کلمه جو
صفحه اصلی

memorial


معنی : یادبود، عرضه داشت، یادگار، عریضه، لوحه یادبود، وابسته به حافظه
معانی دیگر : گرامیداشت، وابسته به یاد و خاطره و حافظه، یادی، یاددارانه، حافظه ای، یادآور، یادانداز، (دیپلماسی) یادداشت غیررسمی

انگلیسی به فارسی

یادبود، یادگار، لوحه یادبود، عرضه داشت، عریضه، وابسته به حافظه


یادگار، یادبود، لوحه یادبود، وابسته به حافظه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: memorially (adv.)
• : تعریف: a ceremony, custom, or public structure to honor a dead person or past event.
مترادف: commemoration, monument
مشابه: cenotaph, funeral, homage, Kaddish, mausoleum, obituary, obsequies, shrine, testimonial, tombstone, tribute

- The city erected a memorial for the soldiers who had been killed.
[ترجمه ترگمان] این شهر بنای یادبودی برای سربازان کشته شده بنا کرد
[ترجمه گوگل] این شهر یک یادبود برای سربازانی که کشته شده اند نصب کرد
- Hundreds of people attended the memorial for the slain police officer.
[ترجمه ترگمان] صدها نفر در مراسم یادبود افسر کشته شده پلیس شرکت کردند
[ترجمه گوگل] صدها نفر از مردم در مراسم یادبود پلیس کشته شدند

• ceremony or place designed to preserve the memory of people or individuals who have died; monument built in honor of a deceased person or past event
commemorative; of or pertaining to the memory
a memorial is a structure built in order to remind people of a famous person or event.
a memorial event or prize is in honour of someone who has died, so that they will be remembered.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] لایحه، تذکاریه

مترادف و متضاد

Synonyms: cairn, ceremony, column, headstone, inscription, keepsake, mausoleum, memento, monolith, obelisk, pillar, plaque, record, relic, remembrance, reminder, shaft, slab, souvenir, statue, stele, tablet, token, tombstone, trophy


یادبود (اسم)
token, reminiscence, commemoration, memorial, memory, souvenir

عرضه داشت (اسم)
statement, declaration, remark, petition, memorial

یادگار (اسم)
token, relic, evocation, memorial, memory, souvenir

عریضه (اسم)
letter, petition, memorial

لوحه یادبود (اسم)
memorial

وابسته به حافظه (صفت)
memorial

commemorative


Synonyms: canonizing, celebrative, commemoratory, consecrating, consecrative, dedicatory, deifying, enshrining, in tribute, memorializing, monumental, remembering


Antonyms: abusive, dishonorable


monument, testimonial in honor, praise


جملات نمونه

memorial stamps

تمبرهای یاد بود


1. memorial stamps
تمبرهای یاد بود

2. a memorial building for our fallen soldiers
بنای یادبودی برای سربازان کشته شده ی ما

3. a memorial plaque for the war dead
لوحه ی یادبود کشتگان جنگ

4. the inscription of the names of the dead on the memorial tablet
حک نام کشته شدگان بر لوحه ی یادبود

5. This statue is a memorial to a great statesman.
[ترجمه ترگمان]این مجسمه یادبود یک سیاست مدار بزرگ است
[ترجمه گوگل]این مجسمه یادبود یک دولتمرد بزرگ است

6. The war memorial was erected in 1950.
[ترجمه ترگمان]بنای یادبود جنگ در سال ۱۹۵۰ ساخته شد
[ترجمه گوگل]یادبود جنگ در سال 1950 ساخته شد

7. The memorial to those who had died in the war unveiled in 194
[ترجمه ترگمان]این بنای یادبود برای کسانی که در جنگ کشته شده بودند (۱۹۴)
[ترجمه گوگل]یادبود کسانی که در جنگ جان سپردند در سال 194 منتشر شد

8. The statue is a lasting memorial to those who died in the war.
[ترجمه ترگمان]این مجسمه یادبودی پایدار برای کسانی است که در جنگ کشته شده اند
[ترجمه گوگل]مجسمه یک یادبود ماندگار برای کسانی است که در جنگ جان سپردند

9. This is a memorial put up by the Duchess of Marlborough.
[ترجمه ترگمان]این یادگاری است که توسط داچس آو مارلبره گذاشته شده بود
[ترجمه گوگل]این یک یادبود توسط دوشس ملبورو است

10. The memorial to those who had died in the war was unveiled in 1948 by the Queen.
[ترجمه ترگمان]این بنای یادبود برای کسانی که در جنگ کشته شده بودند در سال ۱۹۴۸ توسط ملکه رونمایی شد
[ترجمه گوگل]یادبود کسانی که در جنگ جان سپردند در سال 1948 توسط ملکه منتشر شد

11. The painting will be a lasting memorial to a remarkable woman.
[ترجمه ترگمان]نقاشی یک یادبود ماندگار برای یک زن قابل توجه خواهد بود
[ترجمه گوگل]این نقاشی یک یادبود ماندگار برای یک زن قابل توجه است

12. All the local churches were represented at the memorial service.
[ترجمه ترگمان]همه کلیساهای محلی در مراسم یادبود حضور داشتند
[ترجمه گوگل]کلیساهای محلی در مراسم یادبود حضور یافتند

13. I thought the memorial was a fitting tribute to the President.
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم مراسم یادبود یه یادبود مناسب برای رئیس جمهور بوده
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که یادبود یک ادای احترام به رئیس جمهور بود

14. The Memorial seems almost ugly, dominating the landscape for miles around.
[ترجمه ترگمان]بنای یادبود تقریبا زشت به نظر می رسد، و بر روی چشم انداز مایل ها دورتر تسلط دارد
[ترجمه گوگل]یادبود به نظر می رسد تقریبا زشت، غالب در چشم انداز مایل به اطراف

15. He wrote a memorial of the late author.
[ترجمه ترگمان]او یک یادبود از نویسنده فقید را نوشت
[ترجمه گوگل]او یادبود نویسنده مرحوم را نوشت

پیشنهاد کاربران

عمارت

یاد بود
بزرگداشت

یادواره

در حقوق به معنای لایحه

یادمان


کلمات دیگر: