کلمه جو
صفحه اصلی

intrust


معنی : واگذار کردن، سپردن، بامانت سپردن
معانی دیگر : رجوع شود به: entrust، امانت داده شده، سپرده شده (به کسی دیگر)

انگلیسی به فارسی

entrust =


نفوذ، سپردن، واگذار کردن، بامانت سپردن


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: variant of entrust.

• give to for safekeeping; trust someone with a certain responsibility or duty (also entrust)
deposited, secure

دیکشنری تخصصی

[حقوق] به صورت امانی

مترادف و متضاد

واگذار کردن (فعل)
abandon, surrender, concede, cede, assign, relegate, give, transfer, abdicate, admit, quitclaim, title, make over, remise, vest, entrust, intrust, give over, yield

سپردن (فعل)
surrender, confide, deposit, award, entrust, consign, commit, intrust, depute, reposit

بامانت سپردن (فعل)
bail, entrust, intrust

جملات نمونه

1. I have bought several URL's through Intrust Domains and have always found the transactions to run smoothly and quickly.
[ترجمه ترگمان]من چندین نشانی اینترنتی را از طریق Domains intrust خریده ام و همیشه تراکنش ها را به آرامی و به سرعت پیدا کرده ام
[ترجمه گوگل]من تعدادی URL را از طریق Domains Intrust خریداری کرده ام و همیشه معاملات را به طور صاف و سریع انجام دادم

2. Thirdly, it makes a legal analysis about the parties' relationship, regarding that it has incarnated the accordance of various intrust forms.
[ترجمه ترگمان]سوم اینکه، بررسی قانونی در مورد رابطه طرفین برقرار می کند، با توجه به اینکه این امر، مطابق با صورت های intrust مختلف است
[ترجمه گوگل]ثالثا، آن را تجزیه و تحلیل قانونی در مورد روابط احزاب می کند، در نظر دارد که آن را متناسب با فرم های مختلف نفوذ تجسم

3. He says the emergency legist lation legislation he proposes must be free of special intrust special-interest spending projects.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که قانون اضطراری که در آن پیشنهاد می کند، باید از ارجاع خاصی به پروژه های مربوط به منافع خاص برخوردار باشد
[ترجمه گوگل]او می گوید که قانون پیشنهادی اضطراری که او پیشنهاد می کند باید از پروژه های اختصاصی بهره خاص بهره مند شود

4. And you will only get the income from your grandmother's trust fund; the principal is held intrust for your children.
[ترجمه ترگمان]و تنها درآمد حاصل از صندوق امانی را به دست خواهید آورد
[ترجمه گوگل]و شما تنها از صندوق اعتماد مادربزرگ خود درآمد خواهید داشت مدیر اصلی برای فرزندان شما سرپا نگه داشته شده است

5. Ali brought the box to his master, who examined the weapons with a solicitude very natural to a man who is about to intrust his life to a little powder and shot.
[ترجمه ترگمان]علی جعبه را نزد صاحبش آورد که با دلواپسی برای مردی که می خواهد زندگی خود را به یک باروت و باروت بسپارد برای او بسیار طبیعی بود
[ترجمه گوگل]علی جعبه را به استاد خود آورد، که این اسلحه را با توجه به حیواناتی که طبیعی است به یک مردی که در معرض عمر خود به یک پودر کوچک و شلیک شده است، مورد آزمایش قرار داد

6. Flexibility on pricing was impressive for this service. Reminds me of the old EF Hutton commercial When you speak Intrust listens. . .
[ترجمه ترگمان]انعطاف پذیری در قیمت گذاری برای این سرویس بسیار موثر بود وقتی که حرف گوش می کنه، من از the سابق زمین پیروی می کنم
[ترجمه گوگل]انعطاف پذیری قیمت گذاری برای این سرویس چشمگیر بود من به یاد قدیمی تجاری EF Hutton یاد می گیرم وقتی صحبت می کنید Intrust گوش می کند

7. I left my cat in trust with a neighbor while I went on holiday.
[ترجمه ترگمان]وقتی من به تعطیلات می رفتم گربه ام رو با یه همسایه تنها گذاشتم
[ترجمه گوگل]در حالی که تعطیلات را ترک کردم، گربه من را با یک همسایه به من داد

8. The British Library holds its collection in trust for the nation.
[ترجمه ترگمان]کتابخانه بریتانیا مجموعه خود را از اعتماد به ملت حفظ می کند
[ترجمه گوگل]کتابخانه بریتانیایی مجموعه خود را در کشور برای اعتماد نگه می دارد

9. The company was to be held in trust for Eddie until he came of age.
[ترجمه ترگمان]شرکت در مورد ادی تا زمانی که به سن قانونی نرسیده بود، به او اعتماد داشتند
[ترجمه گوگل]این شرکت برای ادی تا زمانی که به سن قانونی برسد، برای ادی نگهداری می شود

10. His father put the money in trust for him until he was 2
[ترجمه ترگمان]پدرش پول را به او داد تا زمانی که ۲ ساله شد
[ترجمه گوگل]پدرش پولش را برای او تا زمانی که 2 ساله بود، سپرد

11. She left money to her uncle to keep in trust for her children.
[ترجمه ترگمان]پول را نزد عمویش گذاشت تا به فرزندانش اعتماد کند
[ترجمه گوگل]او به عموی خود پول داد تا فرزندانش را در اعتماد نگه دارد

12. The estate is left in trust with a bank.
[ترجمه ترگمان]ملک در مورد اعتماد به بانک باقی میمونه
[ترجمه گوگل]املاک با اعتماد با یک بانک سپری شده است

13. The money will be put in trust until she is 1
[ترجمه ترگمان]این پول تا زمان ۱ سالگی به امانت سپرده خواهد شد
[ترجمه گوگل]این پول تا زمانی که او 1 باشد، اعتماد خواهد کرد

14. The proceeds will be held in trust for the children until they are eighteen.
[ترجمه ترگمان]این عواید در اعتماد به کودکان تا سن ۱۸ سالگی حفظ خواهد شد
[ترجمه گوگل]درآمد حاصل از آن تا 18 سالگی در اطفال نگهداری خواهد شد

15. The money will be held in trust until she is 1
[ترجمه ترگمان]این پول تا ۱ سالگی در اعتماد نگه داشته خواهد شد
[ترجمه گوگل]این پول تا زمانی که او 1 ساله باشد، در اعتماد نگهداری خواهد شد

16. The money is being held in trust for him until he is twenty-one.
[ترجمه ترگمان]این پول تا بیست و یک سالگی به او اعتماد می شود
[ترجمه گوگل]این پول تا زمانی که بیست و یک است، برای او نگهداری می شود

17. The knowledge which was held in trust by the Sechem was available to all.
[ترجمه ترگمان]دانشی که با تراست در دسترس بود در دسترس همگان قرار داشت
[ترجمه گوگل]دانش که در اعتماد توسط Sechem برگزار شد برای همه در دسترس بود

18. The property here was to be held in trust for his wife and her first son, Maximilian until he was 2
[ترجمه ترگمان]ملک را باید به خاطر همسرش و اولین پسرش مو رل تا ۲ سالگی نگه داشت
[ترجمه گوگل]ملک اینجا بود که برای همسر و اولین فرزندش، ماکسیملیان تا زمانی که 2 ساله بود، در اعتماد به سر برده شود

19. The estate had been held in trust by the second brother.
[ترجمه ترگمان]صاحب ملک به کمک برادر دوم سپرده شده بود
[ترجمه گوگل]این املاک توسط برادر دوم در اعتماد نگه داشته شد

20. Article 25 concerned assets held in trust.
[ترجمه ترگمان]ماده ۲۵ دارایی های مربوط به اعتماد
[ترجمه گوگل]ماده 25 مربوط به دارایی های اعتباری است


کلمات دیگر: