1. innocent of adornment
بدون تزیین
2. innocent vanity
غرور بی ضرر
3. an innocent child
طفل معصوم
4. an innocent tumor
غده ی خوش خیم
5. his innocent heart
قلب پاک او
6. the innocent shall go to heaven and the sinful to hell
بی گناهان به بهشت و گناهکاران به دوزخ خواهند رفت.
7. i am innocent and i have been framed
من بیگناهم و برایم پاپوش درست کرده اند.
8. one is innocent until proven guilty
تا گناه کسی اثبات نشده است بی گناه است
9. he is completely innocent of mathmatics
او اصلا از ریاضیات سر در نمی آورد.
10. he was completely innocent of the trouble he had caused
اوکاملا از دردسری که درست کرده بود بی خبر بود.
11. he was proved innocent
ثابت شد که بی گناه بود.
12. they executed many innocent people
آنان بی گناهان زیادی را اعدام کردند.
13. you can't jail innocent people!
شما نمی بایستی مردم بی گناه را زندان بیافکنید!
14. an individual is presumed innocent unless the opposite is proven
هر فرد بی گناه فرض می شود مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.
15. the judge pronounced him innocent
قاضی او را بی گناه اعلام کرد.
16. from all appearances he is innocent
تا آنجایی که به نظر می رسد او بی گناه است.
17. i feel pity for that innocent child
دلم برای آن کودک معصوم می سوزد.
18. the germans herded millions of innocent people into concentration camps
(مجازی) آلمانها میلیونها بی گناه را به بازداشتگاه ها راندند.
19. he exclaimed that he was completely innocent
او بانگ زد که کاملا بی گناه است.
20. he insisted that he was completely innocent
او مصرانه ادعا می کرد که کاملا بی گناه است.
21. the judge ruled that he was innocent
قاضی حکم برائت او را صادر کرد.
22. the haunting memory of a hungry child's innocent eyes
خاطره ی مکرر چشمان معصوم کودک گرسنه
23. the lawyer submitted that his client was innocent
وکیل ادعا کرد که موکل او بی گناه است.
24. to satisfy the police that one is innocent
بی گناهی خود را به پلیس قبولاندن
25. she has always maintained that his son is innocent
او همیشه بر این عقیده بوده است که پسرش بی گناه است.
26. i have a moral certainty that this prisoner is innocent
برای من وجدانا مسلم است که این زندانی بی گناه است.
27. when it comes to money he is not as innocent as he looks
در مورد پول آنقدرها هم که به نظر می آید ساده لوح نیست.
28. I refuted his claim that he was innocent.
[ترجمه امیرحسین] من ادعای او را رد میکنم که او بیگناه بوده است.
[ترجمه ترگمان]من ادعای او را تکذیب کردم که بی گناه است
[ترجمه گوگل]من ادعای او را مبنی بر اینکه بی گناه بود، رد کرد
29. They have imprisoned an innocent man.
[ترجمه ترگمان]اونا یه مرد بیگناه رو زندانی کردن
[ترجمه گوگل]آنها یک مرد بی گناه را زندانی کرده اند
30. He said the killing of innocent people was inexcusable.
[ترجمه ترگمان]اون گفت که کشتن مردم بیگناه قابل بخشش بود
[ترجمه گوگل]او گفت که کشتن مردم بیگناه غیر قابل انکار بود