کلمه جو
صفحه اصلی

injunction


معنی : اتحاد، دستور، نهی، قدغن، حکم بازداشت
معانی دیگر : ممنوعیت، بازداری، فرمان، (حقوق) دستور کتبی دادگاه، حکم (در مورد انجام یا عدم انجام کاری)

انگلیسی به فارسی

نهی، قدغن، حکم بازداشت، دستور، اتحاد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: injunctive (adj.), injunctively (adv.)
• : تعریف: a command or order, esp. from a court, to do or refrain from doing something; authorization or prohibition.
مشابه: mandate

- The judge issued an injunction forbidding the teachers to strike.
[ترجمه ترگمان] قاضی حکم کرد که آموزگاران اعتصاب کنند
[ترجمه گوگل] قاضی دستور داد که آموزگاران اعتصاب را ممنوع کند

• court order ordering someone to do or refrain from doing something (law); command, order
an injunction is a court order which is issued to stop someone from doing something.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] قرار منع

مترادف و متضاد

اتحاد (اسم)
consolidation, sodality, accretion, alliance, union, solidarity, association, unison, incorporation, marriage, confederation, band, injunction, league, confederacy

دستور (اسم)
brief, formula, direction, order, rule, regulation, behest, program, permission, injunction, say-so

نهی (اسم)
interdict, prohibition, injunction, forbiddance

قدغن (اسم)
interdict, prohibition, injunction, forbiddance

حکم بازداشت (اسم)
interdict, injunction, mittimus

decree


Synonyms: admonition, ban, bar, behest, bidding, charge, command, demand, dictate, embargo, enjoinder, exhortation, instruction, mandate, order, precept, prohibition, ruling, word, writ


جملات نمونه

1. He took out a court injunction against the newspaper demanding the return of the document.
[ترجمه ترگمان]او حکم دادگاه را علیه روزنامه درخواست کرد و خواستار بازگشت سند شد
[ترجمه گوگل]او در برابر روزنامه خواستار بازگشت اسناد دادگاه شد

2. They have obtained an injunction restraining the company from selling the product.
[ترجمه ترگمان]آن ها این حکم را به دست آورده اند که شرکت را از فروش محصول منع می کند
[ترجمه گوگل]آنها یک دستورالعمل را برای جلوگیری از فروش این محصول به دست آورده اند

3. The family is seeking an injunction against the book's publication.
[ترجمه ترگمان]این خانواده در پی حکم قانونی بر علیه انتشار این کتاب است
[ترجمه گوگل]خانواده به دنبال حکم علیه انتشار کتاب است

4. She took out an injunction to prevent the press publishing the information.
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از انتشار این اطلاعات، دستور اکید صادر کرد
[ترجمه گوگل]او برای جلوگیری از انتشار مطبوعات اطلاعات، دستور داد

5. The judge refused to grant an injunction .
[ترجمه ترگمان]قاضی از قبول این حکم امتناع کرد
[ترجمه گوگل]قاضی حاضر به اعتراض نیست

6. The court granted an injunction against the defendants.
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم این حکم را علیه متهمان صادر کرده است
[ترجمه گوگل]دادگاه در برابر متهمان دستور داد

7. The military government dissolved the injunction.
[ترجمه ترگمان]دولت این حکم را منحل کرد
[ترجمه گوگل]حکومت نظامی این حکم را رد کرد

8. The plaintiffs obtained an injunction in the High Court.
[ترجمه ترگمان]شاکیان درخواست حکم را در دادگاه عالی به دست آوردند
[ترجمه گوگل]شاکیان در دادگاه عالی دستور دادند

9. The court upheld an injunction barring protesters from blocking access to the company.
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم منع ورود معترضان به شرکت را منع کرد
[ترجمه گوگل]دادگاه محکومیت اعتراض به مانع دسترسی به شرکت را رد کرد

10. The government has sought an injunction preventing the paper from publishing the story.
[ترجمه ترگمان]دولت به دنبال منع قانونی برای جلوگیری از انتشار این داستان است
[ترجمه گوگل]حکومت خواستار جلوگیری از چاپ این مقاله شده است

11. It was agreed that the temporary injunction should be lifted.
[ترجمه ترگمان]توافق شد که این حکم موقتی باید برداشته شود
[ترجمه گوگل]موافقت شد که دستور موقت باید لغو شود

12. The court has issued an injunction.
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم این حکم را صادر کرده است
[ترجمه گوگل]دادگاه یک حکم صادر کرده است

13. They failed to obtain an injunction .
[ترجمه ترگمان]آن ها نتوانستند این حکم را به دست آورند
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند دستور را بدست آورند

14. They got an interim injunction against the union.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک حکم موقت علیه این اتحادیه دریافت کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک دستور موقت علیه اتحادیه گرفتند

15. The rank and file members will follow the injunction of the party leadership.
[ترجمه ترگمان]رتبه و اعضای پرونده از دستور رهبری حزب پیروی خواهند کرد
[ترجمه گوگل]اعضای رتبه و پرونده از دستورالعمل حزب پیروی می کنند

The Hindu religion has no injunctions against birth control.

مذهب هندو ممنوعیتی برای جلوگیری از آبستنی ندارد.


پیشنهاد کاربران

دستورِ منع، حکم منع، حکم نهی

قرار منع ( در حقوق )


کلمات دیگر: