کلمه جو
صفحه اصلی

foreclose


معنی : مسدود کردن، محروم کردن، سلب کردن
معانی دیگر : راه ندادن، (در به روی کسی) بستن، (تصرف عدوانی ملک رهنی که اقساط آن پرداخت نشده یا به نحوی از انجام تعهدات مربوطه قصور شده است) بازگرفتن ملک رهنی، ضبط رهن کردن، رهن شکنی کردن

انگلیسی به فارسی

مسدود کردن، محروم کردن، سلب کردن


مسدود کردن، سلب کردن، محروم کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: forecloses, foreclosing, foreclosed
(1) تعریف: to take away the right to redeem (a mortgage) or to take that right away from (the mortgagor), esp. for failure to make timely payments.

(2) تعریف: to bar or rule out.

- Let's not foreclose any possibilities.
[ترجمه ترگمان] هر گونه امکان را از دست ندهیم
[ترجمه گوگل] اجازه ندهید هر گونه امکان را از بین ببرد

(3) تعریف: to close or resolve beforehand.
مشابه: obviate

- Her speech foreclosed all my objections.
[ترجمه ترگمان] اون سخنرانی - ش تمام objections و باطل کرد
[ترجمه گوگل] سخنرانی او تمام اعتراضات من را رد کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: foreclosable (adj.)
• : تعریف: to foreclose a mortgage.

• take away the right of a mortgager to redeem his property; hinder; prevent; shut out, exclude; close or settle beforehand
if the person or organization that lent someone money forecloses, they take possession of the property that was bought with the borrowed money, for example because regular repayments have not been made; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] سلب کلیه حقوق راهن نسبت به عین مرهونه به دلیل عدم پرداخت دین، فروش عین مرهونه برای تصفیه بدهی راهن، محروم کردن، ممانعت کردن

مترادف و متضاد

مسدود کردن (فعل)
close, bar, clog, choke, shut, block, barricade, shut off, caulk, blank out, jam, calk, stopper, foreclose, scotch, head back, mure, obstruct, obturate, occlude, oppilate, portcullis, stopple

محروم کردن (فعل)
dispossess, cut off, debar, exclude, bereave, deprive, divest, evacuate, geld, foreclose, devest, disappoint

سلب کردن (فعل)
deprive, foreclose, devest

exclude


Synonyms: shut out, preclude, prevent, deprive, bar, rule out


take away the right to redeem a mortgage


Synonyms: dispossess, expropriate, confiscate, impound, seize


جملات نمونه

1. Building societies may foreclose on a mortgage if payments are not kept up.
[ترجمه ترگمان]اگر پرداخت ها متوقف نشود، جوامع ساختمانی قادر به بازپرداخت وام مسکن خواهند بود
[ترجمه گوگل]جوامع ساختمانی ممکن است در صورتی که پرداخت ها حفظ نشوند، از وام مسکن جلوگیری کنند

2. The building society will be forced to foreclose.
[ترجمه ترگمان]جامعه ساختمانی مجبور به عدم بازپرداخت خواهد شد
[ترجمه گوگل]جامعه ساختمان مجبور خواهد شد که از سلب حق محروم شود

3. They tried to foreclose the possibility of his meeting with the chairman.
[ترجمه ترگمان]آن ها تلاش کردند تا امکان ملاقات با رئیس را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند از دیدار او با رئیس رد شوند

4. The building society will be forced to foreclose on this mortgage because regular payments have not been made.
[ترجمه ترگمان]جامعه ساختمانی مجبور به عدم بازپرداخت وام مسکن خواهد شد زیرا پرداخت ها به صورت منظم انجام نگرفته است
[ترجمه گوگل]از آنجا که پرداخت های منظم انجام نشده است، جامعه ساختمان مجبور خواهد شد که این وام را از بین ببرد

5. Ms. Harvey's mortgage company has threatened to foreclose on her Houston home.
[ترجمه ترگمان]شرکت وام مسکن خانم هار وی تهدید کرده است که در خانه هیوستون به سر می برد
[ترجمه گوگل]شرکت وام مسکن خانم هاروی تهدید کرده است که در خانه هوستون خود را کنار بگذارد

6. And the Amish do not foreclose on unpaid loans.
[ترجمه ترگمان]و the به بازپرداخت وام های پرداخت نشده بدهکار نیست
[ترجمه گوگل]و آمیش ها در وام های پرداخت نشده محروم می شوند

7. Her mortgage company has twice threatened to foreclose on her north Houston home, which serves as her company headquarters.
[ترجمه ترگمان]شرکت وام مسکن او دو بار تهدید کرده است که در خانه هوستون شمالی به سر می برد که به عنوان ستاد شرکت او عمل می کند
[ترجمه گوگل]شرکت وام مسکن او دو بار تهدید کرده است که خانه خود را در شمال هوستون، که به عنوان دفتر مرکزی شرکتش فعالیت می کند، محروم کرده است

8. Inevitably, many lenders will foreclose on thehomeowner.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از وام دهندگان به طور اجتناب ناپذیری باز خواهند شد
[ترجمه گوگل]ناگزیر، بسیاری از وام دهندگان برای مالکیت خصوصی محروم خواهند شد

9. Last year, a loan servicer filed to foreclose on two office buildings in Fairfield, N.
[ترجمه ترگمان]سال گذشته، یک وام وام برای عدم بازپرداخت دو ساختمان اداری در Fairfield، N به تصویب رسید
[ترجمه گوگل]در سال گذشته، یک وام دهنده وام در دو ساختمان اداری در Fairfield، N

10. Banks can foreclose on a home equity loan within 90 days if you miss payments.
[ترجمه ترگمان]اگر شما پرداخت ها را از دست بدهید، بانک ها می توانند در عرض ۹۰ روز یک وام مسکن خانوادگی را بازپرداخت کنند
[ترجمه گوگل]بانک ها می توانند در مدت 90 روز در صورتیکه وام از پرداخت هزینه می کنند، در یک وام مسکن خانه محروم شوند

11. Did you foreclose on many families this week?
[ترجمه ترگمان]تو این هفته بسیاری از خانواده ها را از دست دادی؟
[ترجمه گوگل]آیا در این هفته بسیاری از خانواده ها را مسدود کرده اید؟

12. His business is foreclose.
[ترجمه ترگمان]کارش را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]کسب و کار او محروم است

13. They will foreclose our mortgage.
[ترجمه ترگمان]آن ها وام مسکن ما را از بین خواهند برد
[ترجمه گوگل]آنها وام مسکن ما را مسدود خواهند کرد

14. It is perfectly rational for individual banks to want to foreclose early on companies having trouble repaying their loans.
[ترجمه ترگمان]این کاملا منطقی است برای بانک های فردی که می خواهند زودهنگام بر روی شرکت هایی که با بازپرداخت وام های خود دچار مشکل شده اند، رو به رو شوند
[ترجمه گوگل]برای بانک های فردی کاملا منطقی است که می خواهند در اوایل شرکت هایی که مشکل وام های خود را بازپرداخت می کنند را از کار انداخته باشند


کلمات دیگر: