1. He took out a court injunction against the newspaper demanding the return of the document.
[ترجمه ترگمان]او حکم دادگاه را علیه روزنامه درخواست کرد و خواستار بازگشت سند شد
[ترجمه گوگل]او در برابر روزنامه خواستار بازگشت اسناد دادگاه شد
2. They have obtained an injunction restraining the company from selling the product.
[ترجمه ترگمان]آن ها این حکم را به دست آورده اند که شرکت را از فروش محصول منع می کند
[ترجمه گوگل]آنها یک دستورالعمل را برای جلوگیری از فروش این محصول به دست آورده اند
3. The family is seeking an injunction against the book's publication.
[ترجمه ترگمان]این خانواده در پی حکم قانونی بر علیه انتشار این کتاب است
[ترجمه گوگل]خانواده به دنبال حکم علیه انتشار کتاب است
4. She took out an injunction to prevent the press publishing the information.
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از انتشار این اطلاعات، دستور اکید صادر کرد
[ترجمه گوگل]او برای جلوگیری از انتشار مطبوعات اطلاعات، دستور داد
5. The judge refused to grant an injunction .
[ترجمه ترگمان]قاضی از قبول این حکم امتناع کرد
[ترجمه گوگل]قاضی حاضر به اعتراض نیست
6. The court granted an injunction against the defendants.
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم این حکم را علیه متهمان صادر کرده است
[ترجمه گوگل]دادگاه در برابر متهمان دستور داد
7. The military government dissolved the injunction.
[ترجمه ترگمان]دولت این حکم را منحل کرد
[ترجمه گوگل]حکومت نظامی این حکم را رد کرد
8. The plaintiffs obtained an injunction in the High Court.
[ترجمه ترگمان]شاکیان درخواست حکم را در دادگاه عالی به دست آوردند
[ترجمه گوگل]شاکیان در دادگاه عالی دستور دادند
9. The court upheld an injunction barring protesters from blocking access to the company.
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم منع ورود معترضان به شرکت را منع کرد
[ترجمه گوگل]دادگاه محکومیت اعتراض به مانع دسترسی به شرکت را رد کرد
10. The government has sought an injunction preventing the paper from publishing the story.
[ترجمه ترگمان]دولت به دنبال منع قانونی برای جلوگیری از انتشار این داستان است
[ترجمه گوگل]حکومت خواستار جلوگیری از چاپ این مقاله شده است
11. It was agreed that the temporary injunction should be lifted.
[ترجمه ترگمان]توافق شد که این حکم موقتی باید برداشته شود
[ترجمه گوگل]موافقت شد که دستور موقت باید لغو شود
12. The court has issued an injunction.
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم این حکم را صادر کرده است
[ترجمه گوگل]دادگاه یک حکم صادر کرده است
13. They failed to obtain an injunction .
[ترجمه ترگمان]آن ها نتوانستند این حکم را به دست آورند
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند دستور را بدست آورند
14. They got an interim injunction against the union.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک حکم موقت علیه این اتحادیه دریافت کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک دستور موقت علیه اتحادیه گرفتند
15. The rank and file members will follow the injunction of the party leadership.
[ترجمه ترگمان]رتبه و اعضای پرونده از دستور رهبری حزب پیروی خواهند کرد
[ترجمه گوگل]اعضای رتبه و پرونده از دستورالعمل حزب پیروی می کنند