ترجمه ترگمان]من از حرف هایی که زدی استنباط می کنم که این کار را خواهی کرد
[ترجمه گوگل]من می توانم از آنچه گفتم می گویم که شما آن را انجام دهید
14. People usually infer an unknown fact from a known fact.
[ترجمه ترگمان]افراد معمولا یک واقعیت ناشناخته را از یک واقعیت مشخص استنتاج می کنند
[ترجمه گوگل]مردم معمولا یک واقعیت ناشناخته را از واقعیت شناخته می شوند
15. We infer that they accumulated during periods of accelerated soil erosion.
[ترجمه ترگمان]ما استنباط می کنیم که در طول دوره های فرسایش خاک تسریع شده جمع شده اند
[ترجمه گوگل]ما نتیجه می گیریم که آنها در طول دوره های فرسایش خاک شتابان انباشته شده اند