کلمه جو
صفحه اصلی

in camera


محرمانه، (بیشتر در مورد دادگاه یا مذاکرات) بدون حضور خبرنگار و عکاس و تماشاچی، (حقوق) در اتاق قاضی (نه در دادگاه)

انگلیسی به فارسی

(حقوق) در اتاق قاضی (نه در دادگاه)


در جلسهی خصوصی


انگلیسی به انگلیسی

• (latin) "in chamber", in private, in the privacy of the judge's chambers

دیکشنری تخصصی

[حقوق] محرمانه، غیر علنی

جملات نمونه

1. He petitioned for a retrial in camera.
[ترجمه ترگمان]او خواستار محاکمه مجدد در دوربین شد
[ترجمه گوگل]او برای بازجویی در پرونده درخواست داد

2. The trial was held in camera.
[ترجمه ترگمان]این محاکمه در دوربین برگزار شد
[ترجمه گوگل]محاکمه در فضای باز برگزار شد

3. The trial was held in camera because the accused was only 14 years old.
[ترجمه ترگمان]این محاکمه در دوربین برگزار شد، زیرا متهم فقط ۱۴ سال داشت
[ترجمه گوگل]دادگاه به دلیل اتهام متهم به سن 14 سالگی محکوم شد

4. This morning's appeal was held in camera.
[ترجمه ترگمان]این درخواست امروز صبح در دوربین برگزار شد
[ترجمه گوگل]درخواست صبح امروز صبح برگزار شد

5. His trial is being held in camera, and his lawyers are not allowed to discuss the case.
[ترجمه ترگمان]محاکمه او در دوربین برگزار می شود و وکلای او مجاز به بحث در مورد این پرونده نیستند
[ترجمه گوگل]محاکمه او در حال برگزاری در اتاق است و وکلا او مجاز به بحث در مورد پرونده نیستند

6. They are widely used in Camera, ammeter, flashlight and other devices.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور گسترده در دوربین، ammeter، چراغ قوه و دیگر وسایل مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]آنها به طور گسترده ای در دوربین، آمپر، چراغ قوه و سایر دستگاه ها استفاده می شود

7. The hearings were held in camera.
[ترجمه ترگمان]جلسات دادرسی در دوربین برگزار شد
[ترجمه گوگل]جلسات جلسات برگزار شد

8. The case was tried in camera.
[ترجمه ترگمان]این پرونده در دوربین مورد آزمایش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]مورد در محاکمه محاکمه شد

9. The case is heard in camera.
[ترجمه ترگمان]این مورد در دوربین شنیده می شود
[ترجمه گوگل]مورد در دوربین شنیده می شود

10. The meeting would be in camera.
[ترجمه ترگمان]جلسه در دوربین خواهد بود
[ترجمه گوگل]جلسه در دوربین قرار خواهد گرفت

11. Sometimes you want make the actor look good in camera.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات شما می خواهید که بازیگر در دوربین خوب به نظر برسد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات شما می خواهید بازیگر خوبی در دوربین نگاه کند

12. Advanced: Administrator of bribe Internet bar, in camera of Internet bar mount.
[ترجمه ترگمان]پیشرفته: مدیر شبکه اینترنت، در دوربین عکاسی از نوار اینترنتی
[ترجمه گوگل]پیشرفته: مدافع رشوه نوار اینترنت، در معرض دسترسی به نوار اینترنت

13. The minimum and maximum Z coordinates in camera space are defined by how the projection matrix transforms the Z coordinate.
[ترجمه ترگمان]حداقل و حداکثر مختصات Z در فضای دوربین براساس این تعریف می شوند که چگونه ماتریس افکنش تصویر Z را تغییر می دهد
[ترجمه گوگل]مختصات کمترین و حداکثر Z در فضای دوربین به این معناست که چگونه ماتریس طرح ریزی مختصات Z را تغییر می دهد

14. In camera, the lens must be focused on the object to be photographed.
[ترجمه ترگمان]در دوربین، لنز باید بر روی شی فوکوس شود تا از آن عکس گرفته شود
[ترجمه گوگل]در دوربین، لنز باید روی جسم مورد نظر متمرکز شود


کلمات دیگر: