1. I was given no prior notification.
[ترجمه حمید] من هیچ اطلاع قبلی دریافت نکرده بودم
[ترجمه حسن] به موقع از نتایج اطلاع خواهید یافت
[ترجمه ترگمان]هیچ اطلاع قبلی به من داده نشد
[ترجمه گوگل]من هیچ اطلاع قبلی نگفتم
2. You will receive notification of the results in due course.
[ترجمه میترا بهنام مجتهدی ] در زمان مقتضی کتباً از نتیجه مطلع خواهید شد.
[ترجمه ترگمان]شما اعلام نتایج را در مسیر خود دریافت خواهید کرد
[ترجمه گوگل]اطلاعیه ای از نتایج به موقع دریافت خواهید کرد
3. We received official notification that Harry was missing.
[ترجمه ترگمان]ما اعلامیه رسمی دریافت کردیم که هری گم شده بود
[ترجمه گوگل]ما هشدار رسمی دریافت کردیم که هری از دست رفته بود
4. Successful applicants will receive notification within the week.
[ترجمه ترگمان]متقاضیان موفق در عرض این هفته اعلام دریافت خواهند کرد
[ترجمه گوگل]متقاضیان موفق در هفته دریافت اطلاعیه دریافت خواهند کرد
5. You should receive notification of the results within a week.
[ترجمه ترگمان]شما باید در عرض یک هفته به نتایج خود اطلاع داشته باشید
[ترجمه گوگل]شما باید ظرف یک هفته اطلاع از نتایج دریافت کنید
6. They failed to give notification of their intention to demolish the building.
[ترجمه ترگمان]آن ها نتوانستند از قصد خود برای ویران کردن ساختمان خبر دهند
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند به قصد تخریب ساختمان اطلاع دهند
7. You must give the bank written notification if you wish to close your account.
[ترجمه ترگمان]شما باید به بانک اطلاع بدهید که اگر بخواهید حساب خود را ببندید
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید حساب خود را ببندید، باید به اطلاع بانک ارسال کنید
8. You should receive notification of our decision in the next week.
[ترجمه ترگمان]شما باید تصمیم خود را در هفته آینده دریافت کنید
[ترجمه گوگل]شما باید در هفته آینده اطلاعیه ای از تصمیم ما دریافت کنید
9. Payments should be sent with the written notification.
[ترجمه ترگمان]پرداخت ها باید با اطلاع کتبی ارسال شوند
[ترجمه گوگل]پرداخت ها باید با اطلاعیه نوشته شده ارسال شود
10. Can you give us some notification?
[ترجمه ترگمان]میشه یه خبر بدین؟
[ترجمه گوگل]می توانید به ما اطلاع دهید؟
11. So we recommend that advance notification of commission should come to be accepted as good trading practice.
[ترجمه ترگمان]بنابراین توصیه می کنیم که اعلام قبلی کمیسیون باید به عنوان یک عمل تجاری خوب پذیرفته شود
[ترجمه گوگل]بنابراین ما توصیه می کنیم که اطلاع رسانی پیش از کمیسیون باید به عنوان عمل تجاری خوب پذیرفته شود
12. In addition, some candidates received notification of part success in at least one module.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، برخی از نامزدها حداقل یک واحد از موفقیت را در حداقل یک ماژول دریافت کردند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، برخی از نامزدها حداقل در یک ماژول اطلاعیه موفقیت بخش را دریافت کردند
13. Even without notification, the police would be entitled to impose conditions on the holding of the procession.
[ترجمه ترگمان]حتی بدون اطلاع، پلیس مجاز خواهد بود شرایط را بر برگزاری مراسم تحمیل کند
[ترجمه گوگل]حتی بدون اخطار، پلیس حق دارد که شرایط برگزاری مراسم را اعمال کند
14. Accurate, efficient data transfer with rapid notification of key partners and constituents is critical to effectively addressing emerging infectious disease threats.
[ترجمه ترگمان]انتقال داده دقیق، کارآمد با اطلاع رسانی سریع از شرکای کلیدی و اجزای تشکیل دهنده، برای پرداختن موثر به تهدیدهای ناشی از بیماری عفونی همه گیر حیاتی است
[ترجمه گوگل]انتقال دقیق و کارآمد اطلاعات با اطلاع سریع از شرکای کلیدی و اجزای تشکیل دهنده برای انتقال موثر به تهدیدات بیماری های عفونی مواجه است
15. His identity is being withheld pending notification of next of kin.
[ترجمه ترگمان]هویت او در انتظار اطلاع از خویشاوندان نزدیک نگه داشته می شود
[ترجمه گوگل]هویت او در انتظار اطلاع رسانی از آینده نزدیک است