1. mutual effort
کوشش دوجانبه
2. mutual enemies
دو دشمن متقابل
3. mutual property
ملک مشاع
4. mutual respect
احترام متقابل
5. mutual suspicion fogged the atmosphere of the negotiations
سو ظن متقابل،محیط مذاکرات را تیره کرد.
6. our mutual friend
دوست مشترک ما
7. a de-escalation of mutual accusations
تخفیف اتهامات متقابل
8. a proposal for mutual disarmament
پیشنهاد خلع سلاح متقابل
9. the abatement of mutual hatred
کاهش انزجار متقابل
10. a league which is made for mutual defense
پیمانی که برای پدآفند متقابل درست شده است
11. the consummation of a contract by mutual signature
به مرحله ی اجرا در آوردن قرارداد از طریق امضای طرفین
12. But the market is the pursuit of friendship, mutual tired, I finally left.
[ترجمه A.A] بهرحال بازار کاری است که مستلزم مراوده و تکرار است من بالاخره کنار کشیدم
[ترجمه ترگمان]اما بازار به دنبال دوستی، دو طرفه، و بالاخره باقی مانده است
[ترجمه گوگل]اما بازار پیگیری دوستی است، متقابل خسته، من بالاخره ترک کردم
13. They shared a powerful mutual attraction.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک جذابیت دوجانبه قدرتمند را به اشتراک گذاشتند
[ترجمه گوگل]آنها جذابیت متقابل قدرتمندی را به اشتراک گذاشتند
14. Mutual understanding is essential to friendship.
[ترجمه ترگمان]درک متقابل برای دوستی ضروری است
[ترجمه گوگل]درک متقابل برای دوستی ضروری است
15. There was mutual mistrust between the two men.
[ترجمه ترگمان]بین دو مرد، بی اعتمادی متقابل بین دو مرد وجود داشت
[ترجمه گوگل]میان دو مرد ناامیدی متقابل وجود داشت
16. Theirs was a partnership based on mutual respect, trust and understanding.
[ترجمه ترگمان]هم کاری آن ها بر پایه احترام متقابل، اعتماد و درک متقابل بود
[ترجمه گوگل]آنها مشارکتی مبتنی بر احترام متقابل، اعتماد و درک بودند
17. 'I'm going to miss you. ' 'The feeling's mutual . '
[ترجمه ترگمان]دلم برات تنگ می شه این احساس دو طرفه است
[ترجمه گوگل]من قصد دارم به شما دست بزنم '' احساس متقابل است '