علاقمند به واقعیات (داده ها)، سرد، خشک، بیروح، بی احساس، مبنی بر حقیقت امر، بطور واقعی
matter of fact
علاقمند به واقعیات (داده ها)، سرد، خشک، بیروح، بی احساس، مبنی بر حقیقت امر، بطور واقعی
انگلیسی به فارسی
مبنی بر حقیقت امر، بطور واقعی
ماده حقیقت، مبنی بر حقیقت امر
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: matter-of-factly (adv.), matter-of-factness (n.)
مشتقات: matter-of-factly (adv.), matter-of-factness (n.)
• (1) تعریف: concerned with facts; unimaginative or literal.
• مترادف: literal, prosaic, prosy
• متضاد: romantic
• مشابه: arid, bald, direct, dry, factual, faithful, plain, practical, pragmatic, sober, unvarnished
• مترادف: literal, prosaic, prosy
• متضاد: romantic
• مشابه: arid, bald, direct, dry, factual, faithful, plain, practical, pragmatic, sober, unvarnished
- a matter-of-fact explanation of an unusual event
[ترجمه ترگمان] یک توضیح مهم از یک رویداد غیر معمول
[ترجمه گوگل] یک توضیح حقیقی از یک رویداد غیر معمول
[ترجمه گوگل] یک توضیح حقیقی از یک رویداد غیر معمول
• (2) تعریف: unmoved by emotion or concern.
• متضاد: romantic
• مشابه: arid, cool, dispassionate, down-to-earth, impassive, impersonal, nonchalant, objective
• متضاد: romantic
• مشابه: arid, cool, dispassionate, down-to-earth, impassive, impersonal, nonchalant, objective
- Despite the crowd's hysteria, he spoke in a very matter-of-fact way.
[ترجمه ترگمان] با وجود جنون جمعیت، او در یک مورد خیلی مهم صحبت کرد
[ترجمه گوگل] علیرغم هیستری جمعیت، او به شیوه ای بسیار حقیقی صحبت کرد
[ترجمه گوگل] علیرغم هیستری جمعیت، او به شیوه ای بسیار حقیقی صحبت کرد
• something that is a fact; straightforward
someone who is being matter-of-fact is not showing any emotion such as anger or surprise, especially in a situation where they would be expected to do so.
someone who is being matter-of-fact is not showing any emotion such as anger or surprise, especially in a situation where they would be expected to do so.
دیکشنری تخصصی
[حقوق] امر موضوعی (در مقابل matter of law)، اموری که با حواس پنجگانه یا با شهادت قابل اثبات باشند
جملات نمونه
1. Well, as a matter of fact, I did.
[ترجمه ترگمان]خب، در حقیقت، من این کار رو کردم
[ترجمه گوگل]خوب، به عنوان یک حقیقت، من انجام دادم
[ترجمه گوگل]خوب، به عنوان یک حقیقت، من انجام دادم
2. As a matter of fact, I didn't have anything.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، من چیزی نداشتم
[ترجمه گوگل]در حقیقت من چیزی نداشتم
[ترجمه گوگل]در حقیقت من چیزی نداشتم
3. As a matter of fact his remarks overrode your motion.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، اظهارات او به حرکت شما ادامه می داد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک حقیقت، سخنان او باعث حرکت شما شد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک حقیقت، سخنان او باعث حرکت شما شد
4. It is a matter of fact, not a matter of opinion.
[ترجمه ترگمان]در واقع، این مساله مهم نیست
[ترجمه گوگل]این یک واقعیت است، نه موضوع مورد نظر
[ترجمه گوگل]این یک واقعیت است، نه موضوع مورد نظر
5. As a matter of fact, business has come to a stop.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت کار به پایان رسیده است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک واقعیت، کسب و کار به توقف آمده است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک واقعیت، کسب و کار به توقف آمده است
6. It's not wild speculation! It's plain matter of fact.
[ترجمه ترگمان]این حدس و گمانه نیست موضوع کام لا واضح است
[ترجمه گوگل]این غم و اندوه وحشی نیست! این حقیقت ساده است
[ترجمه گوگل]این غم و اندوه وحشی نیست! این حقیقت ساده است
7. Matter of fact, I've brought it along with me.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، آن را همراه خودم آورده ام
[ترجمه گوگل]حقیقت، من آن را همراه با من آورده ام
[ترجمه گوگل]حقیقت، من آن را همراه با من آورده ام
8. It's not that difficult. As a matter of fact, it'squite easy.
[ترجمه ترگمان]اونقدرا هم سخت نیست در حقیقت امر ساده ای بود
[ترجمه گوگل]این دشوار نیست به عنوان یک واقعیت، این بسیار آسان است
[ترجمه گوگل]این دشوار نیست به عنوان یک واقعیت، این بسیار آسان است
9. It's a matter of fact that the team have not performed as well this season.
[ترجمه ترگمان]موضوع این است که تیم در این فصل هم عملکرد خود را به خوبی انجام نداده است
[ترجمه گوگل]این موضوعی است که تیم در این فصل به خوبی انجام نداده است
[ترجمه گوگل]این موضوعی است که تیم در این فصل به خوبی انجام نداده است
10. "I guess you haven't eaten yet. "— 'As a matter of fact. I have. ' said Hunter.
[ترجمه ترگمان]\"من حدس می زنم که هنوز چیزی نخورده ای\" - - در واقع من دارم هنتر گفت:
[ترجمه گوگل]من حدس می زنم شما هنوز خورده اید '- 'در واقع من دارم گفت: 'هانتر'
[ترجمه گوگل]من حدس می زنم شما هنوز خورده اید '- 'در واقع من دارم گفت: 'هانتر'
11. As a matter of fact I'm only thirty-five, so don't say I'm old.
[ترجمه ترگمان]در واقع من فقط سی و پنج سالمه پس نگو که پیر هستم
[ترجمه گوگل]در واقع من تنها سی و پنج ساله هستم، بنابراین نمی گویم من پیر هستم
[ترجمه گوگل]در واقع من تنها سی و پنج ساله هستم، بنابراین نمی گویم من پیر هستم
12. I'm going there tomorrow, as a matter of fact.
[ترجمه ترگمان]من فردا به آنجا می روم
[ترجمه گوگل]من فردا می روم، به عنوان یک حقیقت
[ترجمه گوگل]من فردا می روم، به عنوان یک حقیقت
13. As a matter of fact, a single event might simultaneously affect both supply and demand.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، یک رخداد واحد ممکن است به طور همزمان بر عرضه و تقاضا تاثیر بگذارد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک واقعیت، یک رویداد تنها می تواند به طور همزمان هر دو عرضه و تقاضا را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک واقعیت، یک رویداد تنها می تواند به طور همزمان هر دو عرضه و تقاضا را تحت تاثیر قرار دهد
14. As a matter of fact, I started on this paper as a graduate trainee myself.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، من این مقاله را به عنوان یک کارآموز فارغ التحصیل شروع کردم
[ترجمه گوگل]در حقیقت، من در این مقاله خودم را به عنوان یک کارآموز فارغ التحصیل کردم
[ترجمه گوگل]در حقیقت، من در این مقاله خودم را به عنوان یک کارآموز فارغ التحصیل کردم
پیشنهاد کاربران
واقعی_به دور از احساس و تخیل_خیلی واقعی_حقیقت امر
( یک صفت است )
بدون احساس - بی احساسات
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
showing no emotion when you are talking about something exciting, frightening, upsetting etc
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
showing no emotion when dealing with something upsetting, exciting etc
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
not showing feelings or emotion, especially in a situation when emotion would be expected
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Oxford :
Unemotional and practical.
بدون احساس - بی احساسات
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
showing no emotion when you are talking about something exciting, frightening, upsetting etc
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
showing no emotion when dealing with something upsetting, exciting etc
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
not showing feelings or emotion, especially in a situation when emotion would be expected
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Oxford :
Unemotional and practical.
راستش - حقیقتاً
راستی
بدون احساس بودن، سرد، خونسرد ( مخصوصا جایی که بروز احساسات انتظار میره )
• not fanciful or imaginative, Straightforward, unemotional, •
• practical and factual, pragmatic
. She was a matter of fact kind of woman
She spoke in a matter of fact way about the accident
- She announced the news matter - of factly
• not fanciful or imaginative, Straightforward, unemotional, •
• practical and factual, pragmatic
. She was a matter of fact kind of woman
She spoke in a matter of fact way about the accident
- She announced the news matter - of factly
اگه با as بیاد یعنی: به عنوان یک حقیقت غیر قابل انکار
کلمات دیگر: